مکتب یین‌یانگ و کیهان‌شناسی چین باستان

شعبانعلی

 

در فصل دوم این کتاب بیان کردم که مکتب یین‌یانگ ریشه در علوم غریبه دارد. این غریبه‌گرایان در قدیم به عنوان فنگ‌شی یعنی شاغلان هنرهای غیبی شناخته می‌شدند. در «رساله ادبیات» (فصل 30) در تاریخ سلسلۀ هان سابق که بر مبنای هفت ساموتری لیو هسین است، این هنرهای غیبی در شش طبقه دسته‌بندی شده‌اند.

 

شش طبقۀ هنرهای غیبی

 

نخستین مورد طالع‌بینی است. در تاریخ هان، در این رابطه آمده است: طالع بینی، «به ترتیب بیست و هشت صورت فلکی، و نشانۀ پیشروی سیاره‌های پنج‌گانه و خورشید و ماه را به کار می‌گیرد تا بدین‌وسیله مظاهر بخت و اقبال را ثبت کند.»

 

دومین مورد به تقویم‌های نجومی می‌پردازد. در همین رساله آمده است: «سال‌نگاری‌ها برای ترتیب مناسب چهار فصل، تنظیم زمان‌های اعتدال و تحول و توجه به تطابق دوره‌های خورشید، ماه و پنج سیاره به کار می‌رود. بدین وسیله به بررسی واقعیات سرما و گرما، زندگی و مرگ و... می‌پردازد. از طریق این هنر، مصائب بلاها و خوشبختی همگان آشکار می‌شود».

 

سومین مورد با عناصر پنج‌گانه مرتبط است، «رساله ادبیات» می‌گوید: «این هنر از انقلاب‌های پنج قوه [پنج عنصر] برخاسته است و اگر تا دورترین حد گسترش یابد، چیزی نمی‌ماند که به آن نرسد.»

 

چهارم، پیش‌گویی با ساقه‌های گیاه میلفویل و با پوستۀ لاک‌پشت یا استخوان‌های شانۀ گاو است. این ابزارها، دو روش اصلی پیشگویی در چین باستان بود.

 

در روش دوم، فال‌گیر سوراخی را در پوستۀ لاک‌پشت یا یک تکه استخوان صاف ایجاد می‌کرد و سپس با میله‌ای فلزی به آن حرارت می‌داد، به گونه‌ای که باعث ایجاد شکاف از سوراخ می‌شد. این شکاف‌ها با توجه به پیکربندی آنها توسط فال‌گیر به عنوان پاسخی به سؤال مطرح شده تعبیر می‌شد. در روش نخست نیز پیش‌گو ساقه‌های میلفویل را به گونه‌ای دستکاری می‌کرد که ترکیبات عددی خاصی را تولید می‌شد و می‌توانست با استفاده از کتاب تغییرات، آن را تفسیر کند. چنین تفسیری، هدف اصلی این مجموعه فعالیت بود.

 

دستۀ پنجم فال‌های چندجانبه و گروه ششم، نظام صور است که شامل قیافه‌سنجی همراه با چیزی بود که در زمان‌های اخیر به عنوان فنگ‌شویی، به معنای واقعی «باد و آب»، شناخته می‌شد. فنگ‌شویی بر این مفهوم استوار است که انسان، محصول جهان هستی است. ازاین‌رو، خانه یا محل دفن او باید طوری تنظیم شود که با نیروهای طبیعی یعنی با «باد و آب» هماهنگ باشد.

 

در روزگاری که فئودالیسم در قرون اولیه سلسله چو در اوج شکوفایی خود بود، هر خانۀ اشرافی، متخصصان موروثی این هنرهای غیبی مختلف را به خود اختصاص داده بود و باید در هنگام انجام هر عمل مهم با آنها مشورت می‌شد. اما با فروپاشی تدریجی فئودالیسم، بسیاری از این متخصصان مناصب موروثی خود را از دست دادند و در سراسر کشور پراکنده شدند و بدین‌ترتیب به هنرهای خود در میان مردم ادامه دادند. آنها سپس به عنوان فانگ‌شی یا شاغلان هنرهای غیبی شناخته شدند.

 

البته امور غیبی یا جادو مبتنی بر خرافات است، اما اغلب منشأ علم بوده است. هنرهای غیبی در میل به تفسیر طبیعت به شیوه‌ای مثبت و به دست آوردن خدمات طبیعت از طریق تسخیر آن توسط انسان با علم شریک هستند. امور غیبی زمانی به علم تبدیل می‌شوند که از باور خود به نیروهای ماوراءطبیعی فاصله گیرند و سعی کنند جهان را صرفاً بر مبنای نیروهای طبیعی تفسیر کند. مفاهیم این نیروهای طبیعی در ابتدا ممکن است به خودی خود بسیار ساده و خام به نظر برسند، اما در آنها، آغاز علم را می‌یابیم.

 

چنین موضوعی کمک مکتب یین‌یانگ به تفکر چینی بوده است. این مکتب نمایان‌گر یک گرایش علمی به این معناست که سعی می‌کرد صرفاً بر حسب نیروهای طبیعی به رویدادهای طبیعی تفسیر مثبتی بدهد. منظور از کلمه مثبت آن چیزی است که به امور واقعی مربوط می‌شود.

