نقش تدبر در ترویج و گسترش فرهنگ قرآنی
مقدمه:
موضوع این تحقيق، «نقش تدبر در ترویج و گسترش فرهنگ قرآنی» است.
خط تولید یک تحقيق ، متشکل از سه مرحله تتبع، تحلیل و نگارش است. روش تتبع نویسنده، کتابخانهای است. بدین معنی که در مرحله گردآوری دادهها، منابع تفسیری، روایی و لغوی را مورد توجه قرار داده است.
در مرحله تحلیل گزارهها، پژوهش و تدریس در زمینه تدبر مورد توجه قرار گرفته و میتوان روش تحلیل را، نوشتاری و گفتاری قلمداد کرد. سبک نگارش این تحقيق نيز، تلفیقی از علمی و ادبی است. یعنی بار علمی تحقيق، مانع از بروز ذوق ادبی نشده، چنانکه رویکرد ادبی آن، حیثیت علمی را پنهان نکرده است.
در مقدمهای با عنوان «ترویج و گسترش کدام فرهنگ قرآنی؟»، خطر توسعه و تثبیت نگاه سکولار به فرهنگ قرآنی را گوشزد کرده و آن را مصداق مهجوریت مدرن قرآن کریم معرفی گرديده است و ریشه این نگاه را، مي توان پندار ناکارآمدی قرآن (از منظر برخي روشنفكران) در متن زندگی فردی و اجتماعی دانست.
در قسمت دوم سعي گرديده مطالبي با عنوان «تدبر، کلید ترویج و گسترش فرهنگ قرآنی»، نگاه ناهماهنگ و کشکولوار به صحیفه وحی را، عامل اصلی پندار پیشگفته قلمداد است را مورد بررسي قرار مي دهيم و در مقام اثبات واقعیت این است که آیات قرآن، بدون لحاظ انسجام و هماهنگی، تنها در حد روایاتی مجمل، ایفای نقش میکند و با این نگاه، قرآن کریم هرگز نقش بیبدیل خود را در پیشبرد اهداف دین ایفا نخواهد کرد و به بیان بهتر، قرآن تا حد قابل توجهی مهجور خواهد ماند.
آنگاه با استناد به آیه هشتاد و دوم سوره مبارکه نساء، تدبر در کلام خدا را، تنها راه ارتقاء از وضعیت کنونی (فهم نابسامان از سامانه قرآن) به وضعیت مطلوب (فهم مجموعی و هماهنگ از قرآن) مورد بررسي قرار مي گيرد ونقش انحصاری تدبر در توسعه و ترویج فرهنگ قرآنی بيش از پيش آشکار میشود.
در ادامه نوشتار، «آیات و روایات تدبر» را مورد بحث و بررسی قرار گرفته و اشاره به اهمیت بالای این حق و تکلیف الهی در بیان خدای تعالی و معصومان (علیهم السلام) مورد مداقه و بررسي قرار مي گيرد و در نهايت ، مبحثی علمی درباره «مفهومشناسی تدبر» مطرح مي نمائيم تا اعلام گردد که تدبر مورد تاکید قرآن و عترت (علیهم السلام)، همان فهم روشمند و هماهنگ ظاهر قرآن (آیات، سورهها، کل قرآن و موضوعات) است. «خلاصهای از نتیجه تدبر در سوره مبارکه جمعه» پایانبخش این تحقيق و نمونهای عینی از تدبر است.
حاکمیت توسعه یافته فرهنگ قرآنی
|
نجات از خطر نگاه سکولار به فرهنگ قرآنی و خروج جامعه از مهجوریت مدرن قرآن
|
وجدان کارآمدی قرآن کریم در متن زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی
|
تدبر: فهم روشمند و هماهنگ ظاهر قرآن کریم
|
واژگان کلیدی
نگاه سکولار به فرهنگ قرآنی، مهجوریت مدرن قرآن، فهم قرآن به صورت ناهماهنگ و کشکولوار، فهم انسجام و هماهنگی در قرآن، تدبیر خدا در قرآن، تدبر در قرآن
مقدمه: ترویج و گسترش کدام فرهنگ قرآنی؟
تشخیص درست راه و روش گسترش فرهنگ قرآنی، در گرو شناختی صحیح از فرهنگ قرآنی است. دو نگاه در این باره قابل تصور است:
1. فرهنگ قرآنی، امری مهم است که باید در کنار سایر شئون زندگی فردی و اجتماعی بشر، مورد توجه باشد. انسان و جامعه انسانی، باید به موازات توجه به امور عادی و مادی زندگی، مانند اقتصاد، سیاست، موسیقی، ورزش، تفریح و ...، قرآن را هم از یاد نبرد و با قرائت و ترجمه و تفسیر آن محشور باشد.
جامعه، نیازمند مؤسسات و مراکزی است که امکان قرآنآموزی (فراگیری روخوانی، روانخوانی، تجوید، صوت و لحن، ترجمه و مفاهیم، تفسیر و حفظ قرآن) را در اختیار همگان قرار دهد. در صدا و سیما و سایر رسانهها، باید شبکهها و ستونهایی برای قرآن طراحی شود تا همگان و به ویژه اهل قرآن از آن استفاده کنند. ایجاد و گسترش رشتههای تحصیلی قرآن و تفسیر در حوزهها و دانشگاهها لازم است تا در کنار اساتید و کارشناسان سایر شاخههای دینی، اساتید و پژوهشگران قرآنی تربیت شوند و در مؤسسات آموزشی، پژوهشی و فرهنگی قرآن خدمت کنند. باید کتابهای آموزش قرآن در مدارس و دانشگاهها تدریس شود تا دانشآموزان و دانشجویان، افزون بر دروس طبیعی خود با قرآن هم آشنا باشند. در و دیوار جامعه باید با آیات قرآن مزین شود تا چشم رهگذران در کنار مشاهده انواع ظواهر دنیا، آیات قرآن را هم مشاهده کندنه اينكه به بهانه زيباسازي به جاي آيات قرآن گل و بوته نقاشي نمايند( البته زيباسازي و تزئين معابر بايستي در رأس امور باشد اما نه اينكه بهانه اي براي حذف آيات الهي از سطح جامعه گردد) . تشکیل معاونتهای قرآنی در نهادهای مختلف فرهنگی، پدیدهای قابل توجه است تا با نظارت و حمایت ایشان، برنامههای قرآنی در سطح نهادها و زیر مجموعه تحت پوشش آنها پیاده شود. قرائت قرآن در مساجد، ابتدای مجالس، محافل انس، جلسات بزرگداشت اموات و قبرستانها و همینطور قرائت قرآن در ماه مبارک رمضان و ایام اعتکاف نیز سنتهایی نیکو است که حتما باید با رونق بیشتری و روشهاي نوين تر و كارآمدترادامه یابد و ...
2. فرهنگ قرآنی، امری ضروری است که باید زیربنای همه شئون زندگی فردی و اجتماعی باشد. باید روح حاکم بر جامعه انسانی و همه لوازم مادی و معنوی آن باشد. در این نگاه، قرآن نه به عنوان یکی از امور مورد نیاز انسان و جامعه، بلکه به عنوان اصل حاکم بر همه امور مربوط با انسان و انسانیت و برپا دارنده مصالح اجتماع بشری مورد توجه است: ... يَتْلُواْ صحُُفًا مُّطَهَّرَةً * فِيهَا كُتُبٌ قَيِّمَة ... (سوره بینه، آیات 2 و 3): ... صحیفههای پاک قرآنی را بر آنها تلاوت میکند * در آن صحیفهها، نوشتههایی است که احکام و معارف الهی را که برپا دارنده امور جامعه انسانی است بیان میکند[1].
