آیین قربانی از باستان
استاد راهنما: دکتر مسعود احمدی
نگارش: نیره شعبانعلی
چکیده
در خصوص تاریخچه قربانی در دوران باستان گفته میشود که بشر همواره به دنبال ایجاد پیوندی میان خود، خداوند و مقدسات دینی بوده و قربانی کردن یکی از روشهایی است که این پیوند را به وجود میآورد.
در عهد باستان، هدایا و خوراکیهایی که به سبب ترس از اموات با مردگان دفن میکردند را قربانی مینامیدند. از جمله قربانیهای عهد باستان، میتوان به گوشت، غلات، میوهها، شرابها و روغن اشاره کرد. شیوه و انگیزه قربانی کردن در فرهنگهای گوناگون تفاوتهایی دارد، به شکلی که در برخی فرهنگها حیوان و در برخی دیگر انسانها قربانی میشوند. اما به موازات تغییر و تحولات اجتماعی اقوام و فرهنگها، شیوه و مناسک قربانی نیز تغییر یافته و به نوعی تلطیف شده است، در همین راستا قربانیشونده از انسان به حیوان تغییر پیدا کرده است.«نظریۀ كهن الگو» به عنوان یكي از شاخصترین نظریه های یونگ، نقشی بسزا در شناخت و معرفی شاخصترین چهره ها و شخصيتهای اسطورهای، توجيه و تبيين اعمال و آداب و مراسمات آیينی كهن ایفا ميكند. از ميان كهن الگوهای فراوانی كه در این نظریه مطرح می شود و قابل تطبيق و تعميم بر حيات اسطورهای ملتهای آغازین است، قربانی کردن اهميت بسياری دارد؛ كهن الگوهایی كه از دیرباز، خدایان، ایزدان، سركردگان مذهبی و پادشاهان اقوام و آیينهای مختلف، پيروان خود را به آن سفارش كرده اند . قربانی کردن ، ادای دینی است برای خدایان، تا شكرانه های باشد به سبب آنچه از اودریافت كرده اند و گاه نيز برای پوزش و فرونشاندن خشم خدایان به سبب گناهانی كه یك قوم مرتكب شده اند تا ریخته شدن خون موجودی دیگر، سبب صيانت قربانی کنندگان شود و در پایان نيز با خوردن گوشت قربانی، سوری ترتيب دهند به پاس پذیرش قربانی از سوی خدایان و قبول توبه. عنصر قربانی شده بسته به جامعه های ابتدایی آن زمان، محدود به موجودات خاص نبود؛ از موجودی مظلوم و بيگناه برای برانگيختن حس ترحم خدایان، حيواناتی چون بز و گاو یا موجودی عزیز و ارزشمند از جنس انسان؛ مثل قربانی کردن خود پادشاه و یا فرزند ذكور نخستين او، تا قربانی کردن خود خدایان (ایزدان فروتر) برای خدایی بزرگتر را شامل ميشد كه از اهميت و ارزش والای قربانی در نزد اقوام و آیين های كهن حكایت دارد
کلید واژه :قربانی خدایان ،عهد باستان ،آیین کهن قربانی ،مقدسات دینی
مقدمه
رسم قربانی كردن در راه خدا یا خدایان كه همراه یا جشنها و مراسم مذهبی و سنتی بوده از چه زمانی آغاز میشود و سابقه این آئین كه همه ملتهای دنیای قدیم آنرا برپا میداشتهاند و امروز هم، كم و بیش خود را پایبندآن میدانند از كجا آمده است؟ ظاهراً از خیلی قدیم و زمانی كه بشر، هنوز پا به مرحله تاریخ نگذاشته، به این كار آشنائی و اعتقاد داشته و به قربانی كردن می پرداخته است. وقتی فرزند آدم، از خوردن و خوابیدن، خیالش آسوده شد و كمی فراغت یافت، به اندیشیدن افتاد، به مفهوم ترس و محبت و چیزهائی عاطفی، از این قبیل، پی برد، حوادث روزمرهاش را از كوچك و بزرگ، از آمدن شب یا روز، طلوع و غروب ماه و خورشید و ستارگان، گرفتن ماه و خورشید، طوفان و خشكسالی و زلزله تا رؤیا و بیماری و مرگ، همه را با فكر محدود خود توجیه كرد، فكر نیروی برتر، قوای ماوراءالطبیعه،كه دستاندر كار جهان هستند و اینهمه حوادث ساخته و پرداخته آنهاست، ذهنش را به خود مشغول داشت، از آنها ترسید یا به آنها محبت ورزید، آنوقت برای جلب دوستی یا دفع گزند آنها، به فكر ساده و بدوی خود چنین پنداشت كه با نثار پیشكشها و قربانیها، این قوای برتر را،كه برای او سرنوشتساز هستند، با خود همراه و سازگار كند، بسیاری و شاید همه نیایشها و قربانیها و نیازها كه به پای خدایان و نیروهای ماوراءالطبیعه نثار شده، در آغاز، علتی چنین داشته است، بدیهی است در طول قرنها و با گذشت روزگاران، این اعتقادات و سنتها، صورت روز بخود گرفته، تلطیف شده و مانند همه عادات و عقاید بشر از صافی قرون و اعصار گذشته و جنبه انسانیتر و عالیتری یافته تا جائی كه بتدریج در طول زمان، به صورت یك عادت منطقپسند درآمده و شكلی، ارتباطگونه، ولی روحانی وملکوتی ، میان خالق و مخلوق به خود گرفته است، آئین قربانی، بعنوان یك نیایش نیز این مراحل را پیموده. از قربانی كردن انسان وحیوان تا پیشكش كردن میوه و خوردنیهای گیاهی به خدا، یا خدایان، همین سرگذشت را داشته است. این هم بوده است كه بشر خواسته است خوردنی و غذای خود را، وقتی نام قربانی بر آن گذاشت، بنام خدا یا خدایان متبرك سازد و به یك و به یك امر مادی كه به معیشت او مربوط میشود حالتی روحانی و آسمانی بخشد، بهرحال نیاز بشر و نیز درماندگیها و ضعف او كه هیچوقت دست از سرش برنداشته و او را راحت نگذاشتهاند وی را ناگزیر كرده است كه با عوالم برتر ارتباط خود را هر چه بیشتر محكمتر كند و ازین دنیاهای ناشناخته پر از راز كه برایش همیشه پر از رمز و پیچیدگی بوده و تصوری مبهم از آن داشته است كسب مدد كند. شیوه و انگیزه قربانی کردن در فرهنگهای گوناگون تفاوتهایی دارد، به شکلی که در برخی فرهنگها حیوان و در برخی دیگر انسانها قربانی میشوند. اما به موازات تغییر و تحولات اجتماعی اقوام و فرهنگها، شیوه و مناسک قربانی نیز تغییر یافته و به نوعی تلطیف شده است، در همین راستا قربانیشونده از انسان به حیوان تغییر پیدا کرده است.
به گونهای که در یونان باستان، قربانی نماد کفاره، تزکیه، آرامش خاطر و استمداد از رحمت خدایان بوده و در مصر باستان نیز قربانی به عنوان عملی آیینی رواج داشته است. در دین اسلام نیز قربانیکردن در روز عید قربان برگزار میشود. اساساً چرا مردم قربانی میکنند؟ فلسفه قربانی چیست ؟
ریشه در چه دارد؟
روش تحقیق در این مقاله بصورت کتابخانه ای ، فیش برداری واینترنتی است
فصل اول
آیین قربانی در باستان
آیین قربانی از کهن ترین آیین های تمام ادیان ،اعم از ابتدایی و پیشرفته است .انسانها در تمام ادوار کوشیده اند تاباتقدیم هدیه و قربانی به خدا یا خدایان خشنودی آنها راجلب کرده ،از خشم و غضب شان جلوگیری کنند .
۱-۱یونان باستان
۲-۱-روم باستان
۳-۱-مصر باستان
۴-۱-سومر وبابل باستان
۵-۱-ایران باستان
۱-۱- یونان باستان
در زبان یونانی کلمه "تیثیا" برابرنهاد با قربانی است و یکی از معانی آن سوزاندن است و برهمین اساس گاهی قربانی را میسوزانده اند.از قرن ۱۹ میلادی تاکنون، دین پژوهان متعددی به بررسی ادیان، آداب و رسوم دینی از جمله مراسم قربانی پرداخته اند، به عنوان نمونه "سر ادوارد تیلور" محقق و انسانشناس معروف بریتانیایی در کتاب خود با عنوان فرهنگ ابتدایی بر این باور بود که انسانها در روزگاران کهن، قربانی میکردند تا خشم خدایان را فروبنشانند و خواستهای را به دست آورند.
مردم یونان، خوك رامقدس میدانستند، در یكی از اعیادی كه متعلق به دمتر (Demeter الهه كشت و زرع) بود قربانی میكردند و همچنین در جشن دییاسییا (Diasia) آنرا در راه زئوس (خدای خدایان) قربانی میساختند(ویل دورانت ،کتاب دوم (بخش اول )،ص۳۰۵و۳۰۶)، برای خشنودی مردگان كه آنان را قادر به هر كار نیك و بد میدانستند دعا میخواندند و قربانی میكردند(همان مرجع،ص۳۰۷).یونانیان به خدای خورشید (Helios)، چون سرزمین آفتابی داشتند، چندان اهمیتی نمیدادند، با وجود این، اسپارتیها، برایش اسب قربانی میكردند تا ارابه آتشین خود را در آسمان بكشد، مردم رودوس (Rhodos) برعكس، او را خدای بزرگ خویش میشمردند و در هر سال، چهار اسب، از نژاد عالی و یك ارابه در دریا میافكندند تا این خدا برای گردش از آن استفاده كند(همان مرجع ،ص۳۰۲).
بطور كلی، عبادات یونانی از موسیقی و سرود و قربانی و دعا تشكیل میشد
(همان مرجع ،ص ۳۲۷)،محل قربانی در معبدها بود، مؤمنان هنگام عبادت خود را به مذبح كه در جلو معبد قرار داشت می رساندند و بوسیله قربانی و نماز خود را از خشم خدایان ایمن میپنداشتند، و یاری او را جلب میكردند، برای قربانی هرچه قیمت داشت انتخاب میگردید، مانند مجسمه و نقاشی و لوازم زندگی و اسلحه و ظروف و میز وجامه و بدون شك اگر خدا نمیتوانست قربانی را به كار برد كاهنان از آن استفاده میكردند(ویل دورانت ،کتاب دوم (بخش اول ،ص۳۲۸).
افراد زیادی از جمله هومر، شاعر بزرگ و حماسهسرای یونان باستان نیز در خصوص مراسم قربانی که در آن ۱۰۰ گاو نذر آپولون شده چنین نوشته است، «. . . بیدرنگ صد گاو قربانی پروار را به ترتیب در گرداگر قربانگاه زیبایی جای دادند، پس دستهای خود را شستند و دانههای جو را برداشتند و کریزس (کاهن معبد آپولون) بر آنها دعا خواند:
ای خدائی که کمان سیمین داری . . .
سخن مرا بشنو، تو پیش از این هم نیازهای مرا پذیرفتهای . . هنگامی که دعا بپایان رسید و جو را افشاندند پوزههای گاوان نر را بلند کردند، آنها را سر بریدند، پاره پاره کردند و رانهای آنها را که از آن خدایان بود جدا ساختند، از دو سوی چربی بر روی آنها گذاشتند و پارههای گوشت خام را روی آنها جای دادند، پس از آن پیرمرد کاهن آنها را روی اخگرها بریان کرد و باده ارغوانی رنگ تابان را روی آنها ریخت، در کنار وی جوانان چنگالهای پنج شاخه در دست داشتند، سپس چون رانها پخته شد جگربندها را خوردند، بازمانده را نیز به پارههای کوچک قسمت کردند، سپس آنها را به سیخ کشیدند و با دقت بسیار برشته کردند، این کار که به پایان رسید سور آماده شد، جشن برپا کردند و همه از خوردنیهای فراوان که بود بهره خویش بگرفتند، چون تشنگی و گرسنگی را فرونشاندند، جوانان استکانی را لبریز کردند، سپس در ساغر هرکس از آن باده ریختند که به یاد خدایان بنوشد»(بنونیست،ص۵۰).
آتنیها، پیش از عید تزه، بانی شهر آتن به یاد او گوسفندی قربانی میكردند، در زمان تزه اهالی دهكدهها و قصبهها گرد هم جمع شده قربانی مشتركی به افتخار ژوپیتر انجام میدادند(حیات مردان نامی ،ص۱۵).
قربانیهای این مردم غالباً با سرود و رقص دستجمعی همراه بود، وقتی آتنیها جسد تزه را پس از مرگش یافتند و آنرا به آتن آوردند همه مردم به استقبال رفته قربانیهای زیادی بر سر راهش نثار كردند درست مثل اینكه خودش از مسافرتی برگشته است(حیات مردان نامی ،ص۴۸).
لیكورگ، قانونگزار معروف اسپارت، پیش از آنكه به وضع قوانین خود پردازد به شهر دلف رفت و پس از قربانی در معبد آپولون از پیشگوی آنجا سئوالهایی كرد كه به او جواب مساعد داده شد(حیات مردان نامی ،ص ۱۱۴).همین قانونگزار، دختران و پسران جوان را در همه تمرینات و كارها شركت داد تا به اتفاق یكدیگر در اعیاد و قربانیهای رسمی لخت برقصند(حیات مردان نامی ،ص ۱۲۸).
اسپارتی ها، پیش از جنگ، قربانیها جهت فرشتگان اهدا میكردند تا اینكه، در برابر دشمنان انضباطی را كه با آنان بار آمده بودند مجسم نمایند(حیات مردان ،ص۱۴۳).
بنا به قوانین لیكورگ، مردم اسپارت برای مردگان خود دوازده روز عزاداری كرده در روز آخر به افتخار ربالنوع مرگ و دوزخ قربانی كرده لباس عزا از تن بدر میكردند(حیات مردان ،ص۱۵۰).
پس از مرگ لیكورگ، معبدی به نامش ساختند و هر سال به یاد او قربانی مخصوصی اهدا میكردند(حیات مردان ،ص۱۵۸)،سولون (قرن ششم پیش از میلاد)، از حكمای بزرگ یونان، آتنیها را واداشت كه قربانیهای خود را سبكتر و كمخرجتر انجام دهند(حیات مردان ،ص۲۲۶)و همچنینی به موجب قانونی حضور زنان را در اعیاد و قربانی محدود ساخت و مانع شد كه بر مزار مردگان گاو قربانی كنند(همان مرجع ،ص ۲۴۲)با وجود این آدرین، امپراطور روم، دستور داد كه بر گور آلسیپاد، سردار معروف یونانی، مجسمهاش را نصب كرده، هر سال به خاطر او گاوی قربانی كنند(همان مرجع ،ص۵۸۴).یونانیان برتمیستوكل – سردار معروف یونانی در جنگ با خشایارشاه – عیب گرفته بودند كه او دوست داشت اغلب قربانی كند و به خارجیان ضیافت دهد(همان مرجع،ص۳۱۰).
رومیها و شاید یونانیها، هنگامی كه به كارهای بزرگ میپرداختند برای اینكه حوادث را پیشبینی كرده از آینده خبر یابند، از روی احشا و امعاء قربانی تفال و تطیر میزدند و كاهنان از روی علائمی كه در آنان میدیدند به غیبگویی میپرداختند(ترجمه شاردن ،ج ۱،ص ۳۱۷).
این سنتها و معتقدات، قرنها پس از رومیان و یونانیان باستان باقی ماند بطوریكه پارهای از اقوام مسیحی، با اعتقادی محكم، آنها را بكار میبستند. شاردن فرانسوی (معاصر شاه سلیمان صفوی) كه در راه خود به ایران، از راه جنوب روسیه و قفقاز گذشته و از میان اقوام مسیحی كلشید(بین دریاای سیاه و گرجستان سکونت داشتهاند)گذر كرده است خاطرات جالبی از مراسم قربانی این مردم نقل میكند كه یادآور معتقدات مردم باستان است، بگفته او، مردم كلشید از روی حركات یا شاخ زدن و ادرار كردن و تپاله انداختن گاو قربانی تفال میزدند و حوادث آینده را پیشبینی میكردند، شاخ زدن حیوان را دلیل جنگ و ستیز و ادرار كردنش را نشانه زیادی شراب در آن سال میدانستند(ترجمه شاردن ،ج۱،ص۳۱۷).
آيين هاي قرباني در يونان باستان می گويند يوناني هاي باستان كمي پس از نگاه داشتن حيوانات اهلي به قرباني كردن حيوان روي آوردند . یونانیان در مراسم قربانی خود تنها قسمتي از گوشت قرباني را به خدايان يا يك خداي مقدس تقديم ميكردند و باقي آن را ميخوردند و براي مقاصد متفاوتی قربانی ميكردند مانند ارتکاب به گناه، درخواستی از خدایان، سپاسگزاری و اما بيشتر قربانيها دلايل خانوادگي داشت مانند مريضی يكی از اعضاي خانواده. زمان خاصي نيز براي قربانی كردن درنظر میگرفتند.(فرخی،ص۳۷).
زماني كه تصميم به قرباني كردن می گرفتند، عده ای از مردم دلخواهشان را در مراسم شريك مي كردند. گاه دو مرغ را در حاليكه اعضا خانواده ايستاده بودند قرباني ميكردند و پس از آن خانواده مرغها را به عنوان غذا مي خوردند. بيرون هر خانهاي سنگ مذبح خاصي وجود داشت كه مرغها را با مراسم خاصي بر آن مي كشتند و چربي و استخوانها را زماني كه گوشت در حال پختن بر آتش بود، به خدايان اهدا ميكردند. عدهای از مردم در آن دوران از اینکه خود بهترین قسمت قربانی را میخوردند و تنها چربی و استخوان آن را به خدایان میدادند ناراضی بودند.»
قربانیهای ديگر بز، گوسفند، خوك و گاه گاو بودند و در اين صورت قربانی كننده تنها خانواده خود را به مراسم دعوت نميكرد و عده بيشتری به مراسم ميآمدند. تمام گوشت بايد يك مرتبه خورده ميشد و از آن چيزي باقي نميماند و این شايد براي جلوگيري از فاسد شدن گوشت بود. زماني هم بيش از يك حيوان قرباني ميشد و تمام ده يا تمام شهر ميآمدند تا در آن نقش داشته باشند.
پس طبيعت آيين هاي قربانی كردن يونان باستان و پايهايترين آنها قرباني يك حيوان بود كه معمولا گاو پرواري (گاو اخته)، خوك يا بز، بسته به علاقهمندی خدای مورد نظر و در تضاد با سنت هاي يهوديان، يونانيان خوك را ناپاك نميی دانستند و حيوانی بود كه بيشتر براي قربانی كردن در آيينهای پاكسازی در نظر گرفته می شد.(الیاده ،رساله ای در تاریخ ادیان ،ص۲۷۰).