 

در چین باستان دو خط فکری وجود داشت که به این ترتیب سعی در تفسیر ساختار و منشأ جهان داشت. یکی در نوشته‌های مکتب یین‌یانگ یافت می‌شود، در حالی که دیگری در برخی از «ضمائم» است که توسط کنفوسیوس‌گرایان ناشناس به متن اصلی کتاب تغییرات افزوده شده است. در «هنجار بزرگ» و «فرمان‌های ماهانه» که در ادامه بررسی خواهیم کرد، روی پنج عنصر تأکید شده است، اما هیچ اشاره‌ای به یین و یانگ نشده است. برعکس در «ضمائم» کتاب تغییرات در مورد یین و یانگ سخن بسیاری گفته شده است، اما در مورد پنج عنصر مطلبی عنوان نشده است. اما بعدها این دو خط فکری در هم آمیخته شدند. این امر پیشتر در زمان سوما تان (متوفی 110 پیش از میلاد) وجود داشت، به طوری که او در کتاب «سوابق تاریخی» آنها را به عنوان مکتب یین‌یانگ در کنار هم قرار داد.

 

پنج عنصر؛ طبق توضیح در «هنجار بزرگ»

 

اصطلاح وو هسینگ معمولاً به عنوان پنج عنصر ترجمه می شود. با این وجود، ما نباید آنها را ایستا بدانیم، بلکه باید آنها را پنج نیروی پویا و متقابل بدانیم. کلمۀ چینی هسینگ به معنای «عمل کردن» یا «انجام دادن» است؛ بنابراین ترجمۀ تحت‌اللفظی اصطلاح وو هسینگ به معنای پنج فعالیت یا پنج عامل است. آنها همچنین به عنوان وو تی شناخته می‌شوند که به معنای پنج قدرت‌ است.

 

اصطلاح وو هسینگ در متنی ظاهر می‌شود که به طور سنتی، گفته می‌شود مربوط به قرن بیستم پیش از میلاد است. (به کتاب تاریخ، بخش سوم، کتاب دوم، فصل اول، بخش سوم مراجعه کنید.) با این وجود، صحت این متن قابل اثبات نیست و حتی اگر ثابت شود، نمی‌توان مطمئن بود که آیا اصطلاح وو هسینگ در آن به همان معنی است که در سایر متون تاریخی مشخص آمده است یا خیر. بنابراین نخستین گزارش واقعاً معتبر از وو هسینگ را باید در بخش دیگری از کتاب تاریخ (قسمت پنجم، کتاب 4) یافت که به عنوان هانگ‌فان یا «طرح بزرگ» یا «هنجار بزرگ» شناخته می‌شود. به طور سنتی، «هنجار بزرگ» به سخنرانی ایراد شده از سوی شاه وو از سلسله چو پس از غلبه بر شاه ویسکونت چی، شاهزاده سلسله شانگ در پایان قرن دوازدهم پیش از میلاد مرتبط است. در این سخنرانی، ویسکونت چی ایده‌های خود را به یو، بنیانگذار سنتی سلسله هسیا که گفته می‌شود در قرن بیست و دوم قبل از میلاد می‌زیسته است، نسبت می‌دهد. این روایات به عنوان نمونه‌هایی از روشی ذکر شده است که نویسنده این رساله سعی کرده به نظریه وو هسینگ اهمیت دهد. در مورد تاریخ واقعی «هنجار بزرگ»، پژوهش‌های مدرن تمایل دارند آن را در قرن چهارم یا سوم پیش از میلاد قرار دهند.

 

در «هنجار بزرگ» فهرستی از «نه مقوله» ارائه شده است. می‌خوانیم: «اول [از میان دسته‌ها] وو هسینگ است. نخستین [مورد از این گروه] آب، دومی آتش، سومی چوب، چهارمی فلز، پنجمی خاک نام دارد. [ماهیت] آب مرطوب کردن و فرود آمدن؛ آتش، شعله و بالا رفتن؛ چوب، کجی و راستی؛ فلز، بازدهی و اصلاح و خاک فراهم کردن کشت و درو است.»

 

در مرحلۀ بعدی، گروه پنج تابع قرار می‌گیرد. می‌خوانیم: «دوم، کارکردهای پنج گانه است. نخستین [از اینها] ظاهر شخصی، دوم، گفتار، سوم، بینایی، چهارم، شنیدن و پنجم، تفکر است. ظاهر شخصی باید زیبا باشد. گفتار باید از نظم پیروی کند. بینایی باید واضح؛ شنوایی، متمایز؛ تفکر، عمیق باشد. ادب موجب ایجاد وقار؛ پیگیری نظم، منظم بودن؛ وضوح؛ هوش؛ تمایز، مشورت؛ ژرفا و خرد می‌شود.»

 

اکنون با پرش به هشتمین رده از میان نهم رده، به چیزی می‌رسیم که «هنجار بزرگ» آن را نشانه‌های مختلف می‌نامد: «هشتمین نشانه‌های مختلف است. این‌ها باران، آفتاب، گرما، سرما، باد و فصلی بودن هستند. هنگامی که این پنج مورد به طور کامل و به ترتیب منظم خود آمدند، گیاهان مختلف غنی و سرسبز خواهند بود. اگر در هر یک از آنها افراط وجود داشته باشد، فاجعه به دنبال خواهد داشت. این موارد جزو نشانه‌های مطلوب است: فضیلت حاکم، باران فصلی به دنبال خواهد داشت؛ منظم بودن او، با آفتاب فصلی؛ هوش او، با گرمای فصلی؛ مشورت او، با سرمای فصلی؛ خرد او، با باد فصلی. این موارد نیز جزو نشانه‌های نامطلوب است: دیوانگی حاکم با بارانی مداوم همراه خواهد بود؛ وقاحت او، با آفتاب ثابت؛ بیکاری او، با گرمای ثابت؛ عجله او، با سرمای مداوم؛ جهل او با باد پیوسته.»