آری جامعه، مؤسسه قرآنی میخواهد. شبکه و مجله قرآن، لازم است. ایجاد رشتههای متنوع تحصیل در زمینه علوم قرآنی و تفسیر، مطلوب است. تدریس قرآن در مدارس و دانشگاهها، ضروری است. تابلوهای قرآنی هم خالی از لطف نیست. تشکیل معاونتهای قرآنی، اقدام مبارکی است. قرائت قرآن در شرایط مکانی و زمانی خاص، سنت حسنهای است. ولی همه اینها، به عنوان پشتیبان، ناظر، شاخص یا ... ایفای نقش میکند و هدف اصلی، حاکمیت قرآن بر همه شئون است. مقصود نهایی از همه فعالیتهای قرآنی، تزریق قرآن و فرهنگ قرآنی به شریانهای زندگی، اعم از فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، ورزشی، تفریحی و ... است. دیگر معنی ندارد که مؤسسات قرآنی در کنار مراکز فرهنگی دیگر، اما بیربط با آنها ایفای نقش کند؛ یا قرآنشناسان در کنار کارشناسان سایر علوم انسانی و اسلامی و حتی طبیعی و ریاضی، اما بدون تعریف نسبت خود با آنها مشغول خدمت باشند؛ یا کتبی برای تدریس قرآن طراحی شود، اما رابطهای بین این کتب و این دروس با سایر کتابها و درسها برقرار نشود؛ یا تابلوهای قرآنی بر در و دیوار نصب شود، اما سیستم حاکم در جامعه، قرآنی نباشد؛ معاونت قرآنی، تشکیل شود، اما پشتوانهای پنداری برای شانه خالی کردن سایر معاونتها از زیر بار قرآن باشد و در نهایت از حاکمیت فرهنگ قرآن خبری نباشد. در این نگاه، قرآن در متن زندگی فردی و اجتماعی انسان به طور مستقیم دخالت دارد. کتاب مرجع آحاد مردم در زمینههای کلان بینشی، گرایشی و رفتاری است. در همه علوم اسلامی، حرف اصلی را میزند. مبدأ و منتها و جهتگیری علوم طبیعی و ریاضی را مشخص میکند. اصلیترین کتاب قانونگذاری و مبنای روشن حکومت است. سیستمهای مبنایی اقتصاد، سیاست و ... را نیز تعیین میکند. در این نگاه، قرآن برای قرآن نیست. قرآن برای انسان است و انسان شکوفا از قبل قرآن. قرآن برای جامعه است و جامعه، در مسیر تکامل قرآنی.
مقایسه بین این دو نگاه، ذهن انسان را متوجه خطر مهم توسعه و تثبیت نگاه سکولاریستی به مقوله فرهنگ قرآنی میکند. این خطر، محصول پندار ناکارآمدی قرآن در متن زندگی، به موازات احساس ضرورت حضور قرآن کریم در جامعه است. یعنی ما از یک سو، باور داریم که قرآن تنها راه نجات است و باید مورد توجه باشد و از سوی دیگر، کارآمدی قرآن را وجدان نکردهایم، هر چند که به آن معتقد باشیم. این امر سبب میشود که با همه وجود به امر قرآن اهتمام ورزیم، اما ناخودآگاه و به تدریج، قرآن را از متن زندگی فردی و اجتماعی فاصله دهیم. نشانه وجود این خطر آن است که هر روز بر تعداد مراکز قرآنی و حجم فعالیتهای قرآنی افزوده خواهد شد، اما به تناسب آن از حاکمیت قرآن خبری نخواهد بود. این سخن به معنی نفی آثار مثبت اقدامات قرآنی نیست، بلکه هشدار نسبت به آفت احتمالی رویکرد موجود است. تکثیر تصاعدی مراکز، کتب، کارشناسان، طرحها و برنامههای قرآنی در کنار سرعت کمِ رشد، یا رکود و یا عقبگرد در حیطه حاکمیت قرآن کریم، مهجوریت مدرن کتاب آسمانی است که نتیجه نگاه سکولار به فرهنگ قرآنی به شمار میرود.
این نوشتار، ترویج و گسترش فرهنگ قرآنی را با نفی نگاه سکولاریستی مورد توجه قرار میدهد. یعنی بر آن است که تدبر را به عنوان راه تزریق فرهنگ قرآنی به شریانهای مختلف جامعه بشری مطرح کند.
تدبر، کلید ترویج و گسترش فرهنگ قرآنی:
همه مسلمانان به عظمت و قداست قرآن کریم، اعتقاد دارند و این باور همگانی از بیانات نورانی خدای عزوجل و رسول گرامیش (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت معصوم او (علیهم السلام) سرچشمه گرفته است. تمام اندیشمندان آگاه و متعهد، قرآن را زیربنای رشد افراد، خانوادهها و جوامع و قانون اساسی حکومت جاودانه الهی به گستره همه هستی میدانند. این گزاره بدین معنی است که در حیطه نظری، مانع مهمی بر سر راه حاکمیت قرآن در جامعه اسلامی وجود ندارد. هر چند به موازات بینش قرآنمدار امت اسلامی، سؤالات و شبهاتی، ذهن جستجوگران حقیقت را به خود مشغول کرده و گاه، قلم برخی از نویسندگان را از راه روشن منطق و استدلال، به بیراهه تردید و انکار لغزانده است. البته به برکت وجود دانشمندان ربانی، بازار پاسخ به کجاندیشیها، همواره پر رونق بوده است.
موج قرآنگرایی، پس از فراز و نشیب بسیار، اینک به سمت اوج بیبدیل خود در حال حرکت است و به اعتراف کاوشگران عرصه قرآن، جهان اسلام در حال جهشی کمنظیر در وادی قرآن است و حتی میتوان گفت که سیر تطور اندیشه و عمل در میان غیر مسلمانان نیز، از این واقعیت بی نصیب نمانده است. به تناسب افزایش ظرفیت اعتنا و ابتنای به قرآن کریم در عرصه جهانی، سیل شبهات و حتی حملات ناجوانمردانه به ساحت قرآن، خروشانتر از گذشته در مسیر تخطئه باور قرآنی، در حال طغیان است. به نظر میرسد که زمان تحول در چگونگی دفاع از حریم قرآن کریم فرا رسیده است و باید میدان پاسخ به شبهات فراوان مربوط به قرآن را تغییر داد. واقعیت آن است که شبهات و پاسخها، تازگی ندارد و چیزی جز حجم شبهه و پاسخ؛ و ادبیات شبههافکنی و پاسخگویی عوض نشده است.