معمولا حيوان قربانی حيوانی اهلی و خانگی بود نه وحشی (به جز آرتميس، خدای شكار كه حيوانات وحشی را ترجيح می داد). حيوان بايد تميز می شد، به روبانها آراسته می شد و به معبد برده می شد. مذبح معمولا خارج از معبد و روبروی آن بود كه بت خدا قرار داشت. حيوان را بر مذبح (يا اگر بزرگ بود پشت مذبح) قرار می دادند و مقداری آب و دانه پوست كنده به روي او می ريختند. دانه ها تنها توسط كسانی بر سر حيوان ريخته می شدند كه خود دست به عمل قربانی کردن نمیزدند و فلسفه آن اين بود تا همه به جای آنكه تنها ناظر قربانی كردن باشند كاری برای انجام دادن داشته باشند و سهم خود را ادا كنند. ريختن آب باعث ميشد تا حيوان سر خود را به علامت تصديق قربانی شدنش، تكان دهد. اين مهم بود كه عمل قربانی كردن عملي وحشيانه نباشد؛ در عين حال بايد فرایندی ميبود كه هر كس با روی باز در آن نقشی به عهده داشته باشد؛ ميرايان، ناميرايان و حيوانات.(رضا پور ،ص۱۲۵)
كسي كه آيين را برپا می داشت، يك چاقو به دست می گرفت كه پيش از آن پنهان بود و به سرعت گلوی حيوان را می بريد و اجازه می داد تا خون به درون ظرف خاصی بريزد. دل و روده، بهخصوص كبد آزمايش می شد تا ببينند كه آيا قربانی مورد پذيرش واقع شده است يا نه. اگر چنين بود، مراسم تا به آخر انجام می شد. در اين نقطه نظر آيينهای قربانی تبديل به ضيافت برای خدايان و انسانها می شد. حيوان بر شعله هاي آتش به روي مذبح پخته می شد و تكه هاي آن تقسيممی شد. براي خدايان استخوانها به همراه مقداری چربی و ادويه جات (و گاهي شراب) به سوختن در آتش ادامه می داد تا دود آن به خدايان و الهه گان بالا برسد. گاهی نيز دود براي آگاهی از نشانه ها بايد خوانده می شد. برای انسان نيز گوشت و ديگر قسمتهای خوردنی حيوان در نظر گرفته می شد.
براي يونانيان باستان معمول بود كه گوشت را تنها در مراسم قربانی بخورند. همه چيز به جای اينكه در جای ديگری خورده شود و يا به خانه برده شود بايد همانجا خورده می شد و همچنين برای خوردن اين گوشت زمان مشخصی نیز در نظر گرفته می شد، که معمولا پس از غروب آفتاب بود. اينها امور اجتماعی ای بودند که نه تنها تمام افراد اجتماع بدان تعلق داشتند بلكه همه با هم می خوردند و با يكديگر پيوند اجتماعی قدرتمندی داشتند، و باور داشتند كه خدايان نيز مستقيما در اين ضيافتها شركت می كنند. نكته حياتی ای كه بايد اينجا به ذهن سپرده شود اين است كه يونانيان خود را به مانند ديگر فرهنگهای باستانی به خاك نمی انداختند (عمل سجده كردن)، در عوض، خدايانشان را ايستاده عبادت می كردند.(عدلی،ص۶۷)
يونانيان مناسك دينی خود را تاتيا (Ta Teia) می ناميدند كه به معنای“آنچيزهايی كه به خدايان مربوط می شود” است. در يونان باستان كلمه ای به نام باور و ايمان وجود ندارد. آنان هرگز از خود نمی پرسيدند كه آيا به خدايان باور داری يا نه؟» به نظر می رسد كه اين بيماری قرن بيستم باشد. در متون به دست آمده و نقاشی ها و تمام آنچه كه به عنوان دستمایه در دست است هرگز انسانی را فاقد باور مذهبی نمی بينيم و اگر هم هست (پرومته) باور تمام و كمال به خدايان، و خروشی است كه دامنههاي رمزآلود اولمپوس را می خراشد.
گرچه صحبت از دين يونانی ممكن است نامتعارف به نظر برسد، در حقيقت يونانيان چنين اصطلاحي را به كار نمی بردند و اگر كسي نیز اين اصطلاح را در مورد آداب و رسوم آنان به كار می برد ممكن بود نسبت به آن احساسی بيگانه داشته باشند.
پذيرفتن باور اينكه يونانيان اينجهاني و بيمذهب بودند، دشوار می نمايد. به همين دليل درك بهتری از دين يونانی به روشن كردن طبيعت مذهب به طور كلی و طبيعت اديان و مذاهب امروزی و به طور خاص درباره اساطير كه دستآورد انسان امروز هستند، كمك خواهد كرد و اين، به نوبه خود برای كسی كه می خواهد به نقد پيگير دين و باورهای دينی بپردازد، بسيار دارای اهميت است.
اگر منظور ما از دين يك تعداد باورها و رفتارها است كه آگاهانه انتخاب شدهاند و به صورت آيينی و با نفی ديگر جايگزين ها تبعيت می شوند، يونانيان در حقيقت صاحب يك دين نبودند اما اگر ما منظورمان از دين به طور كلی آيينها و رفتارها و باورهای مردم در مورد موضوعها و مكانها و وجودها و مخلوقهای مقدس است، بنابراين يونانيان مسلما ديندار بوده اند.
اين موقعيت كه در نگاه انسان مدرن شگفتآور و غيرمعمول آمده است، ما را بر آن داشته تا آنچه كه دين و يا آنچه اصالتا مذهب معنا می دهد را، در مورد اديان مدرنتر چون مسيحيت و اسلام باز مورد نظر قرار دهيم. شايد هنگام بحث كردن درباره مسيحيت و اسلام به عنوان دين، بايد به باورها درباره آنچه مقدس و روحانی است، دقيقتر نگاه كنيم تا به انحصارگرا بودنشان.
به نظر ميرسد يونانيان باستان، پذيرای اديان بيگانه بودهاند حتی اين با يكديگر يكی شدن در گيتاشناسی شان نيز وجود دارد (كه علوم مربوطه را با كشورهای همسايه شريك شدند) و اين در حالی است كه اديان مدرن مانند مسيحيت چنين پذيرشی در درباره تغييرات و اضافات ندارند.(امامی،ص۱۴۳)
از ميان تمام در هم و بر هم ريختگی آيينها و مراسم می توان باورهای قدرتمند يونانی باستان را از ديگر مذاهب برون كشيد: «اسطورهشناسی و دين يونان باستان چندان ريشه در زمين سخت سنگی اش نداشت. در عوض، ملغمهای بود از مذاهب مينويی (Minoan) كرت، آسيای ميانه و باورهای بومی .اديان مدرنی چون مسيحيت و يهوديت به طور مشخص تحت تاثير مذهب يونان باستان بودهاند. اين بدان معنا است كه وجههايی از اديان معاصر نهايتا وابسته به فرهنگها و اديان باستان هستند كه ما در دنياي امروز دسترسی به ديگر دین ها نداريم و اين به شدت مخالف نظريه آسمانی بودن اديان است كه مستقيم از بالا آمدهاند به جای اينكه دستخوش يكی شدن با هم و تغيير و تحول فرهنگها در يكديگر باشند. شكلگيری يك دينِ به طور مشخص يونانی ، عمدتا با برخورد و اشتراك توصيف می شود (ترجمه مان،ص ۲۰۳).
داستانهای اساطيريونانی كه براي همگان آشنا است تا اندازه زيادی با نيروهای متضاد تعريف می شوند در حاليكه دين يونانی خود با تلاش براي اعمال يك معني وجودی مشترك و همگرای اجتماعي و اشتراكي تعریف مخیشود.
پرستش قهرمانان هم در يونان باستان و هم در اديان معاصر، متمايل به طبيعتی سياسی است.
عناصر مذهبی آنان مسلما به يقين غير قابل انكار است، اما سيستم مذهبی به طور معمول خوراك مشترك سياست نيز هست و در يونان باستان، اين بسيار عميقتر از آنچه بود كه ما تصور می كنيم. تكريم يك قهرمان جامعه را به يكديگر گره می زد و درست در همينجاست كه می توان ريشههای خانوادهها و شهرها را شناسايی كرد(ترجمه فروید ،ص۶۷).
ابتدايی ترين ايده درباره دين هلنی چندخدايی بودن آن است. يوناني باستان هر نيرويی در طبيعت را معرف خدايی می دانست و آن را به قدرتی خاص مربوط می دانست و بدين شكل در تلاش آن بود تا قدرتهای خارج از كنترل خود را معنا كند.
يونانيان بر اين باور بودند كه براي داشتن سرنوشتی نيك بايد خدايان را پرستش و ستايش كنند و خشنود كردن خدايان ريشه در تمام مراسم و مناسک و قربانیهايی دارد كه چه از حيوان و چه از انسان گاه به نابودی نسلیكه به دليلی در برابر نيروی كبريایی خدايان، به عنوان دشمن، كافر و ... قرار می گرفتند را در بر می گرفتند.
خشنودی يك خدا تكامل ذهنی انسان و رضايت وی از بودن خويش بود. اين اشكال تغيير نمی پذيرند تنها شكل آنها در ادوار مختلف متفاوت می شود و اين درست به دليل غريزه پرستش و نياز به ستايش نيرويی برتر از خود در انسان است. گاه شكل تكامل نيافته چند مذهب در اديان بزرگ ديده می شود، مثل وامگرفتن پارهایی آيينها از ديني ديگر.
اصولا چندخدايی بودن مشخصه اديان دنيای باستان بوده است اما در اين چندخدايی بودن ابعاد مشخص كننده خاص نيز آرميده است. خدايان هلنی را در هيچكجای دنيای باستان و عصر ما نمی توان پيدا كرد.
خدايان هلنی بسيار وابسته به عناصری بودند كه انسان در جهان پيرامونش مشاهده ميكرد، مانند ايزدان آب، موجوداتی كه با آب در ارتباط بودند مانند غولها و پريان زيبا كه نرئيدها از آن جمله اند.
عظمت آيينها، جشنها، مراسم، قربانی ها، معبدها و پيكرهای تندرست و قدرتمند خدايان يونانی نشاندهنده باور انسان هلنی از قدرتهای برتر جهانش بوده است.
ترس نيز يكی ديگر از عواملی است كه انسان را به انجام آيين ها و فرايض دينی اش وا مي دارد. ابعاد بزرگنمايانه معابد هلنی و پيكرهايی كه از زئوس نقش زده شده است، نمايانگر ترسی كرنشوار به بارگاه نيروهايی است که قادرند وی را كاملا خوشبخت و یا كاملا بدبخت كنند و وی را وامی داشت تا يكسره در پی خشنودی آنان باشد و مراقب تا بوی قربانيان سوختنی به مشام خدايان بر فراز اولمپ برسد.
مانند تمامی اديان و به عنوان وجه مشتركی ميان تمامی آنها يونانيان نيز به زندگی پس از مرگ معتقد بودند. اصولا زندگی يونانی در انجام مراسم مذهبی اش خلاصه می شد اما باور به دنيای پس از مرگ آنان بدان شكلی كه مصريان باستان به جهان پس از مرگ می انديشيدند نمی تواند باشد(ویل دورانت،ج۲،ص۱۰۶).
دریونان باستان گویا دست کم یک خانواده شاهی با قدمت بسیار زیاد وجود داشته که پسران ارشد آن همواره به جای پدران فرمانروای شان قربانی می شدند (ترجمه ی فریزر،ص۳۲۴).
دربین اقوام سامی غرب آسیا ،شاه به هنگام بحران های ملی گاهی اوقات پسرش را به خاطر مردم قربانی می کرد
۲-۱-روم باستان
رومیها هنگامی كه به كارهای بزرگ میپرداختند برای اینكه حوادث را پیشبینی كرده از آینده خبر یابند، از روی احشا و امعاء قربانی تفال و تطیر میزدند و كاهنان از روی علائمی كه در آنان میدیدند به غیبگویی میپرداختند(حیات مردان نامی ،ص۲۸۹). این سنتها و معتقدات، قرنها پس از رومیان و یونانیان باستان باقی ماند بطوریكه پارهای از اقوام مسیحی، با اعتقادی محكم، آنها را بكار میبستند. شاردن فرانسوی (معاصر شاه سلیمان صفوی) كه در راه خود به ایران، از راه جنوب روسیه و قفقاز گذشته و از میان اقوام مسیحی كلشید(بین دریای سیاه و گرجستان سکونت داشتهاند)گذر كرده است (کمپفر،ص ۲۳۴).خاطرات جالبی از مراسم قربانی این مردم نقل میكند كه یادآور معتقدات مردم باستان است، بگفته او، مردم كلشید از روی حركات یا شاخ زدن و ادرار كردن و تپاله انداختن گاو قربانی تفال میزدند و حوادث آینده را پیشبینی میكردند، شاخ زدن حیوان را دلیل جنگ و ستیز و ادرار كردنش را نشانه زیادی شراب در آن سال میدانستند(ترجمه شاردن ،ج۱،ص ۳۱۷).
مردم روم باستان مراسم قربانی برای خدایان و ارواح مردگان یا در هنگام برپا كردن جشنها مرسوم بود، تزه، سامان دهنده شهر آتن نیز رمولوس، بانی شهر رم هر دو در راه خدایان قربانی كردهبودند(حیات مردان نامی ،ص۲۵وص۵۹)
۳-۱-مصر باستان
هرودوت، مصریان را نخستین كسانی میداند كه، برای خدایان، قربانگاه و مجسمه و معبد برپا كردهاند(ترجمه هرودوت ،ج۲،ص۱۰۸)، مردم مصر وقتی میخواستند گاوی را قربانی كنند، قبلاً كاهنی میبایست آنرا آزمایش كند، اگر بر روی بدن حیوان حتی یك پشم سیاه دیده میشد آنرا ناپاك میدانستند،این كاهن، حیوان را خوابیده و ایستاده خوب وارسی میكرد، زبان آنرا بیرون میكشید تا آلودگی یا پاكی آنرا تشخیص دهد و نیز توجه میكرد كه پشمهای دم حیوان بطور عادی روئیده باشد، هرگاه حیوان از تمام این معایب معاف شد، آنرا با نواری از پاپیروس كه بدور شاخهایش میپیچیدند مشخص میكرد، بعد روی آن خاك رس چرب پاشیده به مهر خود مهمور میكرد هركس گاوی را بدون این نشانهها قربانی میكرد محكوم به مرگ بود(دورکیم،ص۴۶۴).
برای قربانی كردن، حیوان را نزدیك محراب قربانگاه میبردند، آتش میافروختند و در حالی كه نام خدای را بر زبان میاوردند شراب بر سر حیوان میریختند و بعد آنرا خفه میكردند و سرش را میبریدند، آنگاه بر سر بریده حیوان لعنت و نفرین نثار میكردند و آنرا نمیخوردند، اصطلاحی كه برای نفرین و لعنت بكار میبردند این بود كه هر بلایی كه قرار است متوجه قربانیكنندگان یا سرزمین مصر گرد متوجه آن سر شود، پس از آنكه پوست گاو را میكندند و دعا میخواندند احشاء حیوان را خالی میكردند ولی دل و پیه و جگر و چربی را در بدنش باقی میگذاشتند، آنگاه پاها و رانها و كتف و گردن حیوان را جدا میكردند و باقیمانده اندام حیوان را از نانی كه از آرد خالص فراهم شده بود و از عسل و كشمش و انجیر و كندر و صمغ و دیگر معطرات پر میكردند سپس روغن زیادی بر روی آن ریخته آنرا میسوزاندند، پیش از اهداء قربانی روزه میگرفتند و در موقعی كه قربانی میسوخت همه حاضران خود را میزدند، پس از آنكه خود را بقدر كافی میزدند ضیافتی بزرگ ترتیب میدادند و آنچه را كه از حیوانات قربانی باقیمانده بود ،میخوردند(هال،ص۶۸).
مصریان، فقط گاوها و گوسالههای نر را قربانی میكردند و حق نداشتند گاوهای ماده را قربانی كنند زیرا آنها به خداوند ایزیس (زن ازیریس) اختصاص داشتند از تمام چهارپایان فقط گاو ماده بود كه عموم مصریان احترام زیادی به آن معمول میداشتند(ترجمه هرودوت،ج۲،ص۱۰۸).
پارهای از مردم مصر، برای خدایان خود بز و پارهای دیگر گوسفند قربانی میكردند، اهالی تب از مردم مصر، میش را قربانی نمیكردند و آنرا حیوان مقدسی میدانستنو با وجود این هرسال یكبار در روز جشن زئوس میشی میكشتند و تمام كسانی كه به معبد آنجا وابسته بودند، به عزاداری، سینه میزدند و سپس آن را در تابوت مقدسی قرار میدادند، هرودوت، خوك و گاو نر و گوساله و بز و غاز را تنها حیواناتی میداند كه مردم سراسر مصر حق داشتند آنها را قربانی كنند، خوك را حیوانی ناپاك میدانستند، خوكبانها تقریباً مطرود بودند و بغیر از خدای (سلنه) كه ظاهراً همان ایزیس بوده، و ازیریس، برای هیچ خدای دیگر خوك قربانی نمیكردند(ترجمه هرودوت،ج۱،ص۱۴۰،۱۳۹)
۴-۱-سومر و بابل باستان
۱-۴-۱در سومر:
در یكی از الواح سومر این دستور دینی عجیب دیده میشود «بره جانشین و فدیه آدمی است، وی بره را بجای آن خود بخشیده است»(ویل دورانت ،کتاب اول (بخش اول )،ص۱۹۲). در همین ناحیه برای خدایان هدایائی از مال و خورا ك و زن میآوردند، در الواح گوده (یكی از شاهان نیكوكار سومر) فهرستی است كه نشان میدهد خدایان چه چیزهائی را نیپسندند و آنها را دوست دارند كه از آنجمله است: گاو نر و بز و گوسفند و كبوتر و جوجه و مرغ ومرغابی و ماهی و خرما و انجیر و خیار و كره و روغن ونان دو آتشه(همان مرجع،۱۹۲).
ظاهراً در میان اقوام باستانی، سومریها نخستین مردمی بودهاند كه بزشتی این رسم یعنی قربانی كردن انسان پی برده و بجای آن چیزهای دیگر را انتخاب كردهاند(دورکیم ،ص۴۴۹).
۲-۴-۱-در بابل باستان :
در بابل بر قربانگاههای معابد، گوسفندان را قربانی میكردند و قربانی كردن یكی از شعائر دینی پر طول و تفصیل و دقیق بوده و ضرورت داشته است كه كاهن كارشناس به این كار اقدام كند اگر كسی میخواست وظیفه خود را در برابر خدایان به انجام رساند بر وی واجب بود كه قربانی شایسته به معابد پیشكش كند و دعاها و اوراد نخصوص بخواند(ویل دورانت ،کتاب اول(بخش اول )،ص۱۹۲). هرودوت یكی از این معابد را چنین وصف كرده كرده است: «درین معبد مجسمه بزرگی از زر ناب موجود است كه خداوند (زئوس) را نشان میدهد نزدیك این مجسمه نیز بزرگی از طلا جای داشت، پایه مجسمه و تخت خداوند نیز از طلا بود . . . . . غیر از این معبد، قربانگاهی از طلا وجود دارد و علاوه بر آن قربانگاه بزرگ دیگری هست كه حیوانات بزرگ و بالغ را در آنجا قربانی میكنند، در قربانگاهی كه از طلاست، فقط حیوانات شیرخوار را میتوان قربانی كرد هر سال در موقعی كه برای تجلیل این خدا جشن میگیرند، كلدانیان هزار تالان عود بر روی قربانگاه بزرگ میسوزانند . . . . در داخل آن هدایای زیاد دیگری موجود است كه اشخاص عادی اهدا كردهاند»(ترجمه تاریخ هرودوت ،ج۱،ص۲۵۹).