 

در «هنجار بزرگ» متوجه می‌شویم که ایده وو هسینگ هنوز خام است. در صحبت از آنها، نویسنده آن هنوز به نوبه خود به مواد واقعی، آب، آتش و غیره به جای نیروهای انتزاعی که این نام‌ها را یدک می‌کشند، فکر می‌کند؛ همان‌طور که وو هسینگ بعداً مورد توجه قرار گرفت. نویسنده همچنین به ما می‌گوید که جهان انسان و طبیعت به هم مرتبط هستند. رفتار نادرست حاکمیت منجر به ظهور پدیده‌های نابهنجار در جهان طبیعت می‌شود. این نظریه که در زمان‌های بعد توسط مکتب یین‌یانگ توسعۀ بسیاری یافت، به عنوان «تأثیر متقابل بین طبیعت و انسان» شناخته می‌شود.

 

دو نظریه برای توضیح دلایل این تعامل ارائه شده است. یکی غایت‌شناسی است که بر این باور است رفتار نادرست از جانب حاکم باعث غضب عرش می‌شود. این خشم به پدیده‌های طبیعی غیرعادی منجر می‌شود که نشان‌دهنده هشدارهایی است که عرش به فرمانروا داده است. نظریه دیگر مکانیکی است و بر این باور است که رفتار بد حاکم به طور خودکار منجر به اختلال در طبیعت می‌شود و بنابراین به طور مکانیکی پدیده‌های غیرعادی ایجاد می‌کند. کل جهان یک مکانیسم است. وقتی یک بخش از مدار خارج می‌شود، قسمت دیگر به طور مکانیکی تحت تأثیر قرار می‌گیرد. این نظریه بیان‌گر روح علمی مکتب یین یانگ است، در حالی که نظریه نخست منشا غیبی آن است.

 

«فرمان‌های ماهانه»

 

سند مهم دیگر مکتب یین یانگ، یی لینگ یا «فرمان‌های ماهانه» است که برای نخستین بار در لاشیه چن-اوهین، اثری در اواخر قرن سوم پیش از میلاد، یافت شد و بعدها نیز در لی چی (کتاب مناسک) تجسم یافت. «فرمان‌های ماهانه» نام خود را از این واقعیت به دست آورده است که یک تقویم نجومی کوچک وجود دارد که به حاکم و مردم به طور کلی می‌گوید که چه کاری را باید ماه به ماه انجام دهند تا هماهنگی با نیروهای طبیعت را حفظ کنند. در آن، ساختار جهان بر مبنای مکتب یین یانگ توصیف شده است. این ساختار، فضایی-زمانی است و هم به فضا و هم به زمان مربوط می‌شود. چینی‌های باستان که در نیمکره شمالی قرار داشتند، به طور طبیعی جنوب را جهت گرما و شمال را جهت سرما می‌دانستند. ازاین‌رو، مکتب یین‌یانگ چهار فصل را با چهار نقطه قطب‌نما مرتبط کرد. تابستان با جنوب همبستگی داشت؛ زمستان با شمال؛ بهار با مشرق به جهت طلوع خورشید و پاییز با مغرب به جهت غروب آفتاب. مکتب همچنین تغییرات روز و شب را در مقیاسی مینیاتوری نشان‌دهندۀ تغییرات چهار فصل سال می‌دانست. بنابراین صبح، یک نمایش مینیاتوری از بهار؛ ظهر، تابستان؛ عصر، پاییز؛ و شب، زمستان است.

 

جنوب و تابستان گرم است، زیرا جنوب جهت و تابستان زمانی است که قدرت یا عنصر آتش در آن غالب است. شمال و زمستان سرد است، زیرا شمال جهت است و زمستان زمانی است که نیروی آب در آن غالب است و آب همراه با یخ و برف و در نتیجه سرد است. به همین ترتیب، قدرت چوب در شرق و در بهار غالب است، زیرا بهار زمانی است که گیاهان (که نماد «چوب» هستند) شروع به رشد می‌کنند و شرق با بهار همبستگی دارد. قدرت فلز در غرب و در پاییز غالب است، زیرا فلز به عنوان چیزی سخت و خشن در نظر گرفته می‌شود و پاییز، زمان تاریکی است که گیاهان در حال رشد به پایان خود می‌رسند، در حالی که غرب با پاییز همبستگی دارد. بنابراین، چهار نیرو از پنج قدرت به حساب می‌آیند و تنها قدرت خاک بدون مکان و فصل ثابت باقی می‌ماند. با این وجود، طبق «فرمان‌های ماهانه»، خاک مرکز پنج قدرت است و بنابراین مکانی را در مرکز چهار نقطۀ قطب‌نما اشغال می‌کند. گفته می‌شود که زمان تسلط آن، یک دورۀ موقت کوتاه بین تابستان و پاییز است.

 

با چنین نظریۀ کیهان‌شناسی، مکتب یین یانگ سعی کرد پدیده‌های طبیعی را هم از نظر زمان و هم از نظر مکان توضیح دهد و علاوه بر این معتقد بود که این پدیده‌ها ارتباط تنگاتنگی با رفتار انسان دارند. ازاین‌رو، همان‌طور که پیشتر گفته شد، «فرامین ماهانه» با توجه به نام‌گذاری آن مقرراتی را در مورد آنچه که حاکمیت باید ماه به ماه انجام دهد، تعیین می‌کند.