تا کی باید اعجاز کلام وحی مورد سؤال باشد و اندیشمندان قرآنباور، فقط در مقام نظر پاسخ دهند؟ تا کدامین زمان رواست که قدرت پاسخگویی قرآن به مسائل زمان نادیده گرفته شود و علمای ربانی، تنها تئوری توان رهبری قرآن در هر زمان را گرمتر مطرح کنند؟ تا چه وقت میتوان پذیرفت که گزارههای قرآن، خطاپذیر و ناکارآمد معرفی شود و در مقابل آن، به نگارش مقالههای داغ، اکتفا گردد؟ البته لزوم دفاع نظری از بینش قرآنگرایی، قابل انکار نیست، اما ضرورت پاسداری عملی از قرآن و اندیشه قرآنمداری، بیش از هر زمان دیگری قابل درک است. اینک چندین پرسش مهم در زمینه پاسداری عملی از حریم قرآن قابل طرح است. در نهايت احترام و خضوع این نكته يادآوري مي گردد كه اين قيبل پرسشها بايستي در فضای صافی ذهن و دل مورد بررسی قرارگيرد و اجازه ندهد که پاسخهای قالبی و غیر نافذ، راه تولد سؤال و شکوفایی نیاز را سد کند، زیرا تنها با رویش پرسش، آفتاب جواب، ثمر خواهد داد. در ادامه این مکتوب، پرسشهای مورد نظر طبقهبندی شده است:
1. آیا قرآن، معجزه الهی است؟
معجزه، امری خارق عادت بشری و شاهد صدق ادعای رسالت است. دعوای ختم رسالت، نیازمند معجزه جاوید است. ما که قرآن را به حق، معجزه جاوید خاتم الأنبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم) تلقی میکنیم، آیا با جانمان این اعجاز را وجدان کردهایم؟ و آیا در برابر وحی و پیام متعالی آن به عجز درآمدهایم؟
2. آیا قرآن، قانون اساسی دین اسلام و حاکم بر همه امور است؟
ما که با همه وجود و به خاطر اعتقاد مقدسمان، قرآن کریم را زیر بنای همه شئون تکامل انسان و انسانیت میدانیم، از این کتاب آسمانی چه بهرهای داریم؟ ما که قرآن را قانون اساسی دین مبین اسلام میدانیم، آیا تعریفی کامل و درست از چگونگی ابتنای به قانون اساسی در مسائل مختلف اسلامی ارائه دادهایم؟
3. آیا قرآن، ثقل اکبر است؟
قالَ رسولُ الله (صلی الله علیه و آله و سلم): إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض[2] : رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: همانا من در ميان شما دو يادگار گرانبها به جا ميگذارم، مادامي كه به آن دو تمسك كنيد گمراه نميشويد، كتاب خدا و عترت و اهل بيتم را و اين دو از يكديگر جدا نميشوند تا روزي كه در حوض بر من وارد شوند. ما که در باورمان، لزوم تمسک به دو ثقل اکبر و کبیر، یعنی قرآن و عترت (علیهم السلام)، نقش بسته است، از تمسک به ثقل اکبر چه تعریفی داریم؟ مگر نه این است که ما قرآن را همانند روایات و تنها از پنجره روایات، مینگریم. به راستی اگر بنای دین بر مبنای ما بود و کمیت و کیفیت بهرهمندی فعلی ما از قرآن، مطلوب خدا و رسول او بود، آیا سفارش رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) برای تمسک به عترت (علیهم السلام) کافی نبود؟ مگر ما از قرآن چه بهرهای داریم که از فرمایشات اهل بیت (علیهم السلام) حاصل نمیشود؟ همه ما میدانیم که اگر کسی قرآن را امام خود بداند و قرآن ناطق را رها کند، بر سبیل نجات نیست. حال با خود بیاندیشیم که اگر کسی امام را قرآن خود بداند و امام مکتوب را رها کند، چگونه است؟ این چه نقشی است که بر عهده قرآن است و وظیفه امام نیست؟ آن چه وظیفهای است که بر دوش امام است و رسالت قرآن نیست؟ متأسفانه ما هنوز انتظار خود را از قرآن و عترت (علیهم السلام) تفکیک نکردهایم و رسالت هر یک از این دو یادگار ارزشمند پیامبر خود (صلی الله علیه و آله و سلم) را به درستی تشخیص ندادهایم. به همین دلیل، بود و نبود قرآن، تاثیر چندانی در وضعیت فعلی ما ندارد. به عنوان مثال، اگر قرآن از فقه ما خارج شود، آیا چیزی جز آیات زینتبخش ابواب فقهی از دست رفته است؟ آیا آیهای در یک موضوع فقهی هست که مضمون آن در روایات ما به بیان روشنتری یافت نشود؟ اگر قرآن از فلسفه ما، کلام ما، اخلاق ما، سیاست ما، اقتصاد ما، فرهنگ ما و ... کنار گذاشته شود، چه خسارت جبرانناپذیری اتفاق خواهد افتاد که ما تا این حد نگران، از قرآن دفاع میکنیم؟ باید اعتراف کرد که هنوز قرآن کریم، نقش بیبدیل خود را در شاخههای مختلف علوم انسانی و اسلامی ایفا نکرده است.
4. آیا قرآن، مرجعی همگانی است؟
مشکل کجاست که قرآن در جایگاه واقعی خود ایفای نقش نمیکند؟ خلأ در چه رویکردی است که قرآن، متن مورد رجوع عامه مردم برای پاسخ به سؤالات و شبهات اساسی در زمینههای کلان بینشی، گرایشی و رفتاری نیست؟ محرومیت طلاب و دانشجویان و علما و دانشمندان، از رجوع مکرر به قرآن در همه شئون، از کدامین نقیصه نشأت میگیرد؟ فقدان نقشآفرینی قرآن در مبدأ و متن و منتهای علوم انسانی؛ و در مبدأ و منتها و جهتگیری علوم طبیعی و ریاضی از کجاست؟ اگر دانشمندان ربانی ما بخواهند که قرآن را اصلیترین درس حوزههای دینی قرار دهند، چه کنند؟ آیا فقط برای مرور متن تفاسیر یا ترجمهها برنامهریزی کنند؟ آیا این اقدام، برای یک حرکت قرآنمحور کافی است؟ نقص قرآنمداری در نهادهای قانونگزاری و حکومتی در چه چیز ریشه دارد؟
اینها چهار دسته پرسش مهم در باب مهجوریت قرآن است. پاسخ چیست؟ به راستی دلیل مهجور ماندن قرآن چیست؟ آیا مشکل را در کمبود اهتمام و اعتنا جستجو کنیم؟ یا در کم بودن مراکز و مؤسسات قرآنی پی بگیریم؟ شاید بودجه کم است. شاید کارشناس کم داریم. شاید کتب تفسیر و علوم قرآنی به اندازه کافی موجود نیست. ای بسا ترجمهها کم است و لازم باشد که هر روز ترجمه جدیدی به بازار آید و ... . باید بیاندیشیم، مشکل را بیابیم و آنگاه آستین همت به رفع آن بالا بزنیم. همه ما در قبال قرآن کریم، مسئولیم. امت اسلام بايد همه تلاش خود را در جهت رفع مهجوريت قرآن كريم به كار گيرد، تا مشمول شكايت پیامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) در روز قيامت قرار نگيرد: وَ قَالَ الرَّسُولُ يَارَبِّ إِنَّ قَوْمِى اتخََّذُواْ هَذَا الْقُرْءَانَ مَهْجُورًا (سوره فرقان، آیه 30): و یاد کنید روزی را که محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) فرستاده خدا، لب به شکایت میگشاید و میگوید: پروردگارا، کافران و گنهکاران قوم من این قرآن را وانهادند.[3] امروز، تشخیص مهجوریت قرآن کریم، بسی سختتر از گذشته است. این مهجوریتی مدرن است. قرآن در همه جا هست، اما آن طور که باید و شاید و در جایگاه واقعی خود ایفای نقش نمیکند. این نوشتار، در ادامه به ریشهیابی مهجوریت قرآن کریم پرداخته و زمینههایی برای پاسخدهی به دستههای چهارگانه پرسش فراهم میسازد:
1. قرآن معجزه الهی است.