نكته گفتنی اینكه زنان بابل، نظر قربانی را همچون زینتی بكار میبردند و خود را با گردنبند و دستبند و نظر قربانی میآراستند(ویل دورانت،کتاب اول ،ص۳۳۳)
۵-۱-ایران باستان
اریایی ها (ایرانیها) برای خورشید و آتش و اهورامزدا، چیزهای گوناگون، مانند گل و نان و میوه و مواد خوشبو و گاو وگوسفند و شتر و اسب و خر و گوزن قربانی میكردند، در زمانهای قدیم، آریائیها نیز مانند اقوام كهن دیگر، آدمی زاد را قربانی میكردند، تنها بوی قربانیها مخصوص خدایان بود و گوشت آنها نصیب كاهنان و پرستندگان میشد(ترجمه ویل دورانت ،کتاب اول (بخش اول )،ص ۵۴۵).
هرودوت میگوید كه پارسها، هر بار كه قربانی به خداوندان اهداءمیكردند گوشت آنرا به خانه میبردند، استرابون اضافه میكند كه به عقیده پارسیها خداوند فقط طالب روان قربانیست و به گوشت آن توجهی ندارد(ترجمه هرودوت ،ج ۱،ص ۱۷۰)بگفته او پارسها نوار بگردن قربانی میآویختند و گوشت آنرا بر بستری از گیاه خرزهره قرار میدادند(همان مرجع ،ص۱۷۱)به قول هرودوت ایرانیها، كسانیرا كه معبد یا قربانگاه یا مجسمهای برای خدایان بنا میكردند، دیوانه میدانستند، برای قربانی،بنوشته همین مؤلف به مرتفعترین نقاط كوهستان میرفتند و در آنجا قربانیها را به زئوس(مقصوداهورامزداست) كه نام او را بر كائنات و افلاك اطلاق كردهاند اهداء میكردند برای خورشید و ماه و زمین و آتش و آب و باد نیز هدایائی قربانی میكردند، اینها تنها خدایانی بودند كه ایرانیها از قدیم برای آنها قربانی میكردهاند ولی بعدها قربانی برای خدایان دیگر را نیز از آشوریها و اعراب آموختند(رضی،۳۹).
ظاهراً ایرانیها نیز مانند یونانیان، هنگام پیمان بستن، قربانی میكرده و خدا را بر آن شاهد میگرفتهاند، وقتی كبوجیه، پدر كوروش، او و سران سپاهش را اندرز داده، به كردار نیك فرا میخواند، میگوید:
پیشنهاد من اینست كه با هم قربانی كنید و خدایان را شاهد بخواهید و با یكدیگر همپیمان شوید(سیرت کورش،ص۳۴۶)
گزنفون میگوید، كوروش، وقتی مرگ خود را نزدیك یافت، بیدرنگ حیواناتی برای قربانی به درگاه زاوش (زئوس = اهورامزدا، خدای بزرگ) كه پروردگار نیاكان او بود و آفتاب و دیگر خدایان انتخاب كرد و در مكانی بلند، چنانكه رسم پارسیانست مراسم قربانی انجام داد و چنین به دعا پرداخت:
:«ای پروردگار بزرگ، خداوند نیاكان من،ای آفتاب و ای خدایان، این قربانیها را از من بپذیرید و سپاس و نیایش مرا هم در ازای عنایاتی كه به من فرموده و در همه زندگانیم بوسیله قربانی و علایم آسمانی و نوای پرندگان و ندای انسان ارشادم كردهاید كه چه باید بكنم و از چه كارها احتراز نمایم . . . . اكنون از درگاه متعال شما استدعا دارم زندگی فرزندانم و زن و دوستان و وطنم را قرین سعادت بدارید و مرگ مرا نیز مانند زندگیام توأم با عزت و افتخار»(سیرت کورش،ص۴۱۰)
كوروش بزرگ، به خدایان اقوام بیگانه نیز قربانی پیشكش میكرد، هر وقت سرزمینی را میگشود، به خدایان آن سرزمین، احترام میگذاشت، و با كمال تقوی و ورع، قربانیهائی به خدایان تقدیم میكرد(ویل دورانت ،کتاب اول (بخش اول)ص۵۱۹)
گزنفون نیز در کوروشنامه بارها از قربانیهای کوروش نام برده است، « در نخستین روزی که کوروش، شهنشاهی خود را آغاز کرد و به کاخ شاهی قدم گذاشت و در حین ورود به درگاه قصر، برای (هستیا) خدای اجاق خانوادگی و اهورامزدا، پروردگار عالم و دیگر خدایان که مغها اسم برده بودند قربانی کرد، در هنگام پادشاهی، کوروش هر روز سحرگاه عبادت و قربانی به جای میآورد». گزنفون در نوشتههایش اشاره کرده است که « رسم قربانی کردن در دستگاه پادشاه ایران معمول بوده و پارسیان از شهریاران خود مجدانه پیوری مینمودند و میپنداشتند که هر چه در کار عبادت کوشاتر باشند، نیکبختی ایشان بیشتر خواهد شد. کوروش همه مال و ثروت خود را صرف خیرات و قربانی میکرد و همچنین پس از پیروزیهایش در صدد قربانی برمیآمد»(رنه،ص۱۹۷،۱۹۸).
اقوام ماساژت، كه آنها را نیز آریائی دانستهاند و هرودوت، جنگهای ملكه آنان را با كوروش، آورده است،مراسم جالبی از قربانی داشتهاند،سعادتمند كسی را میدانستند كه آنقدر پیر شود تا به سن قربانی شدن برسد و خویشانش او را قربانی كنند و گوشت او را بخورند و كسانی را كه به مرض میمردند نمیخوردند و در خاك دفن میكردند(ترجمه هرودوت،ج۱،ص۱۷۱).
این مردم فقط خورشید را میپرستیدند و به خاطر آن اسب قربانی میكردند و معتقد بودند كه تندروترین موجود از موجودات فناپذیر را به تندروترین خداوند از میان خداوندان تقدیم میكنند(همان مرجع،۲۸۸). عنصر قربانی با توجه به نوع فرهنگ، آیين، معيشت و... انتخاب ميشده است و در ایران، گاو به منزلۀ اسطورهای كهن كه از آغاز داستان آفرینش در اساطير آیينی حضور دارد، شاخص ترین چهره برای عمل قربانی است و در آیين مهرپرستی به مثابۀ یكي از مهمترین مراسمات اجرا ميشده است تا با ریخته شدن خون گاو، زمين به حيات دوباره برسد و با خوردن گوشت آن، پيروان این آیين به جاودانگي و ناميرایی رسند. پس از ظهور زرتشت به دلایلي مانند مقابله با نمادهای مهرپرستی، ترویج یگانه پرستی، لزوم یكجانشينی و توسعۀ تمدن، با قربانی كردن گاو به شدت مقابله می شود و حراست و حمایت از گاو مورد توجه خاص زرتشت قرار می گیرند ؛ اما با این همه، حتی در آیين زرتشت نيز روایتهای از قربانی كردن گاو گزارش شده است كه از لزوم اجرای این عمل حكایت دارد و آن همانا كمك به باروری زمين و احيای چرخۀ حيات است؛ اما با این همه، برخورد زرتشت با قربانی کردن گاو، اسطورة جاودانگی و مسئلۀ حفظ زمين را وارد عرصه های تازه تری از معنا می کند و مضامين اساطيری را با تعقل همراه می سازد.(یونگ،ص۲۳۴)
در آئین کهن دیویسنا تا پیش از ظهور مزدیسنا (و مبارزهٔ زرتشت با آئین آنها) رسم کرپان دست کم توسط سه گروه پیروی و پاسداری میشد: اوسیجها، بندوان و کاویان. طریقه برگزاری و چگونگی آن بجز ردی که در تاریخ کنعان و سامیان باستان در دست است، مابقی با غلبهٔ هر دین جدید از بین رفته. اما میدانیم اهداف آن مهرپرستانه و تقریباً مشابه امروز، یعنی جذب نیروهای خیر و دفع نیروی شر بودهاست(هیلتز،ص۷۷).
قربانی کردن گاو در آیین مهرپرستی به مثابهٔ یکی از مهمترین مراسمها اجرا میشدهاست تا با ریخته شدن خون گاو، زمین به حیات دوباره برسد و با خوردن گوشت آن، پیروان این آیین به جاودانگی و نامیرایی رسند(نشریه فرهنگ وادب عامه ،ص۷۳-۹۵).
در تمدن عیلام قربانی به عنوان یکی از اساسیترین سنتهای آئینی برای جلب رضایت خدایان محسوب میشد. در جشن مادر بزرگ که در شروع فصل پاییز برگزار میشد که در دورههای کهن آغاز سال نو در عیلام نیز بود. در بیشهٔ مقدس ایزدبانو، گوسفندهای بالغ و پرواری در آیینی به نام «گوشوم» قربانی میشدند(دورکیم،ص۴۵۰).
این جشن روز قربانی نامیده میشد. در جشن دیگری به نام «سیموت» نیز گاو نر قربانی میکردند. امپراتوری اشکانی از فرهنگها، مذاهب و باورهای گوناگونی، به ویژه از آیینهای ایرانی و یونانی تشکیل میشد.گذشته از اقلیت یهودیان در زمان اشکانیان مهرپرستی به غرب ایران رخنه میکند. مهرپرستی و آیینهای آن با روحیه جنگجویی اشکانیان سازگار بودهاست (زیبا کلام ،۷۳).نویسندگان قدیم از قربانی اسب توسط اشکانیان یاد کردهاند. از آن جمله مؤلف کتاب «پری ژزیس» (در میان سالهای ۱۴۳ و ۱۷۶ میلادی) مینویسد: «مردمان لاکونیا در بالای کوه مقدس تایژتوس (در شبه جزیره پلوپونز در جنوب یونان) از برای خورشید اسب قربانی میکنند. سپس مینویسد چنانچه میدانیم این رسم از عادت ایرانیان است.»(لغت نامه دهخدا حرف ا (الف)». کتابخانه دیجیتالی تبیان. ۲۰۱۳-۰۱-۲۸. دریافتشده در ۲۰۲۱-۱۰-۰۱.)
هرودوت دربارهٔ پارسیان که از لحاظ دین تحت رهبری مغان قرار داشتند چنین میگوید: بر پا داشتن بتان و بنای معابد و قربانگاه نزد ایشان مجاز نیست … به نظر میرسد ایشان خدایان را در مخیلهٔ خویش شبیه آدمیان مصوّر نمیسازند. در پیشگاه خورشید، ماه، خاک و آتش و باد قربانی نثار میکنند. از روزگار کهن قربانی نثار این خدایان میشد و مراسم قربانی حتماً میبایست با شرکت مغان صورت گیرد.
موارد قربانی کردن آدمی نیز دیده شده. هرودوت بدون اینکه مسئولیت صحت خبر را بر عهده گیرد چنین مینویسد: شنیدم که آمستریدا زن خشایار شاه به شکرانهٔ رسیدن به سن کهولت امر کرد دو هفت نفر از جوانان بزرگزادهٔ پارسی را به افتخار ایزدی که در زیر زمین است در گور کنند. به خبر دیگر هرودوت هخامنشیان در فراکیه به رسم قربانی ۹ پسر و ۹ دختر جوان را زنده به گور کردند. هرودوت مغان را به قربانی کردند انسان متهم نمیکند و فقط پارسیان را مقصر میداند؛ ولی وی اشتباه میکند قتلنفس از ویژگیهای طبقه مغان بود
فصل دوم
آیین قربانی در ادیان آسمانی
پس از ظهور ادیان توحيدی، دستور به قربانی کردن به منزله ی رسم آیيني به شکل وحی و الهام توصيه ميشود كه آن را با قداستي همراه ميسازد و بيان کننده ی آن است كه اصل و اساس این عمل، كاری بيهوده و خرافي نبوده است و اگرچه در انتخاب نوع قرباني، گاه انسان به خطا رفته است؛ اما با این همه، نفس عمل قرباني، مورد تأیيد و قبول خدای یگانه نيز است و به همين علت، بزرگترین پيامبرانش را به آن سفارش كرده اند.
۱-۲-قربانی در یهودیت
۲-۲-قربانی در مسیحیت
۳-۲-قربانی در اسلام
۱-۲-قربانی در یهودیت
کپاروت (کفاره) مراسمی است سنتی در آیین یهود که طی آن گناهان فرد با قربانی کردن یک مرغ کفاره میشود. در این آیین ربّی یا روحانی یهودی نیایشکنان مرغی را دور سر خود و فردی که باید گناهانش به این حیوان منتقل شود میگرداند و سپس مرغ ذبح شده، گوشت آن میان نیازمندان تقسیم میشود. پیشینه این مراسم سنتی به سدههای میانه میرسد و با آنکه در میان پیروان اکثر فرقهها و شاخههای یهودیت منسوخ شده، اما همچنان هر سال در میان شماری از یهودیان راستکیش انجام میشود(عهدجدید، رسالهٔ اول یوحنا، باب 1، آیهٔ 9).در کتب مذهبی یهود نیز آیین و مناسک قربانی کردن مطرح شده است و پیروان یهود طی مناسکی مخصوص و با هدف توبه، اعتراف، تقدیس، کفاره و شکرگزاری آیین قربانی را به جا میآورند. قربانی در یهود شامل دو نوع خونی و غیرخونی است.
یهودیان قربانی سوزاندن را با نام «اولاه» به معنی بالارونده به کار میبرند، زیرا معتقد هستند که دود قربانی سوخته شده به مشام یهود میرسد و از این رو دود آن را رایحهای آرامشبخش میدانند(دورکیم،ص۴۶۳).
گفته میشود قربانی سلامتی در این مذهب برای تقدیس خداوند بوده و در این نوع قربانی حیوانات یا محصولات کشاورزی تقدیم میشوند. قربانی خطا و گناه نیز به عنوان کفّاره گناه عمدی یا غیرعمدی، پرداخت میشود و انجام آن به عهده کاهن است.آیین قربانی در یهودیت فراز ونشیبهایی را به خود دیده است .وابستگی مستقیم قربانی به معبد مقدس یهودیان ،این آیین را پس از تخریب معبد ،به تعطیلی کشاند .در مراحل بعد یهودیان جایگزین هایی را برای قربانی در نظر گرفتند (یان،ابولخیر،ص۳۶۱)
همچنین در کتاب مقدس یهودیان قربانی گاو سرخ مطرح شده و گفته میشود برای پاک کردن افرادی که با جسد در تماس بودهاند، انجام میشود. در مراسم قربانی گاو سرخ کاهن خون قربانی را به خیمه پاشیده و گاو را میسوزاند، سپس خاکستر آن توسط شخصی طاهر با آب مخلوط شده و به عنوان آب تنزیه مورد استفاده قرار میگیرد(کورتیس،ص۵۵۰-۵۵۱).
با تاکید بر این موضوع که در دین یهودیت انواع و اقسام قربانی وجود دارد، می توان بیان کرد: برای نمونه در سِفر لاویان، کتاب سوم تورات، به انواع قربانی از جمله قربانی کفاره، قربانی به خاطر بخشش گناهان، قربانی سوختنی همچون گوشت که نباید خورده شود بلکه کامل سوزانده می شود، اشاره شده است(ساندرز،ص۱۶۷)
همچنین در سِفر پیدایش کتاب اول تورات و در فصل ۲۲ گفته شده است که قرار بود حضرت ابراهیم، پسر خویش یعنی "اسحاق" را قربانی کند ولی در نهایت، خداوند به جای وی قوچی را فرستاد تا قربانی شود. بنابراین، مراسم قربانی در بین یهودیان تا حدود سال ۷۰ بعد از میلاد، که به تبعید دوم معروف است، ادامه و رواج داشت، اما بعد از آن تاریخ، از آنجا که یهودیان در سرتاسر جهان پراکنده شدند و سرزمین و معبد خود را از دست دادند، نزد آنان دعا کردن، جای قربانی کردن را گرفت.
همچنین به گزارش تورات وقتی پادشاه موآب مورد هجوم اسرائیلی ها قرار گرفت و حلقه ی محاصره تنگ شد، تصمیم به قربانی کردن پسر ارشد خود که ولیعهد وی نیز بود، گرفت و دستور داد، پیکر او را بسوزانند ( کتاب دوم پادشاهان، 3 : 27 – 6 ) .
این موضوع حتی در اقوام پیشرفته اي همچون پرو مشهود بود. آئین قربانی کردن بچه ها در پرو توسط اینکاها و آزتکها رواج فراوانی داشته است. قبایل کیتو در دوران ماقبل اینکا، بچه هاي اول خود را قربانی می کردند. ادعا شده است در پرو با تشکیل حکومت و روی کار آمدن هر اینکای جدید، تا هزار طفل قربانی می شد .
به اعتقاد الیاده ، قربانی کردن اولین فرزند، به صورت رسمی دیرین در بخشی از شرق باستان که عبریان در آنجا ظاهر شده و پراکنده شده بودند، نیز امری رایج بود . قربانی کردن اسماعيل توسط ابراهيم قابل مقايسه با مسئله قربانی كردن پسر اول در ميان اقوام كهن است. آنان معتقد بودند كه قربانی پسر اول براي خداوند يكی از باارزشترين قربانیهاست.
فیلوی بیبلیوسی در کتاب خود درباره ی یهودیان می گوید :«به هنگام روی آوردن خطرات بزرگ از دیر باز رسم بر این بود که فرمانروای شهر یاقوم پسر دلبندش را به عنوان کفاره ای برای ارواح خبیث به خاطر همه ی مردم قربانی دهد و جوانانی را بدین سان پیشکش می شدند، ضمن آیین اسرار میزی می کشتند .(ترجمه ی فریزر،ص۳۲۶)
۲-۲-قربانی در آیین مسیحیت
دیدگاه و نگرش مسیحیان نسبت به قربانی متفاوت از یهودیان است، به شکلی که در دین مسیحیت مناسک دینی همراه با عرفان تفسیر و تعبیر میشوند. در آیین مسیحیت حضرت عیسی، مظهر و نماد قربانی است
(ترابی،ص۱۰۳).