 

بدین‌ترتیب به ما می‌گویند: «در نخستین ماه بهار، باد شرقی سرما را برطرف می‌کند. موجوداتی که در زمستان خفته بودند، شروع به حرکت می‌کنند... در این ماه است که بخارهای آسمان نازل می‌شود و بخارات زمین بالا می‌رود. آسمان و زمین در همکاری هماهنگ هستند. همۀ گیاهان جوانه می‌زنند و رشد می‌کنند.» (کتاب مناسک، فصل 4)

 

از آن‌جا که رفتار انسان باید با سیر و سلوک هماهنگ باشد، به ما می‌گویند که «او در این ماه یاران خود را مأمور می‌کند که دروس فضیلت را نشر دهند و دستورات حکومتی را هماهنگ سازند تا عبارات را برای رضایت او و عنایت او به میلیون ها نفر عملی کنند.... قطع درختان ممنوعیت صادر شده است. لانه‌ها را نباید انداخت... در این ماه نباید عملیات جنگی انجام داد. انجام چنین کاری قطعا بلاهایی از عرش به دنبال خواهد داشت. این اجتناب از عملیات جنگی به این معنی است که این کارها نباید از طرف ما شروع شوند.»

 

اگر در هر ماه، حاکمیت به نحوی که شایسته آن ماه است عمل نکند، اما در عوض رفتار مناسب ماه دیگر را دنبال کند، پدیده‌های طبیعی نابهنجار به وجود می‌آید. «اگر در نخستین ماه بهار، اقدامات دولتی متناسب با تابستان انجام شود، باران بی‌فصل می‌بارد، گیاهان و درختان پیش از موعد پوسیده می‌شوند و دولت در هراس مستمر باقی می‌ماند. اگر اقدامات مربوط به پاییز انجام شود، آفت بزرگی در بین مردم پدید می‌آید، بادهای تند و شدید با خشونت خود اثر می‌گذارند و باران سیل آسا می‌بارد... اگر اقدامات مناسب فصل زمستان انجام شود، حوضچه‌های آب اثرات مخربی ایجاد می‌کنند و برف و یخبندان بسیار آسیب‌رسان خواهند بود.»

 

تسو ین

 

یکی از شخصیت‌های اصلی مکتب یین‌یانگ در قرن سوم پیش از میلاد. تسو ین بود. طبق نظر شیه چی یا سوابق تاریخی تسو ین، بومی ایالت چی در بخش مرکزی استان شانتونگ فعلی بود و مدت کوتاهی پس از منسیوس زندگی می‌کرد. او «مقالاتی نوشت که مجموعاً بیش از صد هزار کلمه بود» اما همه آنها از بین رفته‌اند. با این وجود در سوابق تاریخی، سوما چین شرح نسبتاً مفصلی از نظریه‌های تسو ین ارائه می‌دهد.

 

بر اساس این اثر (فصل 74)، روش تسو ین «نخست این بود که اجسام کوچک را بررسی کند و آنها را به بزرگ‌ها بسط دهد تا زمانی که به چیزی که بدون محدودیت بود، برسد». به نظر می‌رسد که علایق او بر جغرافیا و تاریخ متمرکز بوده است.

 

سوما چین در مورد جغرافیا می‌نویسد: «او با طبقه‌بندی کوه‌های برجسته، رودخانه‌های بزرگ و دره‌های متصل پرندگان و جانوران آن؛ تولیدات آب و خاک و محصولات کمیاب آنها در چین شروع کرد و ازاین‌رو، تحقیق خود را به آنچه ماورای دریاهاست و مردم از دیدن آن عاجز هستند، امتداد داد. او اظهار داشت که آن‌چه دانشمندان پادشاهی میانه [یعنی چین] می‌نامند، در کل جهان به جز یک بخش در هشتاد و یک جایگاه دارد. او چین را قاره معنوی منطقه سرخ نامید .... علاوه بر چین [قاره‌های دیگری نیز وجود دارد که] شبیه به قاره معنوی منطقه سرخ هستند و در مجموع، نه قاره را می‌سازند. اطراف هر یک از اینها دریای کوچکی است که در محاصره قرار دارد؛ به طوری که انسانها و حیوانات نمی‌توانند از یکی به دیگری عبور کنند. این [نه قاره] یک بخش را تشکیل می‌دهند. نه بخش این‌گونه وجود دارد. اطراف لبه بیرونی آنها، اقیانوس وسیعی است که آنها را در نقطه‌ای که آسمان و زمین به هم می‌رسند، در بر گرفته است.»

 

در مورد مفاهیم تاریخی تسو ین، سوما چین می‌نویسد: «او برای نخستین بار در مورد دوران جدید صحبت کرد و آن دوره به زمان هوانگ تی [امپراتور افسانه‌ای زرد] باز می‌گردد که همۀ آنها توسط محققان ثبت شده است. علاوه بر این، او رویدادهای بزرگ در ظهور و سقوط اعصار را دنبال کرد، فال و نهادهای آنها را ثبت کرد و بررسی خود را در گذشته تا زمانی که من هنوز به دنیا نیامده بودم، به آسمان و زمین گسترش داد، آن‌چه عمیق و مضحک بود و نبود را بررسی کرد ....

 

او به زمان جدایی آسمان و زمین و نزول، انقلاب‌ها و دگرگونی‌های قوای پنج‌گانه و شیوه‌های حکومت و نشانه‌های مختلف متناسب با هر یک از قوا اشاره کرد».

 

فلسفۀ تاریخ

 

چند سطر آخر نقل قول نشان می‌دهد که تسو ین فلسفه جدیدی از تاریخ را توسعه داد که بر مینای آن تغییرات تاریخی مطابق با انقلاب‌ها و دگرگونی‌های پنج قدرت تفسیر می‌شود. جزئیات این نظریه توسط سو-ما چین گزارش نشده است، اما در بخشی از لی-شی چوان‌چیو به آن پرداخته شده است، حتی اگر در این بخش نام تسو ین به صراحت ذکر نشده باشد. بنابراین این اثر بیان می‌کند (2):

 

«هرگاه امپراتور یا پادشاهی در شرف ظهور است، عرش باید ابتدا برای مردم عادی فال مطلوبی را نشان دهد. در زمان امپراتور زرد، عرش برای نخستین بار کرم‌های خاکی و جیرجیرک‌های خال را پدیدار کرد. امپراتور زرد گفت: نیروی خاک در حال برتری است. بنابراین او رنگ زرد را به عنوان رنگ خود در نظر گرفت و خاک را الگوی امور خود قرار داد.