آنچه گذشت، ضرورت ایجاد تکامل در روند قرآنگرایی و دفاع عملی از حریم قرآن کریم را مشخص میکند، اما این مهم، جز با تصحیح و تکمیل شناخت ما از قرآن کریم، میسر نخواهد بود. قرآن چیست؟ قرآن، ریسمانی است که از عالم ملکوت به عالم ملک آویخته شده و عموم انسانها با چهره ملکی آن، یعنی ظاهر قرآن کریم مواجه هستند و همین ظاهر، حجت خدا بر ایشان است. یعنی باید به آن تمسک کنند تا ایشان را به عالم ملکوت رهنمایی کند: ... كِتَابُ اللَّهِ الثَّقَلُ الْأَكْبَرُ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ سَبَبُ بِأَيْدِيكُمْ وَ سَبَبٌ بِيَدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل[4] ... کتاب خدا، ثقل اکبر است. ریسمانی آویخته شده از آسمان به زمین. یک سوی آن در دست شماست و سوی دیگر در دست خدای عز و جل ... . ظاهر قرآن متشکل از کلمات، آیات و سورههاست. خدای سبحان به وسیله قرآن با انسان سخن گفته است. حال سؤال این است که آیا میتوان یک واژه از قرآن را به تنهایی مصداق سخن پروردگار متعالی با انسان دانست؟ آیا یک آیه تنها، مصداق کلام اعجازین خدای متعالی است؟ راستی چرا هرگز درباره یک کلمه یا یک آیه قرآن، تحدی نشده است و آیا این نشان از معجزه نبودن یک واژه یا یک آیه تنها نیست؟ تحدی در قرآن فقط درباره سوره، ده سوره و کل کتاب به چشم میخورد: ... فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ ... (سوره بقره، آیه 23): ... سورهای مانند آن بیاورید ... ؛ ... فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ ... (سوره یونس، آیه 38): ... شما هم باید سورهای مانند آن بیاورید[5] ... ؛ ... فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْترََيَات ... (سوره هود، آیه 13): ... ده سوره ساختگی مانند آن بیاورید ... ؛ ... فَأْتُواْ بِكِتَابٍ مِّنْ عِندِ الله ... (سوره قصص، آیه 49): ... شما از جانب خداوند کتابی بیاورید ... این امر بدین معنی است که سوره، ده سوره و کل کتاب، مصداق معجزه جاوید پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است. آری واژگان و آیات، جزئی از اعجاز قرآن است، اما به تنهایی، کلامی معجز به شمار نمیرود. (اگر برخی از قرآن شناسان، سوره را به معنی مجموعهای از آیات مرتبط بدانند، باز هم خللی به این بحث وارد نیست، زیرا به هر حال، آیه تنها از منظر هیچ قرآنپژوهی، سوره به شمار نرفته است.) برخورد ما با قرآن چگونه است؟ آیا از حد فهم واژگان و آیات فراتر میرویم؟ با این حال، چطور توقع داریم که اعجاز را درک کنیم؟ فهم اعجاز در گرو فهم سوره، ده سوره و یا کل قرآن است. همان امری که کمتر مورد توجه ماست. آری میتوان ادعا کرد که با اکتفاء به نگاه آیهای نمیتوان قرآن را شناخت و اعجاز آن را وجدان کرد.
2. قرآن، قانون اساسی دین اسلام و حاکم بر همه امور است.
یکی از مهمترین عوامل مهجوریت قرآن کریم در ابعاد مختلف، نوع نگاه به این کتاب آسمانی است. به نظر میرسد تا زمانی که کلام خدای متعالی در صحیفه وحی، به صورت کشکولی از معارف پراکنده و در هم ریخته فهمیده شود، وضعیت نابسامان فعلی، سامان نمییابد. اکتفا به مطالعه آیات و سورهها و موضوعات به صورت از هم گسسته و پراکنده، قرآن را در حد یک مجموعه از روایات مجمل تنزل میدهد و تحقق رسالت ویژه این کتاب نورانی را ناممکن میسازد. وقتی یک آیه را مصداق قرآن بدانیم، قرآن را مصداق روایت مجمل و نیازمند بیان روایات دانستهایم. در این صورت است که قرآن نقش قانون اساسی را نخواهد داشت. قانون اساسی آن است که بتواند مهندسی کلان دین را ارائه دهد. سیستمهای کلان فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و ... را طراحی کند. جهتگیری، چارچوب و اسکلت دین را مشخص کند. آیا با اکتفا به نگاه آیهای، قرآن کریم، چنین نقشی خواهد داشت؟ ما با بیتوجهی به انسجام و انتظام بینظیر در کلام وحی، ویژگی اساسی آن را نادیده گرفته و سهم خودمان از این کتاب عظیم را در حد کشکولی از مواعظ اخلاقی محدود کردهایم.
3. قرآن، ثقل اکبر است.
توضیح این مطلب، با ذکر یک مثال، مناسبتر است: ما برای درک احکام فقهی به آیات استناد میکنیم. مسلما، آیات قرآن، اگر در مقام بیان جزئیات ارزیابی شود، نیازمند بیان روایی است. به سراغ روایات میرویم، هم معنی آیه را مطرح کرده و هم تقیید و تخصیص آن را ارائه داده است. اینک کارآیی آیه مورد نظر چه خواهد بود؟ اما اگر قرآن را با نگاه مجموعی مورد مطالعه قرار دهیم و آن را در مقام بیان جزئیات ندانیم، ما را به سیستمهای کلان دین راهنمایی میکند و این کاری است که هرگز از روایات توقع آن را نداریم. قرآن، زیربنا، قانون اساسی، مهندسی دین و مجموعه سیستمهای کلان مرتبط با هدایت انسان و جامعه انسانی است و در این باره حرف آخر را میزند و روایات، مبین جزئیات و آئیننامههای اجرایی است و در این باره حرف آخر را میزند. هر یک از این دو بدون یکدیگر، ناقص است. قرآن بدون روایت، مانند زیربنا و اسکلت یک ساختمان است که هنوز نازککاری نشده و امکان سکونت در آن فراهم نیست و روایت بدون قرآن، مانند آجر و مصالح و درب و پنجره و ... است که در بنای ساختمان مورد استفاده قرار نگرفته و قابل بهرهبرداری نیست. جالب توجه است که اهل بیت معصوم (علیهم السلام)، هیچگاه در سیره هدایتی خود، جای قرآن را پر نکردهاند و همواره انسانها را به طور مستقیم به قرآن دعوت فرمودهاند. اما در مواردی که افراد با استناد به قرآن و بدون استرشاد از معصومان (علیهم السلام) وارد حیطه اجرای دین میشدند، آنها را نهی میکردند. یعنی رجوع مستقیم به قرآن کریم، برای استفاده جزئیات نیست، بلکه برای درک کلیات است. ناگفته نماند که وقتی سخن از کلیات به میان میآید، ذهن انسان متوجه گزارههای کلی میشود، مانند «بیع، حلال است»، «دروغ، حرام است» و ...؛ در این نوشتار، قرآن کریم، مبین کلیات دانسته شد، اما نه فقط به معنی گزارههایی کلی که افزون بر قرآن کریم، عقل آدمی و سنت هم آنها را بیان میکند، بلکه به معنی سیستمهای کلان هدایت بشر و جامعه بشری، به گونهای که فرد، خانواده، جامعه و حکومت، در تعاملی تکاملبخش، در مسیر تعالی قرآنی قرار بگیرند. وقتی کلیات به این معنی مد نظر باشد، قرآن کریم، مهمترین منبع تشخیص آن خواهد بود. اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام)، مبین جزئیات و ظرائف و آئیننامههای اجرایی آن خواهند بود. عقل انسانی، قوه فهم و درک و عمل به محتوای قرآن و عترت (علیهم السلام)، خواهد بود. افزون بر اینکه، عقل و فطرت الهی انسان و انسانیت، از قِبَل وحی الهی و سخنان مفسران وحی، شکوفا شده و خود به عنوان منبعی دینی مورد استفاده قرار خواهد گرفت و بدین ترتیب، دین، در وحدت با انسان نقشآفرینی خواهد کرد و تحمیل بر بشر به شمار نخواهد رفت. بنا بر آنچه گذشت، اگر شناخت ما از قرآن کریم، محدود به فهم شش هزار و اندی آیه باشد، از نقشآفرینی کلان و بینظیر این کتاب محروم میمانیم.
4. قرآن، مرجعی همگانی است.
عموم مردم و حتی خواص آنان در مواجهه با قرآن کریم، با واسطه ترجمه و یا تفسیر اقدام میکنند و در غالب موارد، خود را در برابر معارفی پراکنده و ناهماهنگ مییابند و امکان انس حقیقی با این کتاب آسمانی برای ایشان فراهم نیست. كتابي را در نظر بگيريم كه جمله جمله و يا بند بند آن قيچي شده، سپس قطعات قيچي شده آن، بدون هيچ نظمي و بر اساس اتفاق به يكديگر متصل شده است. آيا با مطالعه اين كتاب، پيام و غرض نویسنده آن را در مييابيم؟! به طور مسلم قرآن كريم، چنين وضعيتي ندارد، اما اگر ما در مطالعه قرآن، به نظم و هماهنگي بين آيات و سورههاي آن توجه نكنيم، قرآن را مانند كتابي با وضعيت پیشگفته ميبينيم و در ارتباط با آن ناكام ميمانيم. آري، كلام صادر شده از منبع فيض، داراي عاليترين مضامين و برترين سامان است، اما به آن کمتوجهی میشود. ترجمههاي موجود، گرچه در جايگاه والاي خود ايفاي نقش ميكنند، ولي در برآورده نمودن اين نياز جدي كافي نيستند، زيرا به انتظام آیات و سور در قرآن توجه كافي نكردهاند. بسیاری از تفاسير گرانمايه هم به اندازه لازم و به صورت روشمند و قابل اعتماد، به تبيين سامان آيات و سورهها و موضوعات قرآن نپرداختهاند و نياز مهم انس با محتواي قرآن را تامين نميكنند.