بر این اساس به صلیب کشیده شدن حضرت عیسی، انسان را از گناهان پاک ساخته و این اقدام را نوعی قربانی عرفانی برای همه انسانها میدانند. از این رو مارسیون، مولف نخستین انجیل در تأیید این دیدگاه میگوید، «عیسی؛ خدای نیکوکار، با قربانی کردن خود کفاره گناهان بشر را میدهد و انسان را از اسارت نجات میدهد». در مسیحیت، فدا شدن جان عیسی مسیح، در راه رساندن پیام الهی به انسان، به عنوان عالیترین قربانیای است که نه انسان به خدا، بلکه خدا به انسان داد و نشانهٔ محبت بیاندازهٔ خدا به انسانهاست. در نتیجه قربانی کردن حیوانات بر طبق کتاب مقدس مسیحی، در مسیحیت منسوخ شده و نباید آن را انجام داد. (عهدجدید، رسالهٔ عبرانیان، باب 8، آیهٔ 24 )
در مسیحیت یا به تعبیری در اناجیل، زندگی و رنج و تصلیب حضرت عیسی به عنوان نوع کامل قربانی تلقی میشود. همچنین به صورت ویژه در نگاه "پولس" که وی در ابتدا یهودی بود و سپس مسیحی شد، حضرت عیسی مسیح قربانی شد، تا انسانها را از گناهانشان نجات دهد.(مبلغی آبادانی ،جلد ۲ص۷۴۵)
یونگ نیز در شهادت مسیح به دنبال چنین برداشتی است؛ خونی که ریخته شود تا در درگاه خداوند سبب نجات انسانها گردد. «او خود را برای پاککردن گناههای بشر فدا میکند تا بدینوسیله آشتی با خدا صورت پذیرد. ... انسان از خدایی که پدر مهربان بلکه عین محبت باشد توقع عطوفت و بخشش دارد. بنابراین وقتی میبیند که این خدای خیر محض عمل به لطف را فقط به قیمت قربانی بشری و از همه بدتر کشتهشدن پسر خود روا میدارد، روحش سخت جریحهدار میشود. مسیح ظاهراً به این تناقض توجه نمیکند و بههرحال همه نسلهای بعدی آن را بیچون و چرا پذیرفتهاند. ما باید حقیقت غریب را از نظر دور نکنیم که یهوه آن خدای خیر به اندازهای آشتیناپذیر و سرسخت است که تنها به وسیلة یک قربانی انسانی رام میشود.» تناقضی که برای یونگ در شکل شهادت مسیح مطرح است را کیرکگارد در قربانیکردن فرزند توسط ابراهیم مییابد: «ابراهیم نمایانگر ایمان است، و آن ایمان تجلی و بیان مناسب خود را در او پیدا میکند که زندگیاش نه تنها تناقضآمیزترین نوع متصور است بلکه آنقدر تناقضآمیز است که به سادگی نمیتوان پیرامون آن اندیشید.او به اتکا به نامعقول(absurd) عمل میکند، زیرا این دقیقاً امری نامعقول و خلاف منطق است که او میتواند فرد منفرد، والاتر و بالاتر از کلی باشد. این تناقض (paradox) قابلوساطت نیست، زیرا به محض اینکه آزمودن را آغاز میکند، ابراهیم مجبور به اعتراف این مطلب خواهد شد که او در وضعیت وسوسه و امتحان (temptation) قرار دارد و در این حالت، او هرگز اسحاق را قربانی نخواهد کرد، یا اگر هم این عمل را انجام داده باشد پس باید با ندامت و پشیمانی او را به کلی (universal) بازگرداند. ... . از جنبة اخلاقی، رابطه ابراهیم با اسحاق، کاملاً اینطور است که باید نسبت به فرزند، بیش از خود عشق بورزد.» همچنین در جای دیگر میگوید: «بنابراین ضمن آنکه ابراهیم تحسین و ستایش مرا برمیانگیزد، مرا هراسان نیز میکند. شخصی که خود را طرد و نفی میکند و خود را به خاطر وظیفه، قربانی میکند، دست از متناهی میکشد تا به نامتناهی برسد، او به اندازة کافی خاطرجمع و مطمئن است. قهرمان غمانگیز از آنچه حتمی است به خاطر آنچه معذلک حتمیتر و یقینتر است دست میکشد، و نگاه ناظر با اطمینان به او میبندد اما نکتة جالب اینجاست که صورت مثالی قربانی چه به شکل فدایی برای زمین در جهت باروری آن و چه به صورت تعالی و عروج برای رسیدن به ایمان هر دو دارای معنی مشترکی است. در هر دو صورت شکل جدیدی از زندگی متولد میشود که کلیتر و بزرگتر است. شخصی برای باروری زمین میمیرد و بسیاری از آن زمین بهره میگیرند؛ منجی برای نجات بشریت میمیرد تا گناهان آنها بخشوده گردد و زمین از گناه پاک شود؛ بزرگی فرزند میکشد و به بالاترین مقام ایمان دستمییابد و فرزندی دیگر نیز به او اعطا میشود و یا ولیای برای نجات دین خویش از اضمحلال و نابودی قربانی میشود. در تمام این صور، جزئی با فدای خویش به کلیت میپیوندد. این الگو نه تنها برای زاهدان و سالکان باقی میماند، بلکه حتی در کیمیاگری و علم نیز تبدیل به ایدهآلی برای دانشمندان میگردد(الیاده،تاریخ اندیشه های دینی،جلد اول ،ص۱۳۷).
اما این قربانیشدن کمکم در نزد اینان که ذکرشان رفت جنبهای نمادین مییابد. بطور مثال یونگ تصویر قربانی را نزد کیمیاگران در مقایسه با عشاء ربانی اینگونه تعریف میکند: «میتوان گفت که طبیعتاً او بیش از کلیسا بر کار شخصی عامل تأکید میکند، زیرا خود او، جای مسیح را که در عشاءربانی خود را قربانی میکند، میگیرد. انسان حتی یک لحظه نیز نباید بیاندیشد که کیمیاگر، به لحاظ بزرگیطلبی مذهبی، نقش منجی را برای خود قائل میشود. او حتی کمتر از پیشنمازی که مجازاً مسیح را قربانی میکند، به چنین فرضی قائل است. کیمیاگر همیشه بر حقارت خویش تکیه دارد و رسالههای خود را با طلب یاری از پروردگار آغاز میکند. او حتی خواب همسانشدن را با مسیح نیز نمیبیند، بلکه برعکس، عنصر مطلوب، سنگ را به مسیح تشبیه میکند.» در حقیقت یونگ معتقد است کیمیاگر توسط رنجکشیدن و با واسطة خرد و هنر خود که عطائی از سوی خداست،نوؤس، نفس یا لوگوس گمشدة خداوند را در مادیت جهان برای خیر انسان آزاد میکند؛ مادیت را میکشد؛ این تعبیری است که در بسیاری از مشربها و مسلکهای عرفانی وجود دارد. رنجکشیدن و کشتن مادیت زندگی سبب میشود جوهر حیاتیافته و منشاء خیر وسیعی برای مردمان شود. به این سبب است که در بسیاری از ادعیه طلب مرگ از مادیتکردن، راهبردن بسوی جاودانگی است(دورکیم ،۲۶۹). این همان درسی است که قربانیشدن مسیح و قربانیکردن ابراهیم به ما میآموزد. گذشتن از دار غرور و غریب مادیات و پیوستن به ابدیت که البته در منظر امام باید برای انسان به شکلی سمبولیک رخ دهد. جوزف کمبل مواجه با مرگ نمادین و مرگ حقیقی را با همین تعبیر تشریح میکند: «عهد جدید، مردن برای نفس خویش را تعلیم میدهد، یعنی تحمل واقعی درد مرگ در مقابل جهان و ارزشهای آن را. این واژگان عرفان است. با این تلقی، خودکشی نیز نوعی اقدام نمادین است. کنارگذاشتن آن حالت روانشناختی است که در آن لحظه دارید، بهگونهای که بتوانید به وضعیت ستبری دست پیدا کنید. در زندگی کنونی خود میمیرید تا به نوع دیگری از زندگی وارد شوید. اما همانطور که یونگ میگوید، بهتر است در یک وضعیت نمادین گرفتار نشوید. مجبور نیستید واقعاً و جسماً بمیرید، بلکه همه کاری که باید انجام دهید آن است که روحاً بمیرید و در مسیر فراختری از زیستن دوباره متولد شوید.»
۳-۲-آیین قربانی در اسلام
قرآن کریم با بیان آیه « ففدیناه بذبح عظیم» به داستان ذبح حضرت اسماعیل توسط حضرت ابراهیم اشاره میکند. قربانی در اسلام، آیینی مرسوم به شمار میرود که با اهداف و انگیزهای متفاوت از سایر ادیان صورت میگیرد.
قربانی کردن در اسلام با هدف یاد خدا و تقرب به درگاه خداوند انجام میشود. روشهایی مانند سوزاندن یا ذبح انسان در مناسک اسلامی عید قربان وجود ندارد، همچنین گوشت حیوان قربانیشده نیز به افراد محتاج و مستحق تعلق میگیرد که رضایت خداوند و تکامل انسانها را به دنبال دارد(www.cgie.org..blogfa.com).
چرا مسلمانان قربانی میکنند؟ آیا قربانی و قربانی کردن هنوز و در جهان امروز هم کارکرد دارد؟ کسانی فرمان خداوند به پیامبرش ابراهیم برای گردن بریدن فرزندش اسماعیل را -چه داستان باشد چه واقعیت تاریخی- خشن توصیف کردهاند. قربانی کردن آیا راهی است برای تقرب و از خود گذشتن یا رفتاری است بازمانده از جهان پیشامدرن که مخصوصاً اجرای آن در ملأعام به عادیسازی خشونت میانجامد؟
رسم قربانی حتی پیش از اسلام در بین اعراب رایج بوده است، حتی در منابع تاریخی و روایی گفته شده است که اعراب، پس از ذبح حیوان، کعبه را با خون آن آغشته میکردند که پس از ظهور اسلام چنین مراسمی کنار گذاشته شد.
در دین اسلام نیز قربانی کردن به منظور تقرب به خداوند مطرح شده است و بر همین اساس در روایتی از امام صادق(ع)، ریختن گناهان، طلب بخشایش و مغفرت نیز با انجام قربانی صورت میگیرد.
ملاحظه بفرمایید که در قرآن وقتی که داستان را در سوره صافات از آیه ۱۰۲ به بعد مطرح میکند این یک خواب است. ابراهیم میگوید خواب دیده است و این خواب را با فرزندش در میان میگذارد و میگوید که ای پسر جان! من دائماً دارم این تصویر را در خواب میبینم که دارم تو را ذبح میکنم. نظر تو چیست؟ تو چه میگویی؟ یعنی با یک فرزند خردسال هم مشورت میکند. او هم میگوید پدر جان آنچه مأموری بکن من را انشاالله صابر خواهی یافت. بعد میگوید وقتی ابراهیم آماده و حاضر به این کار شد؛ پیام رسید که این فقط یک امتحان وآزمایش بود.
گویا ابراهیم که تنها موحد در زمان خودش بوده پیش خودش فکر کرده بوده که وقتی همه مشرکان عزیزان خود را برای جلب رضایت بتها قربانی میکنند؛ آیا من هم حاضرم که عزیزتر از جانم، اسماعیلام را قربانی بکنم. آماده این کار که میشود میگوید خداوند درواقع دستش را گرفت. میگوید این تنها امتحان بود. «و فدیناه بذبح عظیم». خداوند به او هدیه داد یعنی به جای قربانی یک انسان یک گوسفند [را قربانی کردند]. بعد میگوید «تركنا عليه في الآخرين». این کار را به عنوان سنتی برای نسلهای بعد به جا گذاشت. یعنی نه تنها خونی ریخته نشد بلکه پایان دوران قربانی انسان بود. چون انسان که قربانی میشود که به درد کسی نمیخورد. فقط برای جلب رضایت بتها بوده است.
بسیاری از منتقدان قربانی کردن اتفاقا روی همین دست میگذارند و میگویند که چرا خداوند باید از بندگانش خون بخواهد؟ این را معاملهای با خداوند و امر مقدس میدانند و معاملهای از نوع خشن هم میدانند. شما چه پاسخی به این گروه خواهید داد؟
فصل سوم
کلیات تحقیق قربانی
برای جلب رضایت بتها قربانی انجام میشده و حتی انسان را قربانی میکردند. ادیان ابراهیمی از پایان بتپرستی و خرافههای مذهبی گفتهاند. پرسش اینجاست که چرا خودشان برخی از آداب مرتبط با همین آیینهای پیش از این ادیان مثلاً همین قربانی کردن را با خودشان حمل کردند و به رسمیت شناختهاند و ادامه دادهاند؟مرز میان خرافه و دین مرز ناروشنی است. پیدا کردن این که واقعا خرافه چیست و دین چیست بسیار کار دشواری است. با توجه به تحولاتی که در جامعه بشری در طی چندهزار سال گذشته صورت گرفته، قربانی و قربانی کردن به نظر من کلاً بلاموضوع شده. چون بحث آرام کردن خدایان که مظهر قهر و انتقام بودند که کلا منتفی است چون امروز بشر میفهمد که این بلایا و بیماریها دلایل طبیعی داره و با مکانیزمها و ساز و کارهای طبیعی میشود با آنها مقابله کرد..
۱-۳-پیشینه تحقیق قربانی
۲-۳-بحث اصلی قربانی
۱-۳-بحث اصلی قربانی
۱-بحث پيرامون واژة «قرباني» معادل انگليسي «قرباني»، (Sacrifice) است كه ازsacrificium گرفته شده است و آن تركيبي است از دو كلمۀ «sacer» به معنای تقدس و كلمۀ «facere» به معنای ساختن.
۲-نظایر این واژه در سایر زبانهای اروپایي كه تقریباً معادل «قرباني» است، ميرساند كه «شيء قربانی شده برای خدایان، به وسیله ی قربانی شدن ، جنبۀ تقدس و خدایي به خود گرفته است» (فراهاني، ۱۳۸۰،ص۷۶)
«لفظ قرباني كه در عربي از «قرب» بهمعنای «نزدیكي» گرفته شده است، بدین معناست كه در همۀ قربانيها، نزدیكي جستن به خدا یا خدایان و یا قوای فوق طبیعی در نظر بوده است» (مصاحب، ۱۳۸۰،ص۲۲۳۵)بر این اساس، لفظ قرباني ـ كه در تركيب «كهن الگوی قرباني» در این پژوهش مطمح نظر ماست ـ واژهای عربي است و معادلهای فارسي آن، چون «پيشكش» و ... در تمامي موارد، قادر به ادای تمامي مفاهيم این واژه نيست. عمل قرباني به منزله ی «یكي از عناصر بنيادین در نظام اساطيری، در عين حال یكي از
شعائر دیني نيز است» (حسن آبادی و ادیبان، ۱۳۹۵،ص۲۸).
لذا پرداختن به معنای آن در علم ادیان نيز ضروری است. قرباني در علم ادیان یعني «گرفتن زندگاني موجود زندهای اعم از انسان، حيوان و نبات از راه كشتن، سوزاندن، دفن کردن و یا خوردن، به منظورتقرب به خدایان و جلب نظر آنان» (مصاحب، ۱۳۸۰)
دائرةالمعارف دین نيز، اصطلاح قرباني را «عملي مذهبي ميداند كه در آن، چيزهایی از مایملك شخص خارج شده و به خدا یا یك نيروی فوق طبيعي اختصاص داده و تقدیم ميشود».
مراسم قربانی، در طول حیات بشر تغییرات و انحرافات زیادي پیدا کرد تا جایی که در برهه اي از تاریخ، به قربانی کردن انسان هاانجامید. از مفاهیمی نظیر قربانی شدن، فدا شدن و به عبارتی مردن در پاي کسی، اشاره هایی در اشعار اغلب شاعران می توان یافت.
قرباني كردن انسان به عصر برنز باز ميگردد و در ميان امپراتوري آزتك، اقوام كلت و اژهاي و يونانيان ديده شده است و چه دوست داشته باشيم چه نداشته باشيم قربانیانسان 5000 سال با ما بوده است. امروزه ثابت شده است كه يونانيان (هرچند نظريات گوناگوني وجود دارد) دوشيزگان را قربانی می كردهاند كه با گشايش آن به ريشه های قربانی ايفی ژنی و خاستگاه آن بهتر دست مييابيم و ديگر اينكه قربانی دوشيزگان در يونان باستان و تمدن اژهای ملغمهای از آيينهای تشرف و قربانيهای حقيقی بودند كه در فاصله اين دو به تعداد بی شماری آيين ميرسيم كه در آنها باكره هم سمبوليكی و هم به صورت واقعی قربانی می شود(الیاده ،رساله در تاریخ ادیان ،ص۳۲۲).
از جملۀ قربانی انسان ها در گذشته، می توان رسوم آزتکها را نام برد که بسیار سخت و وحشیانه بوده است؛ شمار قربانی های انسانی در هر سال به تعداد جمعیت یک شهر متوسط بوده است. به طور کلی در آئین این قوم مراسم قربانی، بزرگ ترین رسم مذهبی به شمار می رفته و قربانی انسانی را عالی ترین تجلیات ستایش آمیز خود نسبت به خدایان می دانسته اند(الیاده ،تاریخ اندیشه های دینی ،جلد دوم، ص۱۷۱).
۲-۳-پیشینه تحقیق قربانی
درباره قربانی از باستان تا اکنون هيچ كتاب یا پایان نامه ای نگاشته نشده است و تنها در یك مقاله با عنوان «تحليل داستان كوتاه "لاتاری" با توجه به اسطوره کهن الگوی قربانی»از بهناز عليپور گسكری (۱۳۹۰)،
نامۀ فرهنگستان، شماره۲،صص ۵۸-۵۳،نویسنده از كهن الگوی قربانی برای تببين داده های خود استفاده كرده؛ اما در باب آیين و اسطوره قربانی،مقالات متعددی تدوین شده است كه مهمترین آنها به این شرح است: «قربانی در ادیان» از حسن فراهانی (۱۳۸۰).مجلۀ معرفت، شماره ۵۱،صص ۹۸-۸۱و مقالۀ «رمزگشایی آیين قربانی در اسطوره، عرفان و فرهنگ» از نجمه آزادیده عباسانی (۱۳۹۴)،مجلۀ ادبيات عرفانی و اسطوره شناختی ، شماره ۳۸.
فصل چهارم
ایده قربانی
در طول تاریخ همواره این طوری بوده یعنی انسانها در برابر حوادث طبیعی چون خودشان را بیدفاع میدیدند یک نوع معاملهای با خدا بوده. در فرهنگ ما هم هست. فرص کنید وقتی که ماشین نو میخرند باید خونی بریزند و به چرخهایش بمالند. مسافر است، عروسی است، [کسی] خانهای خریده، صدقه سری بچههاست. اتفاقاً یک نوع معامله با خداست. اتفاقاً در قرآن گفته. آیه ۳۷ سوره حج میگوید نه خونش به خدا میرسد نه گوشتش.
آنچه که خدا از قربانی میخواسته این است که شما کنترل فردی و تقوا یعنی همان ترمز داشته باشید. در برابر وابستگی به منیتها و متعلقاتتان بتوانید بگذرید و به دیگران بدهید. قربانی در طول تاریخ همواره برای خدایان بوده ولی بهوضوح قرآن قربانی را برای انسانها مطرح کرده یعنی گوسفند یا چیز دیگری قربانی کردن و به انسانها دادن.
اتفاقاً تنها کشتنی هم نیست. میگوید که اموال و اولادتان قربانی و وسیله قرب شما نیستند. آنچه که وسیله قرب شماست و قربانی محسوب میشود ایمان و عمل صالحتین است.
۱-۴-مفهوم قربانی
۲-۴-دیدگاه قربانی
۳-۴-منشا قربانی
۴-۴-جشن پس از قربانی
۱-۴-مفهوم قربانی
واژه «قربانی»، از ریشه «قرب» گرفته شده است، به این معنا که قربانی کردن سبب نزدیکی انسانها به خداوند میشود.«ادوارد بارنت تایلور» نخستین مردمشناسی است که به طور علمی به تحقیق در زمینه قربانی پرداخته و معتقد است که قربانی، هدیهای به موجودات ماوراء طبیعی بوده، تا علاقه آنها به قربانی کنندگان جلب شود و یا دشمنی آنها را کاهش دهد .
ملاحظه بفرمایید که قربانی یک واژه عربی است با کلمات «تقرب» و «قرب» و «اقربا» به معنی نزدیکان خویشاوند است. قربانی یعنی وسیله و عاملی که ما را نزدیک میکند به آفریدگارمان. قربانی یعنی دور شدن از منیتها از آنچه که به ما تعلق دارد برای بخشیدن به دیگران.
در قرآن آمده که شما هرگز به مرحله نیکی نخواهید نرسید مگر از آنچه که واقعاً دوست دارید به دیگران بدهید. میگوید «لن تَنالوا البِر حتى تنفقوا مِما تحبون». حتی میگوید هرگز قصد نکنید از چیزی که خودتان مصرف نمیکنید و دوست ندارید به دیگران بدهید. یعنی قربانی مسئله شکلگرایی نیست که آدم فرمی را انجام بدهد. مهم این است که پا روی خواستههای خودش بگذارد و بتواند از خودش بگذرد.