 

«در زمان یو [بنیانگذار سلسله هسیا] عرش برای نخستین بار علف‌ها و درختانی را ظاهر کرد که در پاییز و زمستان نمی‌مردند. یو گفت: «نیروی چوب در تعالی است.» بنابراین او رنگ سبز را به عنوان رنگ خود در نظر گرفت و چوب را به عنوان الگوی امور خود انتخاب کرد.

 

«در زمان تانگ [بنیانگذار سلسله شانگ] عرش چند تیغۀ چاقو را در آب ظاهر کرد. تانگ گفت: «نیروی فلز در حال برتری است.» بنابراین او رنگ سفید را به عنوان رنگ خود در نظر گرفت و فلز را به عنوان الگوی امور خود انتخاب کرد.

 

"در زمان پادشاه ون [بنیانگذار سلسله چو] عرش شعله‌ای را پدیدار نمود، این شعله همانند یک پرنده قرمز رنگ که در ماه خود کتاب قرمزی در دست داشت، بر روی محراب خاک خاندان چو فرود آمد. پادشاه ون گفت: نیروی آتش در حال تعالی است. بنابراین او رنگ قرمز را به عنوان رنگ خود در نظر گرفت و آتش را الگوی امور خود قرار داد.

 

«آب ناگزیر نیروی بعدی خواهد بود که جانشین آتش خواهد شد. عرش ابتدا تعالی آب را آشکار خواهد کرد. نیروی آب که در حال تعالی است، رنگ سیاه به عنوان رنگ آن و آب به عنوان الگوی امور در نظر گرفته می‌شود .... وقتی چرخه کامل شد، عملیات یک بار دیگر به خاک برمی‌گردد.»

 

مکتب یین‌یانگ معتقد بود که پنج عنصر یکدیگر را ایجاد و همچنین در یک توالی ثابت بر یکدیگر غلبه می‌کنند. همچنین اظهار داشت که بخش‌های چهار فصل با این روند تولید متقابل عناصر مطابقت دارد. بنابراین چوب که بر بهار چیره می‌شود، آتش را تولید می‌کند که بر تابستان غالب است، آتش نیز به نوبه خود خاک تولید می‌کند که بر «مرکز» مسلط است. خاک دوباره فلز را تولید می‌کند که در پاییز غالب است. فلز، آب را تولید می‌کند که بر زمستان غالب است و آب دوباره چوب را تولید می‌کند که در بهار غالب است.

 

با توجه به نقل فوق، جانشینی سلسله‌ها مانند با جانشینی خردمندانه طبیعی عناصر مطابقت دارد. بنابراین زمین که تحت قدرت آن امپراتور زرد حکومت می‌کرد، توسط چوب سلسله هسیا تسخیر شد. چوب این سلسله توسط فلز سلسله شانگ تسخیر شد، فلز توسط آتش سلسله چو تسخیر کرد و آتش نیز به نوبه خود توسط آب هر سلسله‌ای که قرار بود پس از چو بیاید تسخیر خواهد کرد. «آب این سلسله مجدداً توسط خاک سلسله بعدی تسخیر خواهد کرد، بنابراین چرخه کامل می‌شود.»

 

همان‌طور که در لی‌شی چان‌چیو توضیح داده شد، این فقط یک نظریه است، اما کمی بعد تأثیر خود را در سیاست عملی گذاشت. در سال 221 قبل از میلاد، نخستین امپراتور سلسله چین معروف به چین شیه هوانگ تی (246-210 پیش از میلاد)، تمام ایالت های فئودالی رقیب را فتح کرد و بدین‌ترتیب یک امپراتوری متحد چین را تحت فرمان خود ایجاد کرد. به عنوان جانشین سلسله چو، او در واقع معتقد بود که «نیروی آب در حال برتری است.» بنابراین، با توجه به سوابق تاریخی سواما چین، «سیاه را به عنوان رنگ خود فرض کرد» و «آب را به عنوان الگوی امور در نظر گرفت.» اسناد تاریخی می‌گوید: «نام رودخانه زرد به نام آب برتر تغییر یافت، زیرا قرار بود شروع قدرت آب باشد. با تندخویی و خشونت و شدت تمام، همه چیز را قانون تعیین کرد. زیرا با تنبیه و ظلم، با نداشتن عظوفت و مهربانی، بلکه فقط با رعایت عدالت شدید، با [تغییر] قوای پنج گانه توافق حاصل می‌شود.» (فصل 6).

 

سلسله چن به دلیل تندخویی بسیار زیاد دوام نیاورد و به زودی، هان (206 پ.م.-220 پس از میلاد) جانشین آن شد. امپراتورهای هان نیز معتقد بودند که «به خاطر» یکی از پنج قدرت امپراتور شده‌اند، اما در مورد این‌که کدام یک از این پنج قدرت حاکم است، اختلافات زیادی وجود داشت. این به بدان‌دلیل بود که برخی معتقد بودند هان‌ها جانشین چن بوده و از آن پس، از طریق خاک حکومت می‌کردند، در حالی که برخی دیگر معتقد بودند که چن، بسیار خشن و حکومتش کوتاه بود و نمی‌تواند به عنوان یک سلسلۀ مشروع به حساب آید، پس سلسلۀ هان در واقع جانشین چو بود. پشتیبانی از هر دو طرف از منظر بسیاری در معرض تفاسیر متفاوت بودند. سرانجام در سال 104 پیش از میلاد، امپراتور وو تصمیم گرفت و رسماً اعلام کرد که خاک، قدرت هان است. البته با این وجود و حتی پس از آن، همچنان اختلاف‌نظر وجود داشت.