چهار دسته پرسش و چهار بند زمینهپاسخدهی از منظر خواننده گرامی گذشت و نشان داد که مهمترین خلأ در عرصه قرآنمداری، فقدان نگاه جامع و منسجم به این کتاب آسمانی است و اینک باید دانست که راه حل قرآن کریم، برای جبران این نقیصه، «تدبر» است: أَ فَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ وَ لَوْ كاَنَ مِنْ عِندِ غَيرِْ اللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا (سوره نساء، آیه 82): پس آیا در قرآن تدبر نمیکنند تا به هماهنگی آیات آن پی ببرند و دریابند که از جانب خدا نازل شده است؟ اگر قرآن از جانب غیر خدا بود، قطعا در آن ناسازگاری و ناهماهنگی بسیاری مییافتند.[6] (سید محمد رضا صفوی، 1385، ص91) این آیه نشان میدهد که قرآن مظهر هماهنگی اعجازین است و راه درک این هماهنگی، «تدبر در قرآن» است.
افزون بر آیه هشتاد و دوم سوره مبارکه نساء، سه آیه دیگر در قرآن کریم، همگان را به تدبر در قرآن فراخوانده است:
أَفَلَمْ يَدَّبَّرُواْ الْقَوْل ... (سوره مؤمنون، آیه 68): پس آیا در این قرآن، تدبر نکردهاند تا بدانند از جانب خداست؟[7] ... این آیه شریفه را میتوان توبیخی بر عدم تدبر در قرآن دانست.
كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِّيَدَّبَّرُواْ ءَايَاتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُوْلُواْ الْأَلْبَاب (سوره صاد، آیه 29): این قرآن کتابی گرانقدر و پر خیر و برکت است که آن را به سوی تو فرستادیم تا همگان در آیات آن تدبر کنند، پس هدایتپذیران راهیاب شوند و عنادپیشگان، عذری بر گمراهی خویش نیابند و تا صاحبان خرد به دلایل حق توجه کنند و به سوی آن هدایت گردند. این کریمه، تدبر در قرآن را غایت انزال این کتاب مبارک و زمینهساز تذکر خردمندان دانسته است.
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ ... (سوره محمد، صلی الله علیه و آله و سلم، آیه 24): پس آیا در قرآن تدبر نمیکنند؟[8] ... این آیه نورانی هم، تحریضی به تدبر در قرآن کریم است. گفتنی است، سیاق این آیه و آیه شصت و هشتم سوره مبارکه مؤمنون، حاکی از آن است که تدبر نكردن در قرآن، يكي از عوامل شرك و بيايماني است. در نتیجه، تدبر، عامل افزایش ایمان توحیدی و تکامل آن است.
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت او (علیهم السلام) نیز هماهنگ با وحی، همگان را به تدبر در قرآن فراخواندهاند:
... أوصى رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) معاذ بن جبل، فقال له اُوصِيكَ باتِّقاءِ اللهِ وَ…تَدَبُّرِ القُرآنِ[9] ... (حسن بن ابی الحسن دیلمی، 1412، ج1، ص73): پیامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) به معاذ بن جبل وصيت كرد و فرمود تو را وصيت ميكنم به تقواي الهي و ... تدبر در قرآن ... . سفارش به تدبر در وزان توصیه به تقوای الهی در این روایت، حاکی از اهمیت بالای انجام این وظیفه است.
قال أمير المؤمنين (علیه السلام): ... ألا لا خَيرَ فِي قَراءَةٍ لَيسَ فيها تَدَبُّرٌ ...[10] امير مومنان (عليه السلام) فرمود: آگاه باشيد، فايدهاي در قرائت بدون تدبر نيست. بر اساس این روایت نورانی، تدبر وصف لازم قرائت ثمربخش قرآن کریم است و قرائت سودمند بدون تدبر محقق نمیشود. گفتنی است که این حدیث، بر تمام روایات مربوط به قرائت قرآن حاکم است و همه آنها را به لزوم تدبر، مقید میکند.
عَن أبي عبد اللَّه (علیه السلام) أَنَّهُ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ إِذَا أَخَذَ مُصْحَفَ الْقُرْآنِ وَ الْجَامِعَ قَبْلَ أَنْ يَقْرَأَ الْقُرْآنَ وَ قَبْلَ أَنْ يَنْشُرَهُ يَقُولُ حِينَ يَأْخُذُهُ بِيَمِينِهِ بِسْمِ اللَّهِ ... اللَّهُم ... لَا تَجْعَلْ قِرَاءَتِي قِرَاءَةً لَا تَدَبُّرَ فِيهَا بَلِ اجْعَلْنِي أَتَدَبَّرُ آيَاتِهِ وَ أَحْكَامَهُ آخِذاً بِشَرَائِعِ دِينِك[11] ... : از امام صادق (عليه السلام) نقل شده است، هنگامي كه قرآن را به دست ميگرفتند، پيش از خواندن و حتی قبل از باز كردنش، آن را در دست راست ميگرفتند و چنين دعا ميكردند: به نام خدا ... خدايا ... قرائت مرا، قرائت بی تدبر قرار مده، بلكه مرا آنگونه قرار بده كه در آيات و احكام آن تدبر كنم، در حالي كه قوانين دين تو را اخذ ميكنم. این روایت نورانی نشان میدهد که تدبر، سیره مستمره معصومان (علیهم السلام) است.
سفارش به تدبر در قرآن کریم، از سوی خدای بلند مرتبه، رسول مکرم او (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت گرامی آن حضرت (علیهم السلام)، بدین سبب است که تدبر، یک وظیفه مهم قرآنی و یک جریان علمی و فرهنگی، برای فهم قانونمند و هماهنگ قرآن کریم است. تدبر، برنامهای، برای زمینهسازی نفوذ فرهنگ عمیق و جامع قرآنی به زیربنا و سطح جامعه اسلامی است که این مهم به توفیق هر چه بیشتر انسان و انسانیت، در گذر از مادیت و سیر در معنویت و نیل به مقام رفیع عبودیت خواهد انجامید. استراتژی مهمی است که بارها و بارها در بیان و بنان اما راحل (ره) و رهبری معظم انقلاب هم بر آن تاکید شده است. به عنوان نمونه، رهبر معظم انقلاب طی سخنانی فرمودهاند: «... تلاوت قرآنى مطلوب است كه انسان با تدبر بخواند و كلمات الهى را بفهمد، كه به نظر ما مىشود فهميد. اگر انسان لغت عربى را بلد باشد و آنچه را هم كه بلد نيست، به ترجمه مراجعه كند و در همان تدبر كند؛ دو بار، سه بار، پنج بار كه بخواند، انسان فهم و انشراح ذهنى نسبت به مضمون آيه پيدا مىكند كه با بيان ديگرى حاصل نمىشود؛ بيشتر با تدبر حاصل مىشود؛ اين را تجربه كنيد. لذا انسان بار اول وقتى مثلاً ده آيهى مرتبط به هم را مىخواند، يك احساس و يك انتباه دارد؛ بار دوم، پنجم، دهم كه همين را با توجه مىخواند، انتباه ديگرى دارد؛ يعنى انسان انشراح ذهن پيدا مىكند. هرچه انسان بيشتر انس و غور پيدا كند، بيشتر مىفهمد؛ و ما به اين احتياج داريم ... بنابراين در زندگى حتماً قرآنِ با تدبر را در نظر داشته باشيد و نگذاريد حذف شود.» (قسمتي از بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار اعضاى هيأت دولت، 17/7/84)
آیات الهی و بیانات نورانی معصومان (علیهم السلام) در خصوص تدبر، هر حقجویی را در مقام فهم معنی آن قرار میدهد. از این رو، بیانی کوتاه در این باره، زیبنده ادامه نوشتار خواهد بود:
تعريف صحيح تدبر در قرآن، مبتنی بر شناسايي مفهوم لغوي تدبر و آن نيز در گرو بررسي معني ماده و هيأت اين واژه در 1. قرآن و منابع لغوی است:
ماده تدبر: ریشه این واژه دبر و در لغت به معني پشت و پشت سر اشيا است. (حسن مصطفوی، 1360، ج3، ص173؛ سید علی اکبر قرشی، 1371، ج2، ص326؛ فخرالدین طریحی، 1375، ج3، ص298؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، 1412، ج1، ص306؛ محمد بن مکرم ابن منظور، 1411، ج4، ص268؛ و خلیل بن احمد فراهیدی، 1410، ص31) اين ماده 44 بار و به 11 صورت، در قرآن کریم استعمال شده و معنی پیشگفته، با همه موارد مطابق است. (سوره آل عمران، آيه 111؛ سوره نساء، آيه 82؛ سوره انعام، آيه 45؛ سوره انفال آيه 16؛ سوره توبه، آيه 25؛ سوره يونس، آيه 3؛ سوره نمل، آيه 10؛ سوره ص، آيه 29؛ سوره طور، آيه 49؛ سوره معارج، آيه 17؛ سوره نازعات، آيه 5؛ و ...)