در مثنوی مولوی داستان «تشنه و جوی و دیوار» است که در واقع آن آب زلالی که میرود نماد حیات است. آدم تشنهای هم بر سر آن دیوار بلند است که میگوید مانع تو برای رسیدن به حیات و حقیقت دیوار وجود خودت است. میگوید: «تا که این دیوار عالیگردن است/ مانعِ این سر فرود آوردن است». این در واقع خلاصه فلسفه قربانی است.
ماهیت یک آیین قربانی و همچنین آنچه که قربانی شده بود می تواند تا حدودی متفاوت باشد، اما پایه ای ترین قربانی آن حیوان بود - معمولا ریش، خوک و یا بز (با انتخاب بسته به بخشی از هزینه و مقیاس، اما حتی بیشتر به آنچه که حیوانات بیشتر از آن که توسط خداوند مورد علاقه). بر خلاف سنت یهودی، یونانیان باستان خوک را به عنوان غیرقابل در نظر نگرفتند. در حقیقت، حیوان مورد نظر برای قربانی کردن در مراسم تد
به طور معمول، حیوانی که قربانی می شود، به جای بازی وحشی اهلی شده بود (به جز در مورد آرتمیس ، الهه شکارچی که بازی را ترجیح داد). آن را تمیز، پوشانده در روبان ها، و در یک مراسم به معبد گرفته شده است. آلتارها تقریبا همیشه در مقابل معبد بودند و نه در داخل جایی که مجسمه ی فرقه ی خداوند قرار داشت. در آنجا (یا در کنار حیوانات بزرگتر) قرار می گیرد و محراب و برخی از دانه های آب و جو در آن ریخته می شود
دانه های جو توسط کسانی که مسئول کشتن حیوانات نیستند، به این ترتیب مشارکت مستقیم خود را انجام می دهند و نه فقط وضعیت ناظر. ریختن آب بر روی سر، حیوان را به "قربانی کردن" تقدیم کرد. مهم بود که قربانی کردن به عنوان یک عمل خشونت نباشد؛ در عوض، این باید یک عمل باشد که در آن همه افراد مشارکت دارند: فانی،جاودانه و حیوانات.
سپس فردی که این مراسم را انجام می دهد یک چاقو (machaira) را که در جو یافت شده است بیرون می کشد و به سرعت گلو حیوان را خرد می کند و اجازه می دهد خون به ظرف مخصوصی منتقل شود. سپس غرایز، به ویژه کبد، استخراج و بررسی می شوند تا ببینند آیا خدایان این قربانی را پذیرفته اند یا خیر.اگر چنین باشد، این مراسم میتواند ادامه یابد.
۲-۴-دیدگاه قربانی
به موضوع قربانی کردن از سه منظر متفاوت میشود نگاه کرد. از منظر دینشناختی قربانی و قربانی کردن یک انجام وظیفه است برای تقرب به خداوند، دفع شرور و بخشش گناهان. نوعی معامله با خدا یا امر مقدس است. منظر دوم منظر جامعهشناختی است. میشود به کارکردها و ساختارهای مراسم و آیینهای قربانی نگاه کرد. قربانی در طی سال در لحظاتی مهم از زندگی فرد انجام میشود یا در نقاط حساس زندگی مثل بیماریها و منظر سوم هم منظر انسانشناختی است که از این منظر میشود به نقش این آیینها و بقای انسانها و جوامع ابتدایی توجه کرد.
منظر دومی که می توان بیان کرد :کارکردهای اجتماعی قربانی و قربانی کردن است. کارکرد اول برانگیختن نوعی هویت جمعی در مراسم دینی است. آدمها از این خونریزی تجربه مشترکی پیدا میکنند - که البته در یک دوره خونریزی حیوان میتوانسته جایگزین خونریزی آدمیان هم بشود و این اتفاق افتاده- تا اطعام جمعی و کمک به همنوع. کارکرد دوم نوعی عبادت و تزکیه جمعی است که همراه میشود با ایثار و از خودگذشتگی برای تطهیر نفس.
کارکرد سوم آرام کردن خدایانی است که مظهر قهر و انتقام تلقی میشدند. کارکرد چهارم رفع احساس گناه و مسئولیت ناشی از شکار حیوانات و کارکرد پنجم هم تداوم بقای جامعه با قربانی کردن یک فرد است. مفهوم شهادت [هم] در فرهنگهای دینی درواقع نوعی بزرگداشت قربانی شدن فرد برای جامعه بوده. با این دو مقدمه تقریبا می شود هم فلسفه اجتماعی و هم فلسفه مذهبی قربانی را تا حدودی توضیح داد.
۳-۴-منشا قربانی
بررسی متون و آثار برجای مانده از ادیان مختلف و دوران کهن حکایت از آن دارد که مراسم قربانی با اهداف مختلفی همچون فروکاستن از خشم خدایان، طلب باران، باروری زمین، کسب موفقیت در جنگ و یا رفع بیماریهای واگیر و کشنده صورت می گرفته است.اشاره به واژه انگلیسی "sacrifice" که معادل قربانی شمرده میشود، از دو واژه سَکِر "sacer" به معنای جدا ومتمایز کردن و فاچِرِ "facere" به معنای انجام دادن است و ریشه لاتینی کلمه مزبور نشان میدهد که چیزی یا شیئی به خاطر اهمیت و ارزشی که دارد از اشیای پیرامون خود جدا میشود تا به منظور به دست آوردن خواسته مهمتری، پیشکش شود. به هر حال برای جلب رضایت بتها قربانی انجام میشده و حتی انسان را قربانی میکردند. ادیان ابراهیمی از پایان بتپرستی و خرافههای مذهبی گفتهاند. پرسش اینجاست که چرا خودشان برخی از آداب مرتبط با همین آیینهای پیش از این ادیان مثلاً همین قربانی کردن را با خودشان حمل کردند و به رسمیت شناختهاند و ادامه دادهاند؟مرز میان خرافه و دین مرز ناروشنی است. پیدا کردن این که واقعا خرافه چیست و دین چیست بسیار کار دشواری است. با توجه به تحولاتی که در جامعه بشری در طی چندهزار سال گذشته صورت گرفته، قربانی و قربانی کردن به نظر من کلاً بلاموضوع شده. چون بحث آرام کردن خدایان که مظهر قهر و انتقام بودند که کلا منتفی است چون امروز بشر میفهمد که این بلایا و بیماریها دلایل طبیعی داره و با مکانیزمها و ساز و کارهای طبیعی میشود با آنها مقابله کرد.. ما دوران شکار را پشت سر گذاشتیم. امروز بشر میتواند بهشکل صنعتی میتواند غذای خودش را تأمین کند. نیازی به داستانهای گذشته نیست. ما نیازی به قربانی کردن فرد یا حیوان برای تضمین بقای جامعه نداریم. هویت جمعی امروز به مراسم دینی محدود نیست. افراد در انواع همکاریهای عرفی میتوانند هویت جمعی داشته باشند؛ در شغلشان و در نهادهای مدنی و در باب تزکیه جمعی هم ادیان یک میراث بسیار غنی از ادعیه و دعا و مراسم عبادی دارند که اصولاً نیازی به قربانی کردن و خونریزی نیست. چون خونریزی و قربانی کردن هر دو مخاطرات جدی برای جوامع دارد.
این داستانی که درباره ابراهیم آمده پایانبخش قربانی انسان است. برای ابراهیم فرزندش، اسماعیل در واقع چیزی بود که مانع خداپرستی خالص بوده. تو برو ببین چه عاملی تو را گرفتار کرده؟ کارَت؟ شغلت؟ پولت؟ شهرتات؟ شهوتات؟ چه چیزی هست که دست و پای تو را بسته؟ یعنی این واژههای قرآن اسمش «شعائر» است از ریشه شَعر میآید. شَعر یعنی موی سر. شاعر کسی که نکته سنج و مویسنج است و مسائل را دقیق میبیند یا شعور که یک مرحله بالاتر از عرفان است.
شعائر یعنی نمادهایی که یک مقدار نیاز به دقت نظر دارد. اینها درواقع یک ظرف و قالب است. منظور تنها کشتن یک حیوان بیتقصیر و خون ریختن نیست. در طول تاریخ چون به هر حال دامداری بوده و آنچه که برای انسانها اهمیت داشته عزیز بوده گاو و گوسفند بوده قربانی کردن آنها برای انسانهای دیگر نماد نزدیک شدن به خداو از خود گذشتن و فداکاری محسوب میشد.
شعائر یعنی در واقع یک نماد است که در قالب آن نماد بر حسب فرهنگ و رشد انسانها میشود مطلب را گستردهتر دید. قربانی هیچ وقت تعطیل نمیشود. قربانی به آن معنای اصلی که فداکاری و ایثار است برای نزدیک شدن به یک هدف؛ حالا بر حسب اینکه هدف چیست. قبل از انقلاب به خاطر داریم که برخی گروههای مبارز چپ اسم خودشان را گذاشتند «چریکهای فدایی خلق». فدایی فارسی همان قربانی است. این یعنی آرمانی هست که ما برای نجات مملکتمان جان خودمان را فدا میکنیم. این میشود همان قربانی. برای خدا هم نیست. می گوید برای خلقمان. ادعای آرمان و دینپرستی و اینها به تنهایی کاری انجام نمیدهد. در قرآن هر جا صلاة آمده به دنبالش آمده که تو حتماً باید زکات بدهی و انفاق بکنی و صدقات بدهی. یعنی ایمان و عمل پای چپ و راست است. قربانی به آن معنای جامع خودش هر عملی است که تو را به هدف خودت دارد نزدیک میکند.
بسیاری از منتقدان قربانی کردن اتفاقا روی همین دست میگذارند و میگویند که چرا خداوند باید از بندگانش خون بخواهد؟ این را معاملهای با خداوند و امر مقدس میدانند و معاملهای از نوع خشن هم میدانند. شما چه پاسخی به این گروه خواهید داد؟
۴-۴-جشن پس از قربانی
در این مرحله، مراسم قربانی کردن به عنوان یک جشن برای خدایان و انسانها به طور یکسان تبدیل خواهد شد. حیوان را روی شعله های باز بر روی محراب پخته و قطعات پخش می شود. به خدایان استخوانهای طولانی با برخی چربی و ادویه جات (و گاهی اوقات شراب) رفتند - کسانی که همچنان سوزانده می شوند، به طوری که سیگار می تواند به خدایان و الهه بالا برسد. گاهی اوقات دود برای خواص "خواندن" می شود. به انسان ها گوشت و دیگر خوشمزه ترین قسمت های حیوانات را می خورد - در واقع، یونان باستان برای خوردن گوشت در یک مراسم قربانی عادت داشت(دور کیم ،ص۴۵۲).
دین پژوه اسکاتلندی به نام " ویلیام رابرتسون اسمیت" نیز در کتابی با موضوع ادیان سامی، بر ویژگی اشتراکی گوشت قربانی تأکید و بیان کرده است که انسانهای اولیه بعد از انجام قربانی، گوشت آن را بین خود تقسیم میکردند تا با این کار از یک طرف بین اعضای قبیله و از طرفی دیگر با خدای قبیله نوعی اتحاد برقرار کنند.سر جیمز جورج فریزر" انسانشناس بریتانیایی هم در کتاب "شاخه زرین" معتقد است، انسانهای اولیه رییس خود را دارای نیروی معنوی والا و مانا دانسته و تصور میکردند که هرچه این شخص پیرتر شود، نیروی او نیز ضعیف میشود، بنابراین، وی را قربانی میکردند تا نیروی او به رییس جدید، که جوانتر بود، منتقل شود و در گذر زمان به جای انسان، حیوانات را نیز قربانی کردند.(فریزر ،ص۳۳۰)
یکی از لازمه هاي بسیاري از جشن ها، اهداي پیشکش و قربانی به خدایان، ارواح و موجودات موهوم ذهن انسان ها بوده است. به عنوان مثال، در دوران باستان در سراسر شمال و مرکز اروپا، جشن میشل قدیس ( 29 سپتامبر ) ، در عین حال، عید مردگان و خرمن کردن نیز بود. پرستش اموات همچنان بیش از پیش، در مراسم عبادت باروري نفوذ یافته، سرانجام با تصرف در آیین ها، آن ها را به نذورات و قربانی هایی تقدیمی به روان هاي مردگان، مبدل کرد. در واقع درگذشتگان، ساکنان زیر زمین بودند و باید لطف و مرحمت آنان جلب می شد.
آریایی ها بن مایه هایی مانند فَرَوشی ها و بازگشت ارواح را با باورهاي بین النهرین ادغام نمودند، درنتیجه اول بهار را جشن می گرفتند و معتقد بودند که در آغاز بهار اگر به فروشی ها و ارواح درگذشتگان نرسند و یاد آنان نکنند، دیگر فروشی ها جلوي دشمن یا احیاناً جلوي سیل را نخواهند گرفت. در این جشن که یکی از گاهنبارهاي شش گانه بوده است، اعمال خاصی انجام می گرفت از جمله بوي خوش در آتش می نهادند و مَیَزد (=ولیمه) درست می کردند و خدا را ستایش می کردند .
درباره اسطوره پیدایش هدیه دادن و پیشکشی در عید نوروز، چنین می خوانیم که حضرت سلیمان بعد از اینکه انگشتري خود را بازیافت، پادشاهی به وي برگشت و مرغان بر گرد وي جمع شدند. ایرانیان گفتند نوروز آمد . سلیمان باد را امر کرد که او را حمل کند و پرستویی در پیش او پیدا شد که می گفت: اي پادشاه مرا آشیانه اي است که چند تخم در آن است، از آن سوتر برو که آشیان مرا در هم نشکنی. پس سلیمان راه خود را کج کرد و چون از تخت خود که بر باد حرکت می کرد فرد آمد پرستو با منقار خویش قدري آب آورد و بر روي سلیمان پاشید و یک ران ملخ نیز هدیه آورد و از این جاست که مردم در نوروز به یکدیگر آب می پاشند و پیشکش ها به نزد هم می فرستند .
در آیین ساسانی، تقدیم هدیه به شاه جزء رسوم عید نوروز بوده و به عنوان وظیفه، محسوب می شده است، که در طی بارهاي شش گانه اي که شاه در شش روز اول نوروز به مردم می داد، صورت می گرفت .
همچنین در جشن نوروز ایران باستان رسم بر این بوده است که در روز ششم فروردین، مردم به رسم تبرك به یکدیگر شکر هدیه می فرستادند. دلیل آن در اسطوره ها چنین است که نیشکر براي اولین بار در کشور ایران، در روز نوروز و توسط جمشید کشف شده است .
در ایران باستان روز نهم آذر عید بوده است که آن را براي توافق دو نام آذر، جشن می نامند. در این روز عید آتش است و به نام فرشته اي که به همۀ آتش ها موکل است، موسوم است و زردشت امر کرده که در این روز آتشکده ها را زیارت کنند و قربانی ها به آتش نزدیک کنند .
عید دیگري که گاه قربانی کردن یکی از اعمال واجب این عید، محسوب می شود، عید قربان است که خداوند در آیۀ 36 سورة حج به انجام دادن آن فرمان داده است.
جرعه افشانی :شاید جرعه افشانی و ریختن شراب بر خاك نیز نوعی از قربانی نمادین باشد. این رسم که علاوه بر ایرانیان، در میان بیشتر اقوام باستانی مرسوم بوده است، پیش از قربانی یا موارد دیگر به افتخار خدایان و روان درگذشتگان، شراب، روغن، آب، عسل و یا مشروبات دیگر بر روي بت ها یا مقابر می ریخته اند.
قوم یهود از پیش از سده ششم پیش از میلاد در عبادت خود این عمل را اجرا می کردند و براي این کار جام هاي مخصوص داشتند که اکنون در دست است. افشاردن مشروبات بر خاك ناشی از ملاحظات و اعتقادات دینی بود. مقصود از آن گونه اي قربانی بوده است که در مناسبت هاي مختلف و در مراسم و تشریفات عبادت خدایان و اجداد اجرا می شد. اگر چه در آغاز، مشروبات گوناگون نثار می شد اما بعدها شراب جاي آن را گرفت.
در ویسپرد کرده 11 ، هوم فراهم شده به تمام آفریده هاي نیک اهورامزدا از جمله ایزدان مینوي و جهانی پیشکش می شود .
علاوه بر موارد یاد شده، در اوستا آب زوهر عبارت از نیاز مایع مثل شیر و نیز شیرة درخت هوم و انار است که براي نیرو بخشیدن به آب، بدو تقدیم می شده است .
مهرداد بهار در کتاب از اسطوره تا تاریخ تاکی را که بر درخت چنار می پیچد، مظهر خون و دوام سلطنت هخامنشیان می داند. در واقع چنار مظهر شاه و تاك مظهر همسر او بود که از طریق او خون سلطنت دوام می یافت.
فصل پنجم
اسطوره شناسی قربانی
در دورهٔ سارگون بزرگ مورخ به ۲۳۰۰ پ.م. کاهنان غیبگو عادتاً پدیدههای طبیعی یا آنچه از امعاء و احشاء موجود در قربانی درک میکردند و نشانهٔ وقایعی میپنداشتند، یادداشت و ضبط میکردند. یادداشتهای بسیاری از قبیل آنچه ذیلاً ذکر میشود محفوظ مانده است:
اگر امعاء و احشاء قربانی را کاملاً کیسه صفرا فرا گرفته باشد باشد، این علامت سارگون بزرگ است که طبق این علامت به عیلام عزیمت کرده و عیلامیان را مطیع ساخته و محاصره کرده و راه دریافت خواربار و آذوقه را به روی ایشان خواهد بست.
طبق این سند و اسناد دیگر، کاهنان سارگون یکم برای پیشگویی وقایع آینده و کشف سعد و نحس میباید انسانی را قربانی کرده و از روی کبد ایشان وقایع آیندهٔ را برای پادشاه پیشبینی میکردند. تفأل از روی کبد حتی تا زمان آشور باناپال یعنی حدود ۲۰۰۰ سال ادامه داشت و اغلب قربانیها از اُسرا انتخاب میشد، ولی حاکمان خونخوار فرقی میان خودی و دشمن قائل نبودند.
۱-۵-اسطوره یونانی
۲-۵-تجدید حیات از قربانی
۳-۵-انواع قربانی در آیین های کهن واساطیر
۴-۵-دستاورد قربانی
۱-۵-اسطوره قربانی
هشت قرن پيش از ميلاد، هومر تمدن يونان را كه به نظر ميآيد متعلق به قرنها پيش از خود اوست در ايلياد (و اوديسه) ميسرايد. با در نظر داشتن وجههاي ديگر زندگي در دوران كهن، هومر در ايلياد يك چشمانداز از قرباني كردن را نشان ميدهد. بدين منوال كه براي خشنود كردن آپولو، كه توسط سركرده آخاييها، آگاممنون به كاهنش توهين شده بود، قشون آخاييها يك قرباني دسته جمعي (عيد گاوكشان) با قرباني صد گاو پيشنهاد دادند. هومر آيين قرباني را از آن دمي كه آخاييها پا در راه فتح تروا ميگذارند تا آخرين سرود نيايش براي خداوند را گزارش ميكند. بسياري از اصول و مراسم قرباني كردن از منظر هومر شباهت به آنهايي دارد كه در زمان خود وي نيز وجود داشته است. شباهتها در بر دارنده رابطهاي راستين ميان آيين هاي قرباني كردن دوران پيش از هومر و سده هشتم پس از آن مي باشد. قربانيهايي از اين دست در ایلیاد بسيارند.