 

پس از سلسلۀ هان، مردم دیگر توجه زیادی به این سوال نداشتند. با این وجود، در اواخر سال 1911 و زمانی که آخرین سلسله توسط جمهوری چین به پایان رسید، عنوان رسمی امپراتور همچنان «امپراتور از طریق [حکمیت] عرش و مطابق با جنبش‌های [پنج قدرت] بود.»

 

اصول یین و یانگ؛ طبق توضیحات «ضمائم» کتاب تغییرات

 

نظریه پنج عنصر ساختار جهان را تفسیر کرد، اما منشأ جهان را توضیح نداد. این نظریه توسط نظریه یین و یانگ ارائه شد.

 

کلمۀ یانگ در اصل به معنای آفتاب یا آن‌چه مربوط به نور خورشید و نور است و واژۀ یین به معنای نبود نور خورشید، یعنی سایه یا تاریکی بود. در توسعۀ بعدی، یانگ و یین به عنوان دو اصل یا نیروی کیهانی در نظر گرفته شدند که به ترتیب نشان‌دهندۀ مردانگی، فعالیت، گرما، روشنایی، خشکی، سختی و غیره برای یانگ و زنانگی، انفعال، سرما، تاریکی، مرطوب بودن، نرمی و غیره برای یین بودند. از طریق تعامل این دو اصل اولیه، همۀ پدیده‌های جهان به وجود می‌آیند. این مفهوم تا زمان‌های اخیر در گمانه‌زنی‌های کیهان‌شناسی چینی غالب باقی مانده است. اشاره اولیه به آن پیشتر در کتاب کو یت یا مباحث حالات (که خودش گردآوری شده است، البته احتمالاً در قرن چهارم یا سوم قبل از میلاد جمع‌آوری شده است) ظاهر می‌شود. دانشمند زمان توضیح داد: «وقتی یانگ پنهان شود و نتواند بیرون بیاید، و وقتی یین سرکوب شود و نتواند موضوع را بیرون بیاورد، آن‌گاه زلزله می‌آید.» (چو یو، 1، 10)

 

بعدها، نظریه یین و یانگ عمدتاً با کتاب تغییرات مرتبط شد. مجموعه اصول این کتاب شامل مواردی است که به عنوان هشت سه‌خطی شناخته می‌شوند،که هر کدام از ترکیبی از سه خط تقسیم‌شده یا تقسیم‌نشده به شرح زیر هستند:

 

با ترکیب هر دو از این سه‌خطی‌ها با یکدیگر به شکل سه‌خطی‌های شش‌خطی و غیره، در مجموع شصت و چهار ترکیب به دست می‌آید که به شصت و چهار هگزاگرام معروف هستند. متن اصلی کتاب تغییرات متشکل از این هگزاگرام‌ها و شرح معنای نمادین فرضی آنهاست.

 

طبق سنت، هشت سه‌خطی توسط فو هسی، نخستین فرمانروای افسانه‌ای چین اختراع شد و حتی از امپراتور زرد نیز پیشی گرفت. به گفتۀ برخی محققین، خود فو هسی این هشت نمونه را با هم ترکیب کرد تا شصت و چهار هگزاگرام به دست آورد؛ البته به گفته دیگران، این کار توسط پادشاه ون در قرن دوازدهم پیش از میلاد انجام شد. نظرات متنی در مورد هگزاگرام‌ها به عنوان یک کل و در مورد هسایو آنها (خطوط جداگانه در هر هگزاگرام) عبارت بودند از: به گفته برخی از محققان، این متون توسط شاه ون نوشته شد؛ به گفته دیگران، نظرات روی هگزاگرام‌ها توسط شاه ون نوشته شده است، در حالی که نظرات روی هاسیو توسط دوک چون، پسر برجسته پادشاه ون، نوشته شده است. این نظرات چه درست باشد و چه نادرست، اهمیتی را که چینی‌ها به هشت سه‌گرم و شصت و چهار هگزاگرام قائل بودند، تایید می‌کند.

 

پژوهش‌های مدرن این نظریه را مطرح کرده است که تریگرام‌ها و هگزاگرام‌ها در اوایل سلسله چو به‌عنوان تقلیدی از شکاف‌های ایجاد شده روی یک تکه پوسته یا استخوان لاک‌پشت از طریق روش پیشگویی که در زمان سلسله شانگ (1766-1123 پیش از میلاد)، سلسله‌ای پیش از چو، اختراع شدند. این روش که پیشتر در ابتدای این فصل ذکر شده است، عبارت بود از اعمال حرارت به پوسته یا استخوان و سپس با توجه به ترک‌های حاصله، تعیین پاسخ موضوع فال. با این وچود، چنین شکاف هایی ممکن است تعداد نامحدودی از پیکربندی‌های مختلف را در نظر بگیرد و بنابراین تفسیر آنها بر اساس هر فرمول ثابت دشوار بود. ازاین‌رو در اوایل سلسله چو به نظر می‌رسد که این نوع پیشگویی با روش دیگری تکمیل شده است که در آن ساقه‌های یک گیاه خاص به نام میلفویل با یکدیگر متصل می‌شدند تا ترکیب‌های مختلفی به دست آید که اعداد زوج و فرد را به دست می‌آورد. این ترکیبات از نظر تعداد محدود بودند و بنابراین می‌توان آنها را بر اساس فرمول‌های ثابت تفسیر کرد. اکنون اعتقاد بر این است که خطوط تقسیم نشده و منقسم (یعنی فرد و زوج) سه‌خطی‌ها و هگزاگرام‌ها، نمایش‌های گرافیکی این ترکیب‌ها هستند. بنابراین، پیشگویان با به هم زدن ساقه‌های میلفویل، می‌توانستند یک خط یا مجموعه‌ای از خطوط را به دست آورند و سپس با خواندن نظراتی که در کتاب تغییرات در مورد آن آمده است، به این سؤال پاسخ دهند که فال بر اساس چه چیزی ساخته شده است.