هيأت تدبر: تدبر بر وزن تفعل و این هیأت برای مطاوعه تفعيل است[12]. (حسن مصطفوی، 1360، ج3، ص176) بر همين اساس براي تشخيص معني تدبر، گريزي از بررسي مفهوم تدبير نيست.
تدبير: در كتب واژهشناسي، معاني متعددي براي تدبير ذكر شده كه برخي از آنها عبارت است از:
التدبير فی الأمر أن تنظر إلی ما تؤول إلیه عاقبته (محمد بن مکرم ابن منظور، 1414، ج4، ص273؛ و فخرالدین طریحی (1375)، ج3، ص299): تدبیر در کار، نظر کردن در آخر و عاقبت آن است.
التدبير التفكر في دبر الأمور (حسین بن محمد راغب اصفهانی، 1412، ج1، ص307): تدبیر، تفکر در آخر امور است.
و أما التدبير تصيير الشيء ذا عاقبة بأن يكون الشيء علي عاقبة حسنة و نتيجة مطلوبة ... معني التدبير بالنسبة إلي الله تعالي معلوم و تدبيره تعالي عبارة عن تنظيم أمور العالم و ترتيبه و جعل الأمور علي أحسن نظام و اتقن صنع منتج (حسن مصطفوی، 1360، ج3، ص175): و اما تدبیر، عاقبتدار کردن چیزی است، به این معنی که عاقبتی نیکو و نتیجهای مطلوب داشته باشد ... معنی تدبیر نسبت به خدای متعالی، تنظیم امور عالم و ترتیب آن و قرار دادن امور بر بهترین نظام و متقنترین ساختار منتج است.
بيان اول و دوم درباره مفهوم تدبير خالي از اشكال نيست، زيرا ماده دبر را در اصل معني تدبير در نظر نگرفته و به حاشيه راندهاند. توضيح اينكه در عبارتهاي «النظر في عاقبة الأمر» و «التفكر في دبر الأمور»، قسمت اصلي معني، واژههاي «النظر» و «التفكر» است كه هيچ ارتباط روشني با ماده يا هيأت تدبر ندارد و قسمت فرعي و حاشيهاي معني، «في عاقبة الأمر» و «في دبر الأمور» است كه با معني تدبر مرتبط است؛ بیان سوم درباره معنی تدبیر خالی از این اشکال است و نشان ميدهد كه دو بیان پیشین، تدبير را به لازم آن معنا كردهاند. بنابراین ريشه لغوي و ساختار لفظي تدبير، اقتضا ميكند که آن را به معنی پشت سر هم چيدن حكيمانه بدانيم كه با سومين مفهوم از مفاهيم پيشگفته، كاملا هماهنگ است و استعمالات قرآني نيز آن را تأييد ميكند: ... یدبر الأمر ... (سوره رعد، آیه 2): ... او کار جهان را تدبیر میکند ... علامه طباطبايي (ره) ذيل اين آيه ميفرمايد: التدبير هو الإتيان بالشيء عقيب الشيء و يراد به ترتيب الأشياء المتعددة المختلفة و نظمها بوضع كل شيء في موضعه الخاص به بحيث يلحق بكل منها ما يقصد به من الغرض و الفائدة ... [13]: تدبیر آوردن چیزی به دنبال چیز دیگر است و مراد از آن ترتيب دادن اشياء متعدد مختلف پشت سر يكديگر است، به گونهاي كه هر شيء در جايگاه خاص خود قرار گيرد و غرض و فايده و مقصود، بر آن مترتب شود ...
تدبر: حال که معنی تدبیر دانسته شد، میتوان معنی تدبر را نیز تشخیص داد:
و أما التدبر فهو تفعل لمطاوعة التفعيل فحقيقة معناه حصول مفهوم التدبير و اختيار ذالك المفهوم[14] ... و اما تدبر، پس آن تفعل برای مطاوعه تفعیل است، پس حقیقت معنی آن حصول مفهوم تدبیر و اختیار آن مفهوم است ...
آری ريشه لغوي و ساختار لفظي تدبر، ايجاب ميكند كه آن را پذیرش (مطاوعه) چينش حكيمانه (تدبير) بدانيم. برخي بدون جمعبندي صحيح از ماده و هيأت، تدبر را اينگونه معني كردهاند:
التدبير أن تنظر إلي ما تؤول إليه عاقبته و التدبر التفكر فيه[15] : تدبیر در کار، نظر کردن در آخر و عاقبت آن و تدبر، تفکر در آن است.
روشن است که در این بيان، مفهوم ماده در اصل معني دخالت داده نشده است.
با توجه به آنچه گذشت، میتوان گفت که تدبر قرآن، پذیرش تدبیر آن است. آری کلام خدا يا هر كلام ديگري، محصول تدبير حروف و كلمات و عبارات و جملات در كنار يكديگر است. متکلم، کلمات را تدبیر میکند (پشت سر هم میچیند) و جملات را پدید میآورد. جملات را تدبیر میکند و پاراگرافها را ایجاد میکند و ...؛ مخاطب این متکلم، باید تدبیر او را بفهمد، یعنی باید تدبر کند. بدین معنی که چینش کلمات را دریابد تا به مفهوم جملات نائل شود. چینش جملات را دریابد تا به مفهوم پاراگرافها دست پیدا کند و ...
بر همین اساس، تدبیر خدا در قرآن، چینش واژگان برای به دست آمدن آیات، چینش آیات برای به دست آمدن سورهها و چینش سورهها برای سامان دادن کل قرآن کریم است. این تدبیر الهی در قرآن، تدبر مخاطبان قرآن را طلب میکند و آن، درک چینش واژگان برای فهم آیات، چینش آیات برای فهم سورهها و در نهایت، تشخیص حکمت چینش سورهها برای فهم کل قرآن است.
جالب است بدانیم کودکان در اوان کودکی خویش جملات را به صورت کلمه کلمه میشنوند و میفهمند و از این رو توانایی جملهسازی هم ندارند، زیرا توانمندی عقلی کافی برای ادراک ارتباط میان کلمات را ندارند و به تدریج و به موازات رشد عقلانی، به مهارت تشخیص ارتباط میان کلمات و فهم جملات و حتی جملهسازی دست مییابند و باز هم به تناسب رشد بیشتر، قدرت فهم ارتباط میان جملات را هم به دست میآورند. ما نیز در برخورد با قرآن کریم اگر مانند کودکان عمل کنیم تنها کلمات قرآن را میفهمیم و نمیتوانیم به معانی آیات قرآن دست پیدا کنیم، اما اگر قرآن را در مقام یک متکلم حکیم قرار دهیم و خود را مخاطب عاقل آن بدانیم، به تدریج توانایی فهم ارتباط میان کلمات و ادراک جملات و آیات؛ فهم ارتباط میان جملات و آیات و ادراک سورهها؛ و حتی توان فهم ارتباط سورهها و ادراک جامع قرآن (البته در حد ظاهر) را مییابیم و این همان تدبر است.