پولوکسنا ( Polyxena) در اسطورههای یونانی جوانترین دختر پریاموس و هکابه بود؛ پس از آنکه جنگ تروا به پایان رسید، هکابه، همسر پریاموس، جوانترین فرزند خود پولودوروس را با گنجینهای از طلا به نزد پولومنستور پادشاه تراکیا میفرستد. پولومنستور که از دوستان پریاموس بودهاست، به گنجینه پولودوروس طمع میکند، او را کشته و جسدش را به دریا میافکند. پیکر بیجان پسرک با امواج دریا به ساحل میآید، و از آنجا نزد هکابه برده میشود. در این وقت، روح اخیلس بادها را از وزیدن بازمیدارد، و نمیگذارد که کشتیهای یونان به سوی میهن رهسپار گردند؛ از این روی، یونانیان ناگزیر میشوند که پولوکسنا، جوانترین دختر پریاموس و هکابه، را در این راه قربان کنند. تالتوبیوس مأمور اعلام قربانی پولوکسنا به هکابه بود .
بیتردید پیش از آنکه مذاهب امروزه با روشها و دستورهای دقیق و توحیدگرایانه خود بهصورت یک فرهنگ مذهبی ارائه شود، انسان دارای اعتقادات مذهبی اما بهصورت غلط بوده است. این عقاید مذهبی در آغاز، بر پایۀ برخی از آثار و مظاهر طبیعی قرار گرفته بود که مرئی بودند اما قابل لمس نبودهاند. مانند سایۀ انسان، خواب، تخیلات و تنفس. به دنبال آن اعتقاد به ارواحی رسید که سایر احساسات انسانی غیر از حس باصره میتوانستند آنها را درک نمایند. مانند آه، نسیم، باد، نجوای برگهای درختان و بانگ زمزمه آب جاری.
آنگاه آدمیان نخستین عقیدهمند شدند که علاوه بر ارواح موجود در انسان، پارهای از اشیاء نیز از ارواح نیک و بد برخوردار هستند و مقدساند و نمیتوان از کنار آنها بهآسانی گذشت. از این روی بسیاری از اشیاء و ابزار زندگی، طلسمگونه گشت و مورد پرستش قرار گرفت و طولی نکشید که همان طلسمات به بتها مبدل گشت و نخستین مذاهب بتپرستی آشکار گردید. در اساطير نمونههاي قرباني انسان كمابيش ديده ميشود. داستان جنگ تروا با ايفيژنيا، پولكسينا (Polyxina)، نجيبزادگان تروا و فرزند هكتور همراه است و لوكرينها كه تعداد زيادي دختر را به مرگ سپردند تا به برابري تجاوز كاساندرا توسط آژاكس پاسخي داده باشند. كاملا مشخص است كه آندرومدا براي قرباني شدن در نظر گرفته شده بود اما پرسئوس نجاتش داد.
در اين خصوص حتي شواهد باستانشناسي نيز وجود دارد كه قرباني كردن انسان در تمدن مينويي باب بوده است. با وجود اينكه دلايل كمي وجود دارد كه مينوييها انسان قرباني ميكردند، هنوز پرسشهاي بیپاسخی وجود دارد كه آيا بازنمايي هنر آنان تجسم رويدادي واقعي نبوده است؟ يك اظهار نظر قدرتمند بدين امكان وجود دارد كه اين بازنماييها سمبوليك هستند و باور اينكه خدايان خواستار چنين قربانياي هستند، اغلب وارد حيطه رمزپردازانه اديان ميشود.
در مورد ايفيژنيا، آرتميس قربانياش را به تاوان زشتي اخلاقي اي كه در حقش روا شده بود، درخواست كرد اما معمولا آرتميس قادر بود قربانياش را با پرتاب تيري از كمانش از بین ببرد.
مرگ به وسيله مرض و بيماري در كمپهاي سربازان معمولا به قرباني كردن براي آرتميس ختم ميشود. اينگونه است كه قرباني كردن در اين نمونه نشانه تغيير زندگي به مرگ است. قرباني كردن ميتواند نشانه تغييرهاي ديگري هم باشد. در نمونه كرونوس، قرباني كردن فرزندانش نشانگر تبديل از يك لحظه به لحظهاي ديگر است. در حقيقت، تعداد قابل توجهی از اساطير يوناني نشانگر مرگ به عنوان تبديل از يك حالت به موقعيت ديگري هستند.
باور ما از خون به زير اعماق حجابهاي خودآگاهيمان رفته است. انسان پيش از تاريخ هستي محض بود. خون براي انسان پيشين تابو و داراي قدرتی نهفته بود. براي ما خون همان قدرت را دارد با اين تفاوت كه قدرت آن و آگاهي ما به زير سراپردههای فراموشی رفتهاند.
خون يعنی مرگ و زندگی ،هر دو. عشق و نفرت هر دو. شايد با كمي تفاوت همه معناها در آن يافت می شود.
هر زندگی ای ، هر جانداری در اين جهان صاحب خون است. حتی گياهان كه داراي خون سبز گياهی هستند و زمين كه نفت خون اوست. تيرههایی از سرخپوستان معتقدند كه نفت خون زمين است و اگر آن را بيرون بكشيم زمين ميميرد. امروزه زمين در قسمتهايی كه نفت آن كامل بيرون كشيده شده و تمام شده، بسيار باير است و هيچ گياهی در آن نمی رويد.
نوشيدن سمبوليكی خون عيسی به همان آيين انسانخواری و درون بردن انرژی او از طريق گوشت و خونش باز ميگردد. قربانی كردن سالانه عيسي، بازمانده آيينهای قربانی كردن انسان ميان اقوام ابتدايی و يك سمبول عظيم قدرتمند از قربانی كردن انسان به شمار ميرود و به شکل دیگر به باورهای قدرتمند انسان پیشین از انرژی نهفته در خون است.
هالوكاست به عنوان نمونه قربانی شدن انسان برای ناصافی خون است.
ارزشهای ديگری نيز به خون نسبت داده می شد بدين منظور كه انسان پيشين باور داشت كه خدايان در خون زندگی می كنند و آن را مقدس می كنند. فرهنگهای ديگر لمس كردن خون را، بهخصوص خون مرده (به دليل ناپاكی آن خون) را ممنوع كرده بودند. در برخی اقوام خوردن خون باب بوده است و گفته ميشود كه اين آيين خونخواری هنوز در ميان برخی اقوام (تانزانيا) وجود دارد. افسانه خون خواران و ومپايرها (Vampire) از باور بشر از نيروی نهفته در خون می آيد. در برخی مذاهب آيينهای سمبوليكی يا واقعی تغذيه از خون تكرار می شوند.
فاست با خون خود با شيطان پيمان می بندد. خون برای شيطان ارزش بسزايی دارد. فاست چيزی بسيار باارزش را می دهد تا چيزی باارزش نيز دريافت كند.
همواره اين خون است كه بيمار می شود و به مادهای معتاد می شود.
انسان چگونه می تواند به قدرت بی كرانی به نام خدا چيزی تقديم كند؟ به نظر خونريزی برای يك خدا يا الهه هديهای چشمگير به شمار می آيد. پس ارتباط خونريزی و آيينهای قربانی تنگاتنگ به يكديگر پيوستهاند و هر آيين سمبوليکی زمانی در دورانهای پيش از تاريخ عملكردی حقيقی بوده است.
قربانی انسان برای انسان مدرن يك تابو شده است اما زمانی انسانها در فرهنگهای گوناگون بدان باور داشتهاند.
قربانی هايی كه خون در بر داشتند عمدتا براي پاك كردن گناه برپا می شدند. به همين دليل مسيحيان به قربانی كردن دوباره اعتقاد ندارند چراكه باور دارند كه مسيح يكبار خود را برای گناه تمام بشريت قربانی كرده است.
گفته ميشود كه همنوعخواری با قربانی انسان ارتباطی تنگاتنگ دارد و نمونه بارز آن را در اساطير، كرونوس ميدانند كه توانست تمام فرزندان خود جز زئوس را بخورد. شايد از اين بتوان به درون بردن نيرو (و قدرت) فرزندانش تلقی كرد، هرچند كه روايت اسطورهای بر اين است كه او از هراس از كفندادن قدرت فرزندانش را بلعيد.
ارتباط همنوع خواری را میتوان در گوشتخوار شدن او دانست. انسان هزاران سال است که به خوردن گوشت روی آورده است. تاریخ تمدنی که پس پشتمان قرار دارد سرشار از نمونههای همنوعخواری است که خواسته و ناخواسته اتفاق افتاده است و قدم آن نیز به ساحت سحرآمیز اساطیر کشیده شده است.قربانی جهت دفع گزند و بلا،
قربانی کردن و اهداي پیشکش براي دوریاز بلاهای احتمالی و رفع آن ها نمودی از قربانی است که در اسطوره ها به موارد فراوانی از این نوع قربانی برمی خوریم. از جملۀ آن ها می توان قربانی انسانی در میان فینیقی ها را نام برد که رسمی رایج و پذیرفته بوده است. آن ها براي بعل مقام الوهیت قائل بودند و هر وقت برای شهر خطری روی می داد چنین استنباط می کردند که بعل متغیر است، براي فرو نشاندن آتش خشم او کودکان بیگناه را با صدای نای و شیپور به پاي مجسمه بعل می آوردند و آن ها را زنده می سوزاندند. در این هنگام پدرانشان خوشحال بودند که وظیفه ی مذهبی خود را انجام داده اند.
۲-۵-تجدید حیات از قربانی
خون قربانی و رابطۀ آن با نیرو و زندگی
در اساطیر ایران و به طور کلی اساطیر جهان، خون قربانی اهمیت ویژه اي در زندگی و نیرو بخشیدن به گیاهان و انسان ها داشته است. به گونه اي که آن را مقدس می دانستند و بر مزارع و یا مکان هاي مقدس و... می پاشیده اند.
در تورات ( سفر لاویان ) به موارد فراوانی بر می خوریم که خون قربانی را به محراب می پاشند. بنا بر عقیدة آزتک ها جهان حاضر به شکل صلیبی است که انتهاي شمالی آن، سرزمین تاریکی و اقامتگاه مردگان است. این سرزمین را کئوت زال کوتل آفرید؛ بدین صورت که استخوان هاي مردگان را از عالم زیرین بیرون آورد و با پاشیدن خون خود بر آن ها، حیات دوباره اي به آن ها بخشید (استید،ص۲۹۶).
بقول الیاده ، بنا بر عقیدة عبریان ، مطابق پنداري اساطیري فرزند نخست زاد معمولا فرزند خدا محسوب می شد. با قربانی کردن فرزند نخستین آنچه که از آن خدا بود، بدو باز پس داده می شد و از این طریق خون گرم و تازة قربانی موجب افزایش نیروي تحلیل رفتۀ ایزد می شد. بغان باروري و حاصل خیزي براي پایدار نگه داشتن گیتی و تأمین وفور و فراوانی در زمین از جان خود مایه می گذاشتند از این رو نیاز داشتند که هر چند گاه یک بار خود نیز دوباره برنا و نو آیین گردند .
بقول الیاده ، فنلاندیان با آغاز برداشت محصول، نخستین برة نوزاد سال را قربان می کنند و خونش را بر زمین می ریزند و امعاء و احشاء حیوان را به عنوان مزد خرس به آن جانور یعنی کشتیبان می بخشند .
قربانی کردن برای مقابله با جادوگران
قربانی کردن به درگاه ایزدان از دیگر راههای غلبه بر جادوان است. در آبان یشت، از هوشنگ، جمشید، کیکاووس و کیخسرو به عنوان کسانی نام برده شده است که برای چیرگی بر دشمنان و از آن میان، بر جادوگران، به درگاه ایزدبانو اناهیتا بهترتیب در پای کوه البرز ، در پای کوه هوکَیریه (هُکَر)، در پای کوه اِرِزیفیه و در کرانه دریاچه چَیچَسته (چیچَست)، صد اسب، هزار گاو و ده هزار گوسفند قربانی کردند.
شاید به همین علت بود که فَرّ کیانی هوشنگ و جمشید را همراهی کرد، به گونهای که بر هفت کشور شهریاری کردند و بر جادوان چیره شدند. نیز به گزارش هرودت چون خشیارشا، شاهنشاه هخامنشی (سل ۴۸۶-۴۶۵ قم)، در لشکرکشیاش به یونان به رود استرومُن رسید، مغان برای آنکه خشم رودخانه را فرونشانند تا پارسیان بتوانند بهآسانی از روی پلهایی که قبلاً ساخته شده بود گذر کنند، اسبانی سفید را قربانی کردند. به این ترتیب به نظر می رسد که رسم کشتن همه ی فرزندان نخست در بسیاری از نقاط جهان مرسوم بوده است .(فریزر ،۱۳۶۸،ص۳۳۰).چه انگیزه ای مردمان را به چنین کاری که به نظر ما هم سفاکانه وهم ابلهانه است وا می داشت ؟ممکن نبود این امر صرفا به منظور تنظیم جمعیت قبیله طبق مواد غذایی موجود باشد زیرا در وهله ی اول ،وحشیان هرگز به فکر فردا نیستند ،ودر وهله دوم ،اگر هم بودند ،در این صورت بهتر بود که فرزندان بعدی را می کشتند نه نخست زاده را ،شواهد ذکر شده نشان می دهد که این رسم را شاید اقوام مختلف با انگیزه های مختلف رعایت می کردند .
در بعضی موارد به نظر می رسد که مرگ فرزند قطعا جایگزینی برای مرگ پدر باشد واو با قربانی کردن اولاد خود از امکان زندگی بیشتری برخوردار می شده است .( فریزر ،۱۳۶۸،ص۳۳۰).
اما در مواردی نیز ظاهرا فرزند را نه چندان به جای پدر بلکه از این رو می کشتند که فکر می کردند با جذب کردن جوهر روحی پدر یا نیروی حیاتی اش افزایش می یابد .
معنای این قربانی های انسان را باید در نظریه کهن احیای نوبه به نوبه قوای قدسی جست
(ایلیاده،۱۳۷۲،ص۳۲۴).
مراسم قربانی، در طول حیات بشر تغییرات و انحرافات زیادي پیدا کرد تا جایی که در برهه اي از تاریخ، به قربانی کردن انسان ها انجامید. از مفاهیمی نظیر قربانی شدن، فدا شدن و به عبارتی مردن در پاي کسی، اشاره هایی در اشعار اغلب شاعران می توان یافت.
در ادیان چین اعتقاد به زندگی پس مرگ برای قربانی به گونه ای بود که قربانی ها اغلب براي همراهی کردن حاکم در حیات پس از مرگ، انجام می گرفت . به گونه اي که اساطیر بیانگر آن است، موجود قربانی شده، حال بنا بر هر هدفی که باشد، زندگی جدیدی را آغاز خواهد کرد.
مراسم قربانی از دوران کهن و در چین نیز انجام میشده است که در نوعی از مراسم قربانی، امپراتور قربانی را به آسمان پیشکش میکرد و مردم عادی از انجام آن محروم بودند؛ زیرا انجام این مراسم مختص امپراتوران و حاکمان بود. اما از آنجا که نیاکان پرستی در چین ریشه قوی داشت، مردم عادی هم توانستند به نیاکانشان قربانیهایی را تقدیم کنند زیرا معتقد بودند شخص متوفی، حافظ و نگهبان خاندان و بازماندگان خویش است و به همین دلیل، هرساله به یاد وی قربانی انجام میدادند.
در ژاپن نیز معمولاً امپراتور به نمایندگی از مردم، برای خدایان، قربانیهایی را تقدیم میکرد؛ با اینکه در این مراسم حتی انسانها قربانی میشدند اما به مرور زمان و در اویل قرون وسطی، قربانی کردن انسان منسوخ شد و جای خود را به تقدیم غذا و نوشیدنی داد.
۳-۵- انواع قربانی در آيينهای كهن و اساطير
«در ادیان ابتدایی، «قربانی برحسب موضوع، به خونی، غيرخونی و الوهی تقسيم می شود. اساس قربانی خونی ، تصدیق خون به منزله نيروی مقدس زندگی در انسان و حيوان است. با قربانی، حيات مقدس در قربانی به خدا برميگردد و درنتيجه، خدا،انسان و طبيعت زندگي ميكنند». قربانی غيرخونی در ادیان ابتدایي شامل خوراكيها (ميوه ها ، سبزیها ودانه های گیاهی )، مایعات به ویژه آب، شراب و اشيا بود. فروید معتقد است كه «قربانی نباتی كه از اهدای ميوه های نوبر سرچشمه گرفته است، درحقيقت مظهر مالياتي داشته كه به صاحب خاك و سرزمين پرداخت ميشده است» (فروید،۲۲۰،۱۳۲۰)
در دوره هایی از قربانی شدن خدایان نيز گزارشهایی وجود دارد؛ یعنی «خود خدایان، موضوع قربانی بوده اند. عمدة این گزارشها از هند است» (آقایی ميبدی،۳۴،۱۳۹۰)
الیاده در دانشنامۀ دین در مدخل نيات قربانی،چهار نيت را از قول متخصصان علم الهيات مطرح ميكند كه شامل «ستایشی ،شكرگزاری، توسلی و كفارهای است».« نوع قربانی شكرگزاری، رایج ترین نوع قربانی است و در فرهنگهای گوناگون دیده ميشود. قربانی توسلی برای تقاضا و خواستهای انجام ميگرفت. قربانی كفارهای برای برطرف کردن خطایی بود كه ممكن بود خشم و غضب خدایان را موجب شود»( دریاكناری و حسينی ، ۳۱۱،۱۳۹۶).
قرباني كردن گاو در آيين مهرپرستي
داستان خدای مهر یا همان ميترا از آغاز، با قربانيكردن گاو پيوند خـورده اسـت كـه بـا قربانيشدن گاو نخستين، حيات آغاز ميگردد.
قربانی ها در گذشته هاي دور، گاه به شکل سوزاندن آن ها در آتش انجام می شده است. از جمله استرابون می نویسد که پارسیان به شیوه هاي گوناگون قربانی به آتش و آب تقدیم می کنند. به خصوص روي آتش چوب هاي خشک بدون پوست گذاشته، آنگاه تکه هاي گوشت انتخاب شده را روي آن قرار می دادند سپس آتش را افروخته و پیوسته آن را فروزان نگه می داشتند .
در تورات از جمله در سراسر سفر لاویان به خصوص باب اول تا چهارم، اکثر قربانی ها با سوزاندن تمام و یا بخشی از قربانی صورت می گیرد. همچنین مطابق تحقیقات کسانی چون: توماس هاید، فرازر و مارتین نلسون، اقوام آریایی به ویژه اقوام اروپایی در جشن آتش، حیوانات موذي و زیان آور را در آتش می سوزاندند و یا تصاویري از اهریمن یا شیطان ساخته و به آتش می افکندند.
قربانی هایی که به شکل بخور و سوزاندن مواد خوش بو در آتش انجام می گرفت، می تواند شیوة نمادین قربانی سوختنی باشد. از سنت هایی که میان ایرانیان باستان رواج داشته، خوش بو کردن محیط زیست خاصه مکان هاي مقدس همچون آتشگاه بوده است.