 

بنابراین، این منشأ احتمالی کتاب تغییرات بود و عنوان آن را توضیح می‌دهد و به ترکیبات متغیر خطوط اشاره دارد. اما بعداً تفاسیر تکمیلی زیادی به کتاب تغییرات اضافه شد که اخلاقی، متافیزیکی و کیهان‌شناختی بودند. این امور تا اواخر دوره سلسلۀ چو یا حتی بخش قبلی سلسله هان و در مجموعه‌ای از ضمیمه‌ها به نام «ده بال» گنجانده شده‌اند. در این فصل ما فقط تفاسیر کیهان‌شناختی را مورد بحث قرار می‌دهیم و بقیه را به فصل پانزدهم می‌سپاریم.

 

علاوه بر مفهوم یین و یانگ، یکی دیگر از ایده‌های مهم در «ضمائم»، عدد است. از آن‌جایی که پیشینیان معمولاً فال را به عنوان روشی برای آشکار کردن رمز و راز جهان می‌دانستند و از آنجایی که پیش‌گویی از طریق استفاده از ساقه‌های گیاه میلفویل مبتنی بر ترکیب اعداد مختلف بود، تعجب آور نیست که نویسندگان ناشناس «ضمایم» به این باور تمایل داشته باشند که راز جهان را در اعداد جستجو کنند. به گفته آنها، بنابراین، اعداد یانگ همیشه فرد هستند و اعداد یین همیشه زوج هستند. بنابراین در «پیوست سوم» می‌خوانیم: «عدد برای عرش [یعنی یانگ] یک است، برای زمین (یعنی یین) دو است، برای عرش سه است، برای زمین چهار است، برای عرش پنج است. که برای زمین شش است، برای عرش هفت، برای زمین هشت، برای عرش نه و برای زمین ده است، اعداد برای آسمان و اعداد برای زمین با یکدیگر مطابقت دارند و مکمل یکدیگر هستند. اعداد عرش [با هم] بیست و پنج است. تعداد زمین [با هم] سی است. اعداد هر دو آسمان و زمین [با هم] پنجاه و پنج است. با این اعداد است که تکامل و رمز و راز جهان فهم می‌شود.»

 

بعدها مکتب یین یانگ سعی کرد با استفاده از اعداد، پنج عنصر را با یین و یانگ پیوند دهد. بنابراین معتقد بود که یک، عدد عرش، آب تولید می‌کند، و شش، عدد زمین، آن را کامل می‌کند. دو، عدد زمین، آتش را تولید می‌کند و هفت، عدد  عرش، آن را کامل می‌کند. سه، عدد عرش، چوب تولید می‌کند، و هشت، عدد زمین، آن را کامل می‌کند. چهار، عدد زمین، فلز را تولید می‌کند، و نه، عدد عرش، آن را کامل می‌کند. پنج، عدد عرش، خاک را تولید می‌کند، و ده، عدد زمین، آن را کامل می‌کند. بنابراین یک، دو، سه، چهار و پنج اعدادی هستند که پنج عنصر را تولید می کنند. شش، هفت، هشت، نه و ده اعداد تکمیل‌کننده آنها هستند. بنابراین، این نظریه‌ای است که برای توضیح عبارتی که در بالا ذکر شد استفاده شد: «اعداد برای عرش و اعداد برای زمین با یکدیگر مطابقت دارند و مکمل یکدیگر هستند.» این نظریه به طور قابل توجهی شبیه به نظریه فیثاغورثی‌ها در یونان باستان است، همان‌طور که دیوژن لائرتیوس گزارش می‌دهد که طبق آن، چهار عنصر فلسفه یونان یعنی آتش، آب، زمین و هوا، هر چند غیرمستقیم از اعداد مشتق شده‌اند.

 

با این وجود، این موضوع در چین یک نظریۀ نسبتاً متأخر است، و در خود «ضمائم» هیچ اشاره‌ای به پنج عنصر وجود ندارد. در این «ضمائم» هر یک از هشت سه‌خط به عنوان نماد چیزهای خاصی در جهان در نظر گرفته شده است. بنابراین در «پیوست پنچم» می‌خوانیم. «(سه خط) چن، به معنی عرش، گرد و پدر است... (سه خط) کوون، زمین و مادر است. ... (سه خط) چن، رعد است .... (سه خط) سان، چوب و باد است .... (سه‌خط) کان، آب ... و ماه است. . . . (سه‌خط) لی، آتش و خورشید است... (سه‌خط) کن، کوه است .... (سه‌خط) تی، مرداب است.»

 

در تریگرام، خطوط تقسیم نشده نماد اصل یانگ و خطوط تقسیم شده اصل یین هستند. سه‌خطی‌های چن و کوون به ترتیب از خطوط تقسیم نشده و تقسیم شده تشکیل شده‌اند که نمادهای برتر یانگ و یین هستند، در حالی که شش سه‌خطی باقی مانده ظاهراً از طریق رابطه این دو اصل تولید می‌شوند. بنابراین چن و کوون پدر و مادر هستند، در حالی که در «ضمائم» از سه خط دیگر معمولاً به عنوان ترکیبی از «پسر و دختر» آنها صحبت می‌شود.