اشکال: تدبر پذیرش تدبیر است و این حروف و کلمات هستند که تدبیر الهی را میپذیرند، پس آنان متدبر هستند، نه ما؛
جواب: خدای متعالی، تدبر را از ما خواسته است و نه از حروف و کلمات؛ چون تدبر، مطاوعه غير اختياري تدبير از سوي حروف يا اشياء خارجي نيست. توضیح: در معناي مطاوعي باب تفعل، نوعي اختيار و آگاهانه بودن لحاظ شده است بر خلاف معناي مطاوعي باب انفعال، بنابراين اگر بنا بود مطاوعه غير اختياري حروف يا اشياء خارجي در قالب لفظ درآيد، به صورت اندبار بيان ميشد. در نتيجه تدبر به معني پذيرش و كشف آگاهانه تدبير محقق شده در اشياء يا كلام است. آنجا كه تدبير نسبت به اشياء عيني خارجي صورت مي گيرد، مراد از تدبر، فهم و پذيرش آن است و آنجا كه تدبير كلام مطرح است، مراد از تدبر دريافت تدبير موجود در كلام، از سوي مخاطبان آن خواهد بود و اين همان عنصري است كه تدبر را راه فهم نظم ويژه قرآن و ايمان به الهي بودن آن قرار داده است. كاربردهاي قرآني تدبر، مؤيد همين معنا از تدبر در قرآن است:
1. أَ فَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ وَ لَوْ كاَنَ مِنْ عِندِ غَيرِْ اللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا (سوره نساء، آیه 82): پس آیا در قرآن تدبر نمیکنند تا به هماهنگی آیات آن پی ببرند و دریابند که از جانب خدا نازل شده است؟ اگر قرآن از جانب غیر خدا بود، قطعا در آن ناسازگاری و ناهماهنگی بسیاری مییافتند. علامه طباطبايي (ره) ذيل اين آيه ميفرمايند: التدبير هو أخذ الشيء بعد الشيء و هو في مورد الآية التأمل في الآية عقيب الآية أو التأمل بعد التأمل في الآية لكن لما كان الغرض بيان أن القرآن لا اختلاف فيه و ذلك إنما يكون بين أزيد من آية واحد، كان المعنى الأول أعني التأمل في الآية عقيب الآية هو العمدة و إن كان ذلك لا ينفي المعنى الثاني أيضا[16] : تدبير به معناي گرفتن چيزي بعد از ديگري است كه در اين آيه به معني تامل در آيه پس از آيه ديگر است يا به معناي تامل بعد از تامل در آيه است. با توجه به اينكه غرض آيه، بيان اين مطلب است كه در قرآن اختلافي نيست و درك اين حقيقت با توجه به بيش از يك آيه امكانپذير است، معني اول يعني تامل در آيه بعد از آيه ديگر مناسبتر است، هرچند كه اين مسئله معني دوم را نفي نميكند. بر اساس ظاهر آيه كه دفع اختلاف و ناهماهنگي از قرآن است و با توجه به توضيحات حضرت علامه (ره)، ميتوان نتيجه گرفت كه تدبر در قرآن به معني كشف هماهنگي قرآن است.
2. كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِّيَدَّبَّرُواْ ءَايَاتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُوْلُواْ الْأَلْبَاب (سوره صاد، آیه 29): این قرآن کتابی گرانقدر و پر خیر و برکت است که آن را به سوی تو فرستادیم تا همگان در آیات آن تدبر کنند، پس هدایتپذیران راهیاب شوند و عنادپیشگان، عذری بر گمراهی خویش نیابند و تا صاحبان خرد به دلایل حق توجه کنند و به سوی آن هدایت گردند. علامه طباطبايي (ره) ذيل اين آيه شريفه ميفرمايند: توصيفه [الكتاب] بالإنزال المشعر بالدفعة دون التنزيل الدال على التدريج لأن ما ذكر من التدبر و التذكر يناسب اعتباره مجموعا لا نجوما مفرقة[17] : در اين آيه سخن از انزال كتاب است كه مشعر به نزول دفعي است، نه از تنزيل كه دال بر تدريج است، چون تدبر و تذكر مذكور در آيه مناسب با لحاظ مجموع كتاب است نه توجه پراكنده و جداجدا. طبق بيان حضرت علامه (ره)، تدبر با اعتبار مجموع كتاب متناسب است كه خالي از اشعار به مفهوم كشف هماهنگي نيست.
اینک که معنی ماده و هیأت تدبر و همچنین مفهوم لغوی تدبیر و تدبر قرآن مشخص شد، میتوان تعریفی از تدبر ارائه داد:
«فهمِ روشمند و هماهنگ ظاهر قرآن كريم»
توضیح: تدبر، فهمی منسجم و هماهنگ است که باید از تنگنای سلایق شخصی عبور کرده و در شاهراه قانون و ضابطه عقلایی (ادبیات، مرتکزات فطری منطق و اصول) صورت بگیرد و بستر محکم این شاهراه چیزی جز ظاهر قرآن کریم نیست. آری تدبر، فهم قانونمند سیاقی و مقایسهای و به دیگر بیان، فهم مجموعی ظاهر قرآن است.
خلاصهای از نتیجه تدبر در سوره مبارکه جمعه
این قسمت از نوشتار با ارائه اجمالی از تدبر سوره جمعه، تلاش دارد تا روزنهای برای رسیدن مخاطب به فهمی عینی از معنای تدبر بگشاید. هرچند این اندک، تنها نمی از یم و اندکی از بسیار است:
چهار آیه نخست (1 تا 4) از آیات یازدهگانه این سوره مبارکه، از بعث رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) از سوی پروردگار سبحان به منظور تزکیه و تعلیم امت، بر اساس آیات الهی خبر میدهد.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ مَا فىِ الْأَرْضِ المَْلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الحَْكِيم ِ(1) هُوَ الَّذِى بَعَثَ فىِ الْأُمِّيِّنَ رَسُولًا مِّنهُْمْ يَتْلُواْ عَلَيهِْمْ ءَايَاتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الحِْكْمَةَ وَ إِن كاَنُواْ مِن قَبْلُ لَفِى ضَلَالٍ مُّبِينٍ (2) وَ ءَاخَرِينَ مِنهُْمْ لَمَّا يَلْحَقُواْ بهِِمْ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الحَْكِيمُ (3) ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ (4)
چهار آیه بعدی (5 تا 8) ذکر مثالی درباره امت یهود است، کسانی که از زیر بار تعالیم تورات، شانه خالی کردند و از کتاب آسمانی جز سنگینی ظاهری آن، چیزی به دوش نکشیدند.
مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُواْ التَّوْرَئةَ ثمَُّ لَمْ يحَْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يحَْمِلُ أَسْفَارَا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بَِايَاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لَا يهَْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (5) قُلْ يَأَيهَُّا الَّذِينَ هَادُواْ إِن زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاءُ لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ المَْوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ (6) وَ لَا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدَا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمُ بِالظَّالِمِينَ (7) قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِى تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِيكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلىَ عَلِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ (8)
سه آیه انتهایی سوره (9 تا 11) درباره نماز جمعه است و مومنان را به ترجیح یاد خدا بر بیع؛ و همراهی با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر لهو و تجارت دعوت میکند.
يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا نُودِىَ لِلصَّلَوةِ مِن يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْاْ إِلىَ ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذَرُواْ الْبَيْعَ ذَالِكُمْ خَيرٌْ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ (9) فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَوةُ فَانتَشِرُواْ فىِ الْأَرْضِ وَ ابْتَغُواْ مِن فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْكُرُواْ اللَّهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكمُْ تُفْلِحُونَ (10) وَ إِذَا رَأَوْاْ تجَِرَةً أَوْ لهَْوًا انفَضُّواْ إِلَيهَْا وَ تَرَكُوكَ قَائمًا قُلْ مَا عِندَ اللَّهِ خَيرٌْ مِّنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجَارَةِ وَ اللَّهُ خَيرُْ الرَّازِقِينَ(11)
حال سؤال این است: آیا آیات سوره جمعه، سه دسته جدا از هم و بیربط است که بر اساس اتفاق در یک سوره گرد آمده است؟ یا هدف غیر قابل فهمی از جمع این آیات در کنار یکدیگر وجود دارد؟ پاسخ منفی است، زیرا این سه مجموعه بر اساس حکمت الهی و با هدف روشن هدایتی، به دست وحی در کنار هم و با این ترتیب جمع شده است و تدبر، راه درک این هماهنگی و این هدف است.
ارتباط و هماهنگی سه دسته از آیات این سوره مبارکه بدین بیان قابل طرح است:
1. ارتباط دسته دوم با دسته اول: در دسته دوم سخن از یهودیانی است که در برخورد با تزکیه انبیای الهی مشکل داشته و از آن سرباز میزدند در حالی که بر اساس دسته نخست، غایت نهایی بعث رسل بود. تقديم تزكيه بر تعليم در آيات دسته اول بيانگر اين حقيقت است كه تاكيد آن بر تربيت است و در مقام تربيت، تزكيه و طهارت درون بر تعليم معارف حقه مقدم است.
2. ارتباط دسته سوم با دسته دوم: از آیات دسته دوم دانستیم که یهودیان مرگگریز هستند. مرگ گريزي نشانهاي از دنياگرايي يهوديان است و همين دنياگرايي سبب عمل نكردن به تعاليم الهي و در نتيجه تربيت نشدن آنان شد، حال اگر دنياگرايي در ميان امت اسلام باب شود، آنان نيز تربيت نخواهند شد و تعاليم وحياني در ايشان اثر نخواهد كرد، برخي با ترجيح بيع و تجارت و لهو بر ذكر خدا و همراهي با رسول خدا در نماز جمعه، نشان دادند كه در عمل دنيا را بر آخرت و بيع و تجارت و لهو را بر ذكر خدا و همراهي با رسول او ترجيح ميدهند و اين همان آفتي است كه يهود را گرفتار دنياگرايي و آخرت گريزي كرد، پس به جاست كه براي هميشه ذكر خدا و همراهي با رهبر الهي را بر دنيا و بيع و تجارت ترجيح دهند و این محتوای دسته سوم است.
با توجه به ارتباط پیشگفته، غرض سوره «تبیین نظام هدایت اجتماعی» است و سیر هدفمند هدایتی آن در چند مرحله قابل بیان است:
1. آیات دسته نخست، حاکی از این حقیقت است: «برنامه هدایت باید وحیانی باشد.»
2. آیات دسته دوم، گویای این مهم است: «به برنامه وحیانی هدایت باید عمل کرد»
3. آیات دسته سوم، مبین این اساس است: «در عمل به برنامه وحیانی هدایت، تقدم با امور معنوی (یاد خدا و حرکت پشت سر ولی خدا) است.»
اینها مراحل نظام هدایت اجتماعی است که در قالب نمودار زیر قابل تبیین است:
ترجيح معنويات بر ماديات |
ملک و ولایت خدا |
بعث رسول برای تزکیه و تعلیم امت |
لزوم عمل به تعالیم وحی |
سیاست لازم در عمل به تعالیم وحی |
ترجیح همراهی با پيامبر بر لهو و تجارت |
ترجيح ذكر خدا و نماز بر تجارت |
نماز جمعه
|
نمودار و ساختار سوره مبارکه جمعه
نتیجهگیری
کمتوجهی به انسجام هدایتی قرآن کریم، تنها کمرونقی یک فعالیت قرآنی غیر لازم نیست، بلکه محرومیت از نقشآفرینی ویژه کلام وحی در ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی انسان است. بر این اساس، تدبر که فهم روشمند و هماهنگ ظاهر قرآن است، به عنوان راه فهم منسجم کتاب آسمانی، ضرورتی گریزناپذیر برای ترویج و گسترش فرهنگ قرآنی است. بدون نگاه تدبری، به هیچ وجه از حاکمیت قرآن، خبری نخواهد بود، هرچند حضور پر رنگ قرآن کریم در عرصههای مختلف، بدون جریان در متن زندگی، یعنی همان مهجوریت مدرن منتفی نخواهد بود.
1. قرآن کریم (1385)، قم: دفتر نشر معارف، چاپ اول.
2. ابن منظور محمد بن مكرم (1411)، لسان العرب، بيروت: دار صادر، چاپ سوم.
3. ثقة الاسلام کلینی (1365)، الکافی، تهران: دار الکتب الاسلامیة، چاپ چهارم.
4. دیلمی حسن بن ابی الحسن (1412)، ارشاد القلوب، انتشارات شریف رضی، چاپ اول.
5. راغب اصفهانى حسين بن محمد (1412)، المفردات في غريب القرآن، تحقيق: صفوان عدنان داودى، دمشق بيروت: دارالعلم الدار الشامية، چاپ اول.
6. صفوی سید محمد رضا (1385)، ترجمه قرآن بر اساس المیزان، قم: دفتر نشر معارف، چاپ اول.
7. طباطبايى سيد محمد حسين (1417)، الميزان فى تفسير القرآن، قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم.
8. طريحى فخر الدين (1375)، مجمع البحرين، تحقیق: سید احمد حسینی، تهران: كتابفروشى مرتضوى، چاپ سوم.
9. عاملی شیخ حر (1409)، وسائل الشیعة، قم: مؤسسه آل البیت لإحیاء التراث، چاپ اول.
10. فراهيدى خليل بن احمد (1410)، كتاب العين، قم: انتشارات هجرت، چاپ دوم.
11. قرشى سيد على اكبر (1371)، قاموس قرآن، تهران: دار الكتب الإسلامية، چاپ ششم.
12. محدث نوری (1408)، مستدرک الوسائل، قم: مؤسسه آل البیت لإحیاء التراث، چاپ اول.
13. مجلسی محمد باقر (1404)، بحار الأنوار، بیروت: مؤسسة الوفاء.
14. مصطفوى حسن (1360)، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
[1] سيد محمدرضا صفوي، ترجمه قرآن بر اساس المیزان، قم: دفتر نشر معارف،صفحه 589، چاپ اول.
[2] شيخ حر عاملي، 1409، ج27، ص33
[3] سید محمد رضا صفوی، ترجمه قرآن بر اساس المیزان، قم: دفتر نشر معارف،صفحه 362 ، چاپ اول.
[4] علامه مجلسی، 1404، ج30، ص65
[5] همان- صفحه 213
[6] سید محمد رضا صفوی، ترجمه قرآن بر اساس المیزان، قم: دفتر نشر معارف،صفحه 91، چاپ اول.
[7] سید محمد رضا صفوی، ترجمه قرآن بر اساس المیزان، قم: دفتر نشر معارف،صفحه 346، چاپ اول.
[8] همان . صفحه 509
[9] حسن بن ابی الحسن دیلمی، 1412، ج1، ص73
[10] ثقة الاسلام کلینی، 1365، ج1، ص36
[11]محدث نوری، مستدرک الوسائل، قم: مؤسسه آل البیت لإحیاء التراث، ج4، صفحه372، چاپ اول.
[12] حسن مصطفوی، 1360، ج3، ص176
[13] محمد حسین طباطبایی، الميزان فى تفسير القرآن، قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، ج11، ص 289
[14] حسن مصطفوی، 1360، ج3، ص176
[15] محمد بن مکرم ابن منظور،لسان العرب، بيروت: دار صادر، جلد4، صفحه273، چاپ سوم.
[16] محمد حسین طباطبایی، الميزان فى تفسير القرآن، قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، ج5، ص19