در ایران باستان آتش زوهر، عبارت از چوب هاي خوش بو و پیه دنبۀ گوسفند است که بیشتر در مراسم خاص تهیه آتش بهرام یا جشن هاي گهنبار و همچنین صبح روز چهارم پس مرگ این هدیه به آتش پیشکش می شد .
در اساطیر آشور و بابل نیز به این نوع قربانی برخورد می کنیم از جمله زمانی که مادر گیل گمش از قصد گیل گمش براي نبرد با خومباباي نیرومند، شهریار کوهستان سدر، آگاه می شود ، آرایه هاي مقدسش را فرا می پوشد و از مهتاب کاخ بالا می رود و در آنجا براي شمس بخور می سوزاند . در زمينه قرباني شدن انسان در يونان باستان كتابي توسط دنيس د. هاگز (Dennis D. Hughes) به سال 1991 نوشته شده است. كه به بررسي شواهد بر آمده در معابد باستاني ميپردازد و گاه انسان حيران ميماند كه اين آثار باقي مانده، انسانهايي هستند كه به مرگ محكوم شدهاند يا با تقدس به خدايان تقديم شده اند.
در 480 پيش از ميلاد تميستوكلس، سه ايراني را براي ديونيزوس قرباني كرد.» اين ايرانيان گفته ميشود كه اسراي نظامياي بودهاند كه در يكي از جنگهاي هخامنشيان با يونانيان اسير شدهاند. همين نمونه اشاره به آيينهاي قرباني انسان در حدود پنج تا هشت قرن پيش از ميلاد دارد كه مصادف با شكوفايي فرهنگ آتن نيز هست.
باستان شناسان به دفعات قرباني انسان را به عنوان توضيح كشفهايشان: به استخوانهاي كودكان مينويي در كرت به همراه آثار بريدگي با چاقو، اسكلت يك جوان خوابيده بر يك سكو به همراه يك چاقو نشسته بر سينهاش، اسكلتهاي گاه بسته شده در حجرههاي آرامگاه هاي ميسنهايها (Mycenaean) و سيپريوتها (Cypriot) و مراسم به خاكسپاري دوگانه مرد - زن استناد كرده اند. اگر تفسيرها و دعويهاي باستانشناسان درباره منابع باستاني قابل قبول باشد، آنان معرف تصويري وحشيانه و خونين از مذاهب يونان باستان، از عصر برنز تا زمان تاريخي هستند.
قربانيان زندانيان محكوم به مرگ و اسيران جنگي را در بر ميگرفتند تا دوشيزگان زيبا.
داستان قرباني شدن ايفيژني ريشه در فرهنگ يونان دارد. داستان قرباني شدن ايفيژني آينه تاريخي است كه يكسره در حال تكرار خويش است تا به گوش ما در رسد. ما نمي دانيم كه در زمان حيات اوريپيد يعني حدودا 500 سال پيش از میلاد هنوز قرباني انسان وجود داشته است يا خير؟ هيچ قطعيتي وجود ندارد. ولی قرباني كردن باكره ها هرازگاهي نيز در ادبيات كهن يونان ديده شده است.
معمولا قرباني با از دست دادن خون از بين ميرود. اغلب خون قرباني را جمع ميكردند تا در هنگام جشن به عنوان معجون و شراب افشاني و يا پيشكش به خدايي مورد استفاده قرار دهند.
يونانيان بر اين باور بودند كه با قربانی كردن يك باكره می توان جلو جنگهای عظيم و قريبالوقوع را گرفت و اعتقاد داشتند كه اگر خون يك نفر بتواند جلوی ريخته شدن خون صدها نفر را بگيرد نيك نيز هست.
انتخاب يك باكره به عنوان قربانی از انتخاب بهترين قربانی برون می آيد. نخست بهترين قربانی ،قربانی است كه: اول، به راحتي مهار شود. دوم، يك قربانی مناسب بايد رها از قيد خانواده باشد كه خويشاوندان در پی خونخواهی برنيايند. در آخر يك قربانی مناسب بايد بی ارزش باشد. از تمام افراد يك جامعه يك دختر باكره بيشتر به معيار ميآيد (در آن دوران). بايد گفته شود كه بيشترين كسی كه باید قربانی شود رهبر يك جامعه است مثل يك شاه. اما شاهان به راحتی قابل دسترسي نيستند. جنگجويان نيز به دليل فضای جنگ و خطر اسارت پس از آن ميتوانند قربانيان مناسبی باشند. اما آنها نيز به سختی قابل دسترس هستند و معمولا همپيمانانی دارند كه از آنان دفاع ميكنند. همسران به صورت ميانگين خانوادههايی دارند كه به خونخواهی آنان می آيند. بنابراين يك باكره بهترين قربانی است.
بايد در نظر گرفته شود كه انتخاب يك باكره هيچ ارتباطی به معصوميت جنسي او و آگاهی اش ندارد. به اين واقعيت ارتباط دارد كه او ازدواجناکرده و بدون تعلق است. تنها بعدها مفهوم معصوميت و پاكی به آيينهای قربانی دوشيزگان راه يافت. در اصل باكره يك قربانی مناسب بود.
با در نظر گرفتن مشاهدات حقيقتي وجود دارد كه اين گونه قربانيها لذتبخش و لازم بودهاند و در حقيقت عمل قرباني كردن دوشیزه اتفاق میافتاده است اما هماره به اين گونه نيز نبوده است. ... جين الن هريسون (Jean Alen Harison) اشاره مي كند كه قرباني كردن باكره يك جشن تشرف است نه بريدن گلوي يك دختر. نمونه هايي از باكرههاي قرباني شده در اساطير كهن يونان از این قرار هستند
· ايفيژنيا، دختر آگاممنون و كليتمنسترا
· پولكسينا، دختر پريام و هكوبا
· قربانيهاي لوكرينها (Locrians)
· دختران اركتئوس (Erechtheus)
· آگلوروس (Aglaurus)
فريزر (Frazer) در درخت طلايي اش (Golden Bough) تعدادي از قربانيان انسان را كه توسط يونانيان قرباني شده اند را توضيح داده است. فريزر همچنين اشاره مي كند كه اولين شاه روم قرباني شده است. شماري تمدن كه به رومي ها سرسپاريدند نيز، انسان قرباني مي كردند.
او معتقد است كه قرباني كردن بدين شكل در خانواده جشنهاي تشرف جاي ميگيرد و تمامي اينگونه جشنها از همان جشنهاي ابتدایی باروري جدا شدهاند. هدف یک جشن تشرف به عنوان نمونه وارد كردن يك پسر به دنياي مردان است و در روند آن بر دو نكته تاكيد ميشود: مرد بايد يك جنگجو و يك پدر باشد. براي ساختن يك جنگجو رنجهاي هراسناك بر وي متحمل ميشود كه گاه حتي به مرگ نووارد ختم ميشود و اگر هم به مرگ ختم نشود، مرگي ساختگي است (يعني مرگ را بازآفريني ميكنند). مرگ با رستاخيز همراه است. زماني كه پسر به عنوان يك مرد دوباره زنده ميشود در حقيقت تبديل به يك قهرمان شده است. در واقع او ديده شده كه از يك كودك صرف به يك نانآور و حمايتگر تغيير ماهيت داده است. آنچه تشرف انجام ميدهد ضمانت اين تغيير ماهيت است.
الیاده معتقد است که آلمانی ها ضمن تخم افشانی، خاکی را که از گور تازه اي برگرفته اند یا کاهی را که کسی بر روي آن درگذشته است، بر کشتزار می پاشیدند و یا در بهار و در آغاز بذرافشانی، قربانی هایی به مردگان تقدیم می داشتند تا از محصول، مراقبت و نگهداري کنند .
شاید بتوانیم در جمع کنعانیان، در مراسم عبادات آنان شرکت جوییم، و اگر تحمل و توان شرکت در آن را نداشتیم، از دور نظارهگر آن گردیم. پس از آنکه شاهد دلخراشترین آداب پرستش و قربانی انسانی شدیم و مشاهده نمودیم که چگونه مادران فلسطینی، به جهت رضامندی خدای آدمیخواری چون «مولوخ» نخستین کودکان خود را به درون تنور مانند و همیشه سوزان مولوخ میاندازند، برای آنکه بانک شیون و ضجههای کودک را به گوش نشنوند، به طبالان معبد، دستور نواختن طبل و شیپور میدهند و بدان مباهات نیز میکنند اگر چنانچه اینگونه پرستشهای جانگداز، روان ما را آشفته ساخت و دل ما را به درد آورد، در همان سرزمین و در کنار مردمان کنعان و فلسطین، بار دیگر به میان فرزندان حضرت ابراهیم «یهودیان» باز میگردیم.
پیروان ابراهیم خلیل را نیز غرق در شعایری نظیر شعایر فلسطینیان و کنعان مییابیم که متأسفانه آداب و شعایر آنان را اقتباس کرده، بدان عمل میکنند. قربانیهای بسیار به کار میبرند، فرزندان اول و غلامان و کنیزان خود را تقدیم خدای خود (یهوه) نموده، آنان را آتشنیاز میسازند تا دود آرامشبخش آن به مشام خداوند برسد، و انواع و اقسام حیوانات را به دست کاهنان میسپارند تا در ارتفاعات، قربانی خداوند گردند.
در آغاز بنای شهرها، به قربانی انسان میپردازند و پس از اتمام آن نیز این عمل تکرار میشود، این اعمال و کردار، چنان رواج یافته است که ابراهیم را وادار میسازد تا چارهای اندیشد، تا مگر جلو قربانیهای انسانی را بگیرد، به دنبال چنین اندیشهای، پسر را بهظاهر برای قربانی به بالای کوه برده، پس از ساعتی همراه گوسفندی باز میگردد و اعلام میدارد که خداوند شما از این پس، بهجای فرزندان نخستین شما، به نخستزاده احشام شما نیز راضی است و گوسفند را بهجای فرزندان خود قربانی سازید. چون پیروان اغفال شده و متعصب خود را در اجرای شعایر گذشته استوار میبیند و میشنود که آنان هنوز بر این باورند که خداوند بدون خون و گوشت آدمیان قادر به ادامه زندگی نیست و باید نثار خون و گوشت بر خداوند ادامه یابد، ابتکار تازه ابراهیم از این پس آغاز میشود.
نوع دیگری از قربانی این بود که فرد قربانی شونده را در بلندی به چوب میبستند و آن قدر تیر به سویش رها میکردند تا به هلاکت میرسید؛ زیرا معتقد بودند که خون قربانیان موجب باروری زمین و پیدایش آب میشود. این نوع قربانی معمولاً برای شیپه توتک (ایزد بهار) انجام میگرفت. سر بریدن و به آتش افکندن نیز، نوع دیگری از قربانی کردن بود.
اما کسانی را که در جنگ از خود شجاعت نشان داده بودند، به شیوهٔ پهلوانی قربانی میکردند. اسیر را میبستند و وی برای دفاع، به جای سلاح شمشیر چوبی که گلولههایی از جنس پَر به آن بود، در دست میگرفت. گلولهها نشانهٔ این بود که اسیر قربانی خواهد شد؛ چهار گرز از چوب کاج نیز به وی میدادند و وی میبایست با چهار سلحشور به ترتیب مبارزه کند؛ اگر پیروز میشد، آن گاه پنجمی پای به میدان میگذاشت که با دست چپ مبارزه میکرد. با این حال گفته شدهاست که دلاوری توانست بر حریفان پیروز شود و مورد عفو قرار گیرد. وی سرکردهٔ سپاهی شد، اما پس از پایان جنگ ترجیح داد که [مجدداً] قربانی شود.
اسرا نیز خود را برگزیدگان آفتاب میدانستند.
مراسم معمولاً با موسیقی و از طریق نواختن طبل، شاخ، جغجغه، فلوت، نئین، ترومپتهای صدفی و… آغاز میشد. اشراف دایرهای تشکیل میدادند و در اطراف قربانگاه که در حیاط معبد بود، میرقصیدند و مردم عادی نیز در دایرهای دیگر، همین کار را میکردند. آنها رقصهای مختلفی داشتند، از جمله رقص چهارلرزه که برای بزرگداشت خورشید ( توناتیو ) اجرا میشد. پس از این رقص، نوبت رقص جنگجویان عقاب و یوزپلنگ بود. در پایان این رقصها، اسیری برای توناتیو قربانی میشد. همچنانکه در پایان رقص اول نیز، اسیری را بر تقویم سنگی، قربانی میکردند.
قربانی کردن انسان در این مراسم توسط شخص کاهن اعظم صورت میگرفت. قربانی معمولاً مردی سالم، قوی و نیرومند انتخاب میشد. کاهن اعظم و زیردستانش ابتدا اورادی زمزمه کرده و سپس بوسیلهٔ گروه همسرایان، سرود قربانی خوانده میشد. آن گاه کاهن اعظم به طرز دردناک و فجیعی، با کاردی سنگی سرِ قربانی را میبرید و سپس بلافاصله با کاردی دیگر که به شکل مثلث بلندی از ورقهٔ سنگی بود، به سینهٔ مرد نیمه جان، با یک ضربت فرومیکرد. در این حال غریو شادی و هلهله از جمعیت برمیخاست.
سپس کاهن اعظم با سایش دو تکه چوب ویژه، آتشی افروخته و یک تکه از آن چوب مشتعل را به شکاف سینهٔ قربانی فروکرده و پیشاپیش جمعیت، که در حال حرکت بودند، قربانی را به معبد مخصوص میبردند، تا تقدیم خدایان شود.
در یک مراسم قربانی را که معمولاً اسیر جنگی بود، لختمیکردند. پنج کاهن دست و پای قربانی را نگه میداشتند و ششمی با کارد سینهاش را میشکافت. قلبش را درمیآورد و خون چکان رو به خورشید میگرفت و سپس در طشتی میانداخت که بعد آتش زده میشد تا دودش به آسمان برود. خود قربانی را نیز، به ویژه اگر جنگجوی شجاعی محسوب میشد، پوست میکندند و میخوردند. غالباً نه یک نفر، که چندین تن را یکجا قربانی میکردند.
مراسم اصلی آزتکها اما در ماه آوریل برپا میشد. یک اسیر جنگی خوشسیما را که یک سال تمام خوب خورانده و پروار کرده بودند، رخت زیبا به تن میکردند و سه هفته قبل از اجرای مراسم، چهار دوشیزه در اختیارش میگذاشتند که هرکدام سمبل گل، بذر تازه، نمک، و آب بودند. روز مراسم او را به معبدی در شهر مکزیکو میبردند تا قلبش را درآورند. روز بعد از این مراسم فرد قربانی سال بعد تعیین میشد.
۴-۵-دستاورد قربانی
يونانيان بر اين باور بودند كه با قربانی كردن يك باكره می توان جلو جنگهای عظيم و قريبالوقوع را گرفت و اعتقاد داشتند كه اگر خون يك نفر بتواند جلوی ريخته شدن خون صدها نفر را بگيرد نيك نيز هست.
انتخاب يك باكره به عنوان قربانی از انتخاب بهترين قربانی برون می آيد. نخست بهترين قربانی ،قربانی است كه: اول، به راحتي مهار شود. دوم، يك قربانی مناسب بايد رها از قيد خانواده باشد كه خويشاوندان در پی خونخواهی برنيايند. در آخر يك قربانی مناسب بايد بی ارزش باشد. از تمام افراد يك جامعه يك دختر باكره بيشتر به معيار ميآيد (در آن دوران). بايد گفته شود كه بيشترين كسی كه باید قربانی شود رهبر يك جامعه است مثل يك شاه. اما شاهان به راحتی قابل دسترسي نيستند. جنگجويان نيز به دليل فضای جنگ و خطر اسارت پس از آن ميتوانند قربانيان مناسبی باشند. اما آنها نيز به سختی قابل دسترس هستند و معمولا همپيمانانی دارند كه از آنان دفاع ميكنند. همسران به صورت ميانگين خانوادههايی دارند كه به خونخواهی آنان می آيند. بنابراين يك باكره بهترين قربانی است.
بايد در نظر گرفته شود كه انتخاب يك باكره هيچ ارتباطی به معصوميت جنسي او و آگاهی اش ندارد. به اين واقعيت ارتباط دارد كه او ازدواجناکرده و بدون تعلق است. تنها بعدها مفهوم معصوميت و پاكی به آيينهای قربانی دوشيزگان راه يافت. در اصل باكره يك قربانی مناسب بود.
در اساطیر کهن قربانیکردن همواره با روییدن و رویاندن و زایش مجدد حیات قرین بوده است. این اساطیر هنگامیکه در اشکال دینی خود متجلی میشوند، قرین معنی ایمان و ایثار میگردند. اما در همة این تعابیر یک چیز مشترک بوده است و آن بدستآوردن دل خدای یا خدایان. اولین داستان قربانی بشر را عهد عتیق اینگونه روایت میکند: «و آدم زن خود حوا را بشناخت و او حاملهشده قائن را زائید و گفت مردی از یهوه حاصل نمودم ٭ و بار دیگر برادر او هابیل را زائید و هابیل گلهبان بود و قائن کار کن زمین بود ٭ و بعد از مرور ایام واقع شد که قائن هدیهای از محصول زمین برای خداوند آورد ٭ و هابیل از نخستزادگان گله خویش و پیر آنها هدیه آورد و خداوند هابیل و هدیه او را منظور داشت ٭ اما قائن و هدیة او را منظور نداشت پس خشم قائن بهشدت افروختهشده سر خود را به زیر افکند.» این داستان شاید قدیمیترین حکایت قربانی، یعنی داستانی از اولین روزهای آفرینش انسان باشد. اما قربانی چه بود و چرا قربانی هابیل پذیرفته و قربانی قائن(قابیل) پذیرفته نشد؟ دلیل پذیرفتهشدن یا نشدن قربانی در تمام اساطیر یکسان است؛ بطور کلی در قاموس اقوام و ادیان قربانی، گرفتن حیات موجودی زنده است (اعم از انسان، حیوان و گیاه)، از راه کشتن، سوزاندن، دفنکردن، خوردن و ... که قصد قربت به خدایان و جلب توجهشان غایت آن است. در زبان عربی همین معنا برای قربانی منظورشده؛ قربانی از ریشه قرب به معنای نزدیکی میآید. مشابه این معنا نیز برای معادل این لغت در فرهنگ اروپایی وجود دارد. بطور مثال لغت فرانسوی sakifiss به معنای شئ قربانیشده برای خدایان است که به وسیلة قربانیشدن جنبة قدسی و خدایی به خود گرفته. یونگ در شرح دعای خاص مراسم عشاء ربانی لغت قربانی را اینگونه شرح میکند:
«از دیدگاه توماسی مراسم عشاء ربانی، قربانیکردن (immolatio) واقعی بدن مسیح نیست، بلکه بازنمود مرگ فداکارانه اوست. اگر تبدیل ماهیت عناصر تقدیس یعنی نان و شراب مطرح نبود، چنین تعبیری میتوانست کافی و دارای پیوستگی باشد. این پیشکش به معنای قربانیکردن Sacrificum، و بهطور تحتالفظی به معنای تقدیس است، ریشة اشتقاق واژة آلمانی قربانی Opfer، مبهم است چون معلوم نیست که آیا از Offerre به معنای پیشکشکردن میآید یا از Operari به معنای اثرکردن و فعالبودن. Operari Deo در کاربرد قدیمی خود به معنای خدمت به خدا، یا قربانیکردن در پیشگاه او بوده است. لیکن اگر Opfer یک کار باشد، آنگاه به مراتب بیشاز Oblatio یعنی تقدیم هدیهای ناچیز من نان و شراب است.» چنین مرگ و قربانیشدن همواره در ادبیات عرفانی ما توصیه شده است، چنانکه حضرت مولانا با این تعبیر میگوید: بمیرید بمیرید و زین نفس ببرید
که این نفس چو بندست و شما همچو اسیرید
یکی تیشه بگیرید پی حفره زندان
چو زندان شکستید همه شاه و امیرید
در کتاب عهد جدید می خوانیم که حضرت عیسی (ع) با قربانی کردن ارادي خویش، گناهان نوع بشر را بازخرید کرده است. و به خاطر سعادت و رستگاري مردم، بار گناه آنان را بر دوش گرفته و با رنج و مشقّت این دنیا را ترك کند .