 

بنابراین نخستین خط (از پایین) چصن، همراه با خط دوم و سوم کوون، به چن منجر می‌شود که به آن پسر ارشد می‌گویند. خط اول کوون، به طور مشابه با چین ترکیب می‌شود و به سان منجر می‌شود که به آن دختر بزرگ می‌گویند. خط دوم چین که با خط اول و سوم کان ترکیب می‌شود، کن به دست می‌آید که به آن پسر دوم می‌گویند. خط دوم کان به طور مشابه با چین ترکیب شده است، منجر به لی می‌شود که دختر دوم نامیده می‌شود. خط سوم چین با خط اول و دوم کان ترکیب می‌شود، کان، به طور مشابه با چین ترکیب می‌شود که نتیجه تی است که به آن جوان‌ترین پسر می‌گویند و خط سوم، کوچک‌ترین دختر نامیده می‌شود.

 

این فرآیند ترکیب یا آمیزش بین چن و کوون که منجر به تولید شش سه‌خطی باقی مانده می‌شود، نمادی گرافیکی از روند آمیزش بین یین و یانگ است که در آن همه چیز در جهان تولید می‌شود. این‌که جهان اشیاء از طریق این آمیزش یین و یانگ به وجود می‌آید، مشابه این واقعیت است که موجودات زنده از طریق آمیزش نر و ماده به وجود می‌آیند. به یاد می‌آوریم که یانگ اصلی مردانه و یین، اصلی زنانه است.

 

در «ضمیمۀ سوم» کتاب تغییرات می‌خوانیم: «تأثیرات ناب آسمان و زمین در هم آمیخته می‌شود و دگرگونی همه چیز به وفور انجام می‌شود. ارتباط بذری بین نر و ماده وجود دارد و همه چیز تولید می‌شود.» آسمان و زمین بازنمایی فیزیکی یین و یانگ هستند، در حالی که چن و کوون بازنمایی نمادین آنها هستند. یانگ، اصلی است که به چیزها «آغاز» می‌دهد. یین، چیزی است که آنها را «تکمیل» می‌کند. بنابراین فرایند ایجاد اشیا توسط یانگ و یین کاملاً مشابه فرآیند تولید موجودات زنده توسط نر و ماده است.

 

در دین چینی‌های بدوی، می‌توان خدای پدر و الهه مادر را تصور کرد که در واقع جهان اشیا را به دنیا آورد. با این وجود، در فلسفه یین‌یانگ، این مفاهیم انسانی با اصول یین و یانگ جایگزین شده یا بر اساس آنها تفسیر شد، که اگرچه شبیه به ماده و مذکر موجودات زنده بود، اما به عنوان نیروهای طبیعی کاملاً غیرشخصی تصور می‌شد.

 

 

 

Yin Wiang Translation Contents:
Of course, occultism or magic is based on superstition, but it has often been the source of science. The unseen arts share with science the desire to interpret nature in a positive way and to obtain the services of nature through its conquest by man. Unseen things become science when they distance themselves from believing in supernatural forces and try to interpret the world solely on the basis of natural forces. The concepts of these natural forces may at first seem very simple and crude in themselves, but in them we find the beginning of science.
Such a subject has been a contribution of the Yinyang school to Chinese thought. This school represents a scientific tendency in the sense that it sought to give a positive interpretation to natural events solely in terms of natural forces. A positive word is something that relates to real things.
In ancient China, there were two lines of thought that attempted to interpret the structure and origin of the world. One is found in the writings of the Yinyang school, while the other is found in some "appendices" added to the original text of the Book of Changes by anonymous Confucianists. The "Great Norm" and the "Monthly Commandments," which we will examine below, emphasize five elements, but make no mention of yin or yang. Conversely, much has been said about yin and yang in the Appendices of the Book of Changes, but no mention has been made of the five elements. But later these two lines of thought merged. This was already the case during the time of Sumathan (d. 110 BC), when he put them together as the Yinyang school in his Historical Records.
Principles of yin and yang; According to the description of the "Appendices" of the book of changes
The theory of five sciences interpreted the structure of the universe, but did not explain the origin of the universe. This theory presented the yin and yang theory.
The word yang originally meant sunshine, or sunshine and light, and the word yin meant sunlight, meaning shadow or darkness. In the next development, yang and yin are considered as two principles or cosmos that show activities, heat, light, dryness, hardness, etc., respectively, for yang and femininity, passivity, cold, darkness, softness. Etc. were for yin. Through these two principles, all the phenomena of the world come into being.
The "Great Norm" relates to a speech made by King Wu of the Chu Dynasty after the overthrow of King Viscount Chi, Prince of the Shang Dynasty, at the end of the twelfth century BC.
The "big norm" lists "nine categories." We read: "The first [of the categories] is Wu Hessing. The first is called water, the second is fire, the third is wood, the fourth is metal, and the fifth is soil. [Nature] moistening water and landing; Fire, flame and climbing; Wood, crookedness and truth; "Metal is the yield and improvement, and the soil is the provision of crops and reaps." There is a small astronomical calendar that tells the ruler and the people in general what they need to do month after month to maintain harmony with the forces of nature. In it, the structure of the world is described based on the Yin Yang school. This structure is spatio-temporal and relates to both space and time. The ancient Chinese in the northern hemisphere naturally knew the south for heat and the north for cold. Hence, the Yinyang School linked four chapters to four compass points. Summer was associated with the south; Winter with north; Spring with the east for sunrise and autumn with the west with the sunset.
One of the main figures of the Yinyang school in the third century BC was Tsu Yin.
He "wrote articles totaling more than a hundred thousand words," but they are all gone. In historical records, however, Soma China provides a relatively detailed description of Tsuin's theories. Tsuin developed a new philosophy of history based on which historical changes are interpreted in accordance with the revolutions and transformations of the five powers. Details of this theory have not been reported by Su-Ma China.

 

Template Design:Afzadi