با استناد به این ریشهشناسی میتوان گفت که لغت قربانی در نزد اقوام گوناگون با وجود کارکرد مشترک، جایگاههای متفاوتی دارد. حتی از بین یک قوم نیز از مراتب گوناگونی برخوردار است. هابیل و قابیل هر دو به پیشگاه خداوند جهت تقرب قربانی کردند، ولی قربانی کسی پذیرفته شده بود که آنچه برایش عزیزتر بود در راه خدا و جهت تقرب به او قربان کرده بود. تقربجستن به خدا در لسان روانشناسی سبب گسترش شخصیت میشود، زیرا که انسان خود را به مبداء حیات خویش نزدیک میکند و از آن سرچشمه بهره میگیرد. به همین علت است که این کهنالگو به نوعی در صور مثالی آموختن راز و عروج نیز تجلی مییابد. هرچند که الگوی قربانی در اقوام باستانی چنانکه میرچا الیاده به آن معتقد است ریشه در ادیان زراعی داشته و به برکتبخشیدن زراعت مربوط میشود، اما در شکل متعالی آن وسیلهای است جهت عروج و تعالی ایمان. حتی در آئینهای رازآموزی نیز از این شیوه در جهت آموختن رازهای خلقت و تجربة رنج و درد برای نوآموز استفاده میشود. البته بحث قربانی گاه به شکلهای افراطی در اقوام مختلف، منجر به کشتهشدن زنان، کودکان و اسیران جنگی و گناهکاران بسیاری شده است. حتی در قرون وسطی آتشزدن گناهکاران نوعی قربانیکردن آنها به پیشگاه الهی محسوب میشده، اما در ادیان الهی خصوصاً با استناد به فلسفة پذیرش قربانی هابیل، همواره بهترینها و عزیزترینها برای قربانی در نزد خدا برگزیده میشده است. به همین دلیل است که بزرگترین اسطورههای قربانی در جهان داستان قربانیکردن اسماعیل (اسحاق ) و داستان قربانیشدن مسیح است. در فرهنگ اسلامی نیز امام حسین(ع) و یارانش سمبولی از قربانیشدن در پیشگاه خداوند میباشند.
به منظور بخشش و کفارة گناهان، انجام می گرفته است؛ قربانی مخصوص کفاره، به جاي آن کسی که قربانی را تقدیم می کرد، قربانی می شد. قربانی کردن بز طلیقه در جشن نو نمونه اي از آن بود.
در این نوع از قربانی ها عقیده بر این بود که خدایان یا اجنّه خشم خود را متوجه حیوانی می کردند که قربانی می شد. براي کفارة گناهان مردي بیمار چنین ثبت شده است: خوکی را جایگزین او کنید. گوشت خوك در مقابل او، خون خوك در مقابل خون او، باشد که شیاطین آن را بپذیرند .
در جاي دیگر نیز می خوانیم که بره نمایندة انسان است. او در ازاي جان خویش باید بره اي تقدیم کند، سر بره را به جاي سر خود، گردنش را به جاي گردن خود و سینه اش را به جاي سینۀ خود ده .
انجام شعایر قربانی و خواندن اوراد و عزایم، بر عهدة روحانیانی است که براي رفع خطاها و سهوهاي زبانی و نادرستی هاي عملی دیگر گماشته شده اند.
نزد قوم آزتک، ترك سال کهنه و در عین حال همۀ بدي ها و ناخوشی ها و گناهان، همزمان به قربانی که به الهۀ ذرت تقدیم می دارند انجام می گیرد (khodkavi.blog).
۵-۵-مخالفان قربانی
پیروان ویشنو که در شمال غربی هندوستان و
اطراف بمبئی فراوانند مخالف قربانی و آزار حیوانات هستند (ترابی،ص۱۰۷).
برگزاری قربانی چه در هند و چه در ایران تأثیر زیادی بر اندیشه و تفکر مردمان این سرزمین ها نهاده است تا جایی که بسیاري از تفکرات بعدي به طور مستقیم یا غیرمستقیم به این آیین مرتبط اند. در هند از اواخر دورة ودایی تمایلاتی مبنی بر باطنی کردن آیین قربانی پدید آمد. تا جایی که کم کم قربانی ها و رسیدن به جاودانگی، به شکل نماد درآمد. بنابراین، آیین قربانی در اساطیر هند و اروپایی، وحدت از دست رفته را باز می آورد و ساختار و تداوم می بخشد. از این رو آیین قربانی به نوعی فرارفتن از مرگ تعبیر می شود.
واژه امرته ( بی مرگی ) در متون ودایی به ویژه در زمینه هاي قربانی، با واژه سوما ظاهر می شود و مفهومی بنیادي مبنی بر تحصیل جاودانگی دارد . امرته همان اکسیر جاودانگی و سوما نوشیدنی قربانی است که براي جاودانگی بخشیدن از آسمان فرستاده شده است و طبقۀ روحانی آن را به خدایان تقدیم می کنند.
نمادگرایی در برهمنه ها در زمینۀ قربانی بسیار فراتر از نمادگرایی ودائی است؛ به گونه اي که قربانی حیات طولانی و جاودانگی می بخشد که نماد آن سال کیهانی است(الیاده،رساله در تاریخ ادیان ،ص۳۲۲).
در آیین هندو به مناسبتهای مختلفی تولد و کسب موفقیت قربانی انجام میشود، ولی در دین بودا، قربانی کردن اهمیت چندانی ندارد، زیرا آنها آن را مخالف قاعده "بی آزاری" (اهیمسا) میدانند و به جای آن، به تهذیب نَفس و تزکیه باطن توصیه می شود.
منابع ومآخذ
۱-ابن کلبی ،هشام بن رکی (۲۰۰۰م)،ترجمه محمد رضا جلالی نایینی (۱۳۴۸)ترجمه الاصنام كلبی،تهران .
۲-استید ،کریستوفر،فلسفه در مسیحیت باستان ،ترجمه عبد الرحیم اردستانی (۱۳۸۰)،قم:مرکز مطالعات ادیان ومذاهب
۳-الیاده ،میرچا(۱۹۵۵)،رساله در تاریخ ادیان ،ترجمه جلال ستاری ،(۱۳۷۲)،تهران:سروش
۴-الیاده،میرچا(۱۹۵۵)،تاریخ اندیشه های دینی ،ترجمه بهزاد سالکی (۱۳۹۴)،دو جلد ،تهران:پارسه.
۵-امامی، نصرالله، (۱۳۷۸)،مبانی و روش های نقد ادبی، تهران .
۶-بلعمی،ابوعلی محمد ، تاریخ بلعمی :تکمله وترجمه تاریخ طبری (1341 )،تصحیح محمد تقی بهار ،تهران :کتابفروشی زوار.
۷-بنوینیست،ایمیل،دین ایرانی بر پایه متن های کهن یونانی ،ترجمه بهمن کاراتی(۱۳۵۰)،تبریز:دانشگاه تبریز .
۸-بویس ،مری ،اسموسن،دیانت زردشتی، ترجمه فریدون وهمن (۱۳۴۸)،تهران :ثالث.
۹-پلوتارك ،ترجمه حیات مردان نامی ،رضا مشایخی (۱۳۸۷)، تهران :ققنوس .
۱۰-ترابی ،علی اکبر (۱۳۸۲)،نظری در تاریخ ادیان ،تبریز :فروزش
۱۱-دور کیم ،امیل(۱۹۱۷م)،صوربنیانی حیات دینی :توتم پرستی،ترجمه باقر پرهام ،تهران:مرکز
۱۲-دوستخواه ،جلیل(۲۵۳۵)،اوستا،جلددوم،
تهران :مروارید .
۱۳-رضی،هاشم،تاریخ ادیان (کتاب اول )،تهران:سپهر
۱۴-رضی ،هاشم،راهنمای دین زرتشت ،(۱۳۵۲)،تهران:فروهر .
۱۵-رنه ،هانری (۱۹۵۰م)،ترجمه سفرنامه ازخراسان تا بختیاری، غلامرضا سمیعی (۱۳۷۸)،تهران:طاووس،فرهنگ نشر نو
۱۶-زیبا کلام ،صادق(۱۳۷۶)،سنت ومدرنیته،جلد اول،تهران:روزنه.
۱۷-ساندرز،ن.ک، بهشت و دوزخ در اساطیر بین النهرین ،ترجمه ابوالقاسم اسماعیل پور (۱۳۷۳)،جلد اول ،تهران :فکر روز .
۱۸-شاردن (۱۷۱۱)،ترجمه حسین هژبریان وحسن اسدی،سفرنامه شاردن ج 1 ،تهران:نشروپژوهش فرزان روز
۱۹-شیخ حر عاملی ،محمد،وسایل شیعه،چاپ بیروت،جلد۱۰.
۲۰-غزالی،محمد، كیمیای سعادت (۱۳۴۵)،به کوشش بها الدین خرمشاهی باب معاملات،تهران :آگاه.
۲۱-فرخی،باجلان(۱۳۷۵)،اساطیر یونان،جلد اول،تهران:اساطیر .
۲۲-فردوسی،ابولقاسم،شاهنامه بروخیم ج ۵،به اهتمام عبدالحسین نوشین (۱۳۸۵)،تهران:سروش ودانشگاه خاورشناسی مسکو .
۲۴-فریزر،جیمز جورج،شاخه ی زرین ،ترجمه کاظم نیرومند (۱۳۸۳)،جلد اول،تهران:آگاه.
۲۵-قاروی تبریزی ،حسن،شرح لمعه دمشقیه جلد ۷،قم:داوری.
۲۶-کتاب مقدس (عهدعتیق وجدید )،مترجم انجمن کتاب مقدس (۱۹۸۷م)،تهران:فرهنگ، عهد جدید ،رساله اول یوحنا ،باب۱،ایه۹.
عهد جدید ،رساله اول یوحنا،باب۸،ایه۲۴.
۲۷-کربن ،هانری،افاق تفکر معنوی در اسلام ایرانی ،ترجمه باقر پرهام (۱۳۷۳)،جلد دوم ،تهران:فرزان روز .
۲۸-کمپفر،انگلبرت(۱۶۵۲)،ترجمه سفرنامه انگلبرت كمپفر، کیکاووس جهانداری، (۱۳۵۶)،
تهران :خوارزمی.
۲۹-کورتیس،جان(۱۹۵۲م )ترجمه آذر بصیر ،ایران باستان جلد ۲،تهران:امیرکبیر.
۳۰-گاتها، ترجمه ابراهیم پورداود(۱۳۲۹)،تهران.
۳۱-گزنفون ،سیرت كوروش ،ترجمه وحید مازندرانی(1350)،تهران :امیر کبیر.
۳۲-لغتنامه دهخدا، ذیل كلمه عقیقه.
۳۴-مان، نرکال ال، (1343)، اصول روان شناسی، ترجمه محمود صناعی .
۳۵-مبلغی آبادانی ،عبد الله(۱۳۷۳)،تاریخ ادیان ومذاهب جهان جلد دوم ،قم:منطق
ترابی ،علی اکبر (۱۳۸۲)،نظری در تاریخ ادیان ،تبریز :فروزش.
۳۶-معین ،محمد ،فرهنگ فارسی ،جلد یازدهم (۱۳۷۶)،تهران:امیرکبیر.
۳۷-ویل دورانت، تاریخ تمدن، جلد دوم، یونان باستان(۱۳۵۹)،تهران:انتشارات علمی
۳۸-هاکس ،جیمز(۱۹۲۸).نشر اساطیر (۱۳۷۷)،ترجمه قاموس كتاب مقدس،تهران :نشر اساطیر
۳۹-هال،جیمز،فرهنگ نگاره ها ونمادها در شرق ،ترجمه رقیه بهزادی (۱۳۸۰)،جلد اول ،تهران :فرهنگ معاصر .
۴۰-هرودوت (۱۳۳۹). تاریخ هرودوت جلد ۲،ترجمه هادی هدایتی ،تهران :موسسه انتشارات دانشگاه تهران
۴۱-هیلتز ،جان ،شناخت اساطیر ایران ،ترجمه ژاله آموزگار و دیگران (۱۳۷۷)،جلداول،تهران:چشمه.
۴۲-هینتس، والتر، داریوش و ایرانیان، ترجمه پرویز رجبی (۱۳۹۰)،تهران: نشر ماهی.
۴۳-یان ،کارل،ابوالخیر ،رشید الدین فضل الله،تاریخ مبارك غازانی (۱۳۸۸)،تهران:پرستش.
۴۴-یسنا ۴۸ بند ۱۰،ترجمه ابراهیم پورداود(۱۳۴۳)،بمبئی
۴۵-یونگ، کارل گوستاو، (۱۸۷۵)، روان شناسی ضمیر ناخودآگاه _ ترجمه ابوطالب صارمی ،(۱۳۵۶)تهران :امیر کبیر
نشریات
۴۶-آقایی میبدی،احمد،فصلنامه معرفت ادیان ،سال دوم شماره۲(بهار۱۳۹۰)،ص۱۱۷
۴۷-بویس،مری()،نقش مهر در آیین زرتشت ،مهین دخت بزرگمهر ،ش۱۲،س۲۴،فروردین۱۳۵۵
۴۸-دولتشاهی ،فتح الله،یونگ جهان بینی اول ،ش۶،س۱۲،مهر۱۳۴۰
۴۹-زرین کوب،عبد الحسین،کشمکش خدایان در ایران باستان ،ش۱۰و۱۱،س۱۲،بهمن۱۳۴۰.
۵۰-مجله هنر و مردم؛ دوره ۱۴،ش ۱۶۵و ۱۶۶ (تیر و مرداد ۵۵)و ش ۱۶۷(شهريور ۵۵).
منابع اینترنتی
۵۱-رضاپور، یوسف، (۱۳۸۱)،تاملی بر چند تبیین روان شناختی .
۵۲-عدلی، محمد رضا، (۱۳۸۷)،مفهوم قربانی در هند و ایران .
۵۳-فروید، زیگموند(۱۸۵۶م )،کاوش گران روان نا آگاه، ترجمه امیر سمیعی.
۵۴-پایگاه اطلاع رسانی کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت، فلسفه یونانیان.
۵۵-www.chief.org.ir
۵۶-آقایی، احمد (۲۰۱۲)،«قربانی در آیین یهود». هفت آسمان. ۱۴ (۵۳): ۵۳–۷۸.
* ۱ «قربانی کردن از دوران کهن با رویکردهای مختلفی وجود داشتهاست - ایرنا». ایرنا.( ۲۰۲۱)
* ۵۷- «کهن الگوی قربانی در آیینهای مهرپرستی و زرتشتی با محوریت قربانی شدن گاو». نشریه فرهنگ و ادبیات عامه. ۸ (۳۱): ۷۳–۹۵.
* (۲۰۲۱).
* ۵۸-پور، فرضی؛ امامی، محمد (۲۰۱۷)«بررسی تطبیقی نمایشوارههای کاروانی حمل مجسمه در ایلام باستان با تابوت وارههای پس از اسلام». مجله ادبیات نمایشی و هنرهای تجسمی. ۱ (۴): ۵۴–۶۸.
* ۵۹-«بازتاب نمادین قربانی میترایی - اسطوره کشتن گاو نخستین- در هفتپیکر نظامی». EncyclopediaBritannica. (۲۰۲۰(
* ۶۰-اشرفی، عباس؛ لرگانی، سلطانی (۲۰۱۳). «قربانی در قرآن و اوستا». سراج منیر. ۴ (۱۱): ۷–۲۴.
* ۶۱- "Definition, History, Mythology, & Facts". Encyclopedia Britannica.(۲۰۱۷
↑ ۶۲-روزنامه اعتماد85/5/2: سالمترین برنامه غذایی جهان
* ۶۳-Artemis Persike and the Great Mother of Gods (in Search of a Persian- Anatolian Goddess According to Classical Texts and the Archaeological Evidence) (in Persian) (آرتمیسِ پارسی و مادر خدایان (ردیابی یک خدابانوی پارسی-آناتولیایی بر اساس متون کلاسیک و شواهد باستانشناختی، Journal of Iran's Pre-Islamic Archaeological Essays, 2018
* ۶۴-«آیین قربانی در ادیان مختلف». ایسنا. (۲۰۲۱)
* ۶۵- کاتوزیان (۱۳۸۸)ص۴۵
* ۶۶-نیاسر (۱۳۸۳)،صص۹۰۹-۹۲۳.
* ۶۷-لغت نامه دهخدا حرف ا (الف)». کتابخانه دیجیتالی تبیان. (۲۰۱۳)
* ۶۸-مراسم قربانی نزد هندی اروپاییان، هندیان و ایرانیان». پرتال جامع علوم انسانی. (۲۰۱۷)
* ۶۹-«وَرَهرامیَشتِ اوستا و دستورِ قربانی کردن گوسفند». پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب. (۲۰۱۷)
* ۷۰-http://* www.loghatnaameh.com/dehkhodasearchresult-fa.html?searchtype=0&word=2YLYsdio2KfZhtuM
* ۷۱-“کفاره گناهان با ذبح مرغ در اورشلیم". euronews (به پشتو). (
Abstract
Regarding the history of sacrifice in
ancient times, it is said that human beings have always sought to create a connection between themselves, God and religious sanctities, and sacrifice is one of the methods that creates this connection.
In ancient times, gifts and snacks that
were buried with the dead for fear of the dead were called sacrifices. Among the sacrifices of antiquity were meat, grains, fruits, wines, and oils. The manner and motive of sacrifice vary in different cultures, with animals being sacrificed in some cultures and humans in others. But along with the social changes of ethnicities and cultures, the manner and rituals of the victim have also changed and have been softened, in this regard, the victim has changed from human to animal.
* But in parallel with the social changes of ethnicities and cultures, the manner and rituals of the victim have also changed and have been softened, in this regard, the victim has changed from human to animal. "Archetypal theory" as one of the most significant theories Hai Jung plays an important role in recognizing and introducing the most prominent mythical figures and personalities, justifying and explaining the ancient rituals and rituals. Of the many archetypes that arise in this theory and can be applied and generalized to the mythical life of the early nations, sacrifice is very important; Archetypes from which gods, gods, religious leaders, and kings of various tribes and religions have long been ordered by their followers.
Have done.
Sacrifice is a religious homage to the gods, to be thankful for what they have received from him, and sometimes to apologize and quell the wrath of the gods for the sins committed by one people to shed the blood of another creature to protect the victims. And in the end, by eating the meat of the sacrifice, the Syrians arrange to
Passing the acceptance of the sacrifice by the gods and accepting repentance. The sacrificial element is limited to specific organisms, depending on the primitive societies of the time
Was not; From an oppressed and innocent creature to arouse the compassion of the gods, animals such as goats and cows or a dear and valuable creature of the human race; Like the sacrifice of the king himself or his first male child, to the sacrifice of the gods themselves (lower gods) for a greater deity, which was of great importance and value to the tribes and religions.
The old story.