اوپانیشادهای اولیه

ترجمه: ایرج محمدی - بابک احمدی

 

جایگاه اوپانیشادها درادبیات ویدیک 

به طورکلی اینطوردانسته میشود که اوپانیشادها معمولا بصورت ضمیمه به ارنیکها پیوست شده که مجددا به برهمنها پیوسته اما هنوز نمیتوان گفت که تمایز میان آنها همیشه بعنوان رساله ومقاله های جداگانه مشاهده میشدند لذا ما دربعضی موارد این مطلب را میابیم که موضوعاتی که میتوان انتظار داشت که در یک برهمن مورد بحث قرارگیرند در ارنیکها وارد وبه آن معرفی گردند ومطالب ارنیکها بعضی اوقات به درون حجم زیاد مطالب درسی اوپانیشادها آمیخته وبا آنها ترکیب شده این امر نشان نشان میدهد که این سه نوشته تدریجا بصورت یک واحد رشد میکردند. 

مجموعه اوپانیشادهی که به وسیله داراشیکو ترجمه شد برادرارانگزب حاوی پنجاه اوپانیشاد بود میکتیکا اوپانیشاد فهرستی ازصدوپنجاه اوپانیشاد میدهد بامثتثنی کردن سیزده اوپانیشا اول اکثرآنها کم وبیش مربوط به تاریخ قبل تر میباشند اوپانیشادهای که ما دراین فصل ازکتاب با آنها سر وکار داریم اوپانیشادهای اولیه وقبلی میباشند در میان اوپانیشادهای اولیه وقبلی بعضی از آنها مفهوم ومضمون اینها را تکرار میکردند وسایر آنها نیز میباشند که بادکترین های یوگا وسکتا وسایوا ودکترینهای وایسناوا سر وکار دارند به اینها دررابطه با ملاحظه وتوجه به آن سیستم ها در مجلد دوم اشاره خواهد شد. اوپانیشادهای بعدی که فقط با مفاد ومضمون آنهای که دراین فصل با آنها سر وکار داریم وعمل شده تکرار میکنند. نیاز به تکرار بیشتر ندارند .بعضی از اوپانیشادهای بعدی دیرتر ودرقرن چهاردهم ویا پانزدهم تالیف شده دیسن فرض میکند که اصول دین تقسیم و تفکیک باید در این امرپیدا میشد که برهمن ها خانه دارن را قصد کردند وارنیکه ها اشخاصی را قصد کردند که در سن پیری به سوی انبوه جنگل ها بیرون شدند و اوپانیشاد ها اشخا صی را قصد کردند که به دنیا اعلام نمودند که با فرورفتن در تفکر و فلسفه به نهایت رهای برسند هرچه که میتوان درباره این طبقه بندی ها شفاهی گفت اما فیلسوفان باستانی به اوپانیشادها به صورت یک نوع کاملا متفاوت وسرتاسرمتفاوت از بقیه نوشته جات و جزوات ویدیک به عنوان اجبار کننده مسیر دانش وبه صورتی که مقابل با مسیر کارها نگریستند که محتوای مورد اخیر را تشکیل می دهد. بیجا نیست که در اینجا ذکرکنیم که دیدگاه هندوی ارتودکس اینطور است که هرچه بتوان در ودا نوشت باید به صورت فرمانهای انجام اعمال معینی تفسیر وتعبیر گردد . ویدهی یا به عنوان ممنوعیت اقدام به بعضی نیسدها دیگر تفسیر وتعبیر گردد حتی داستانهای ناتمام باید چنان تفسیرو تعبیرگردند که تا موضوعات حقیقی درج کردن آنها به صورت تمجید از اجرای فرمانها وسرزنش اقدام به ممنوعیت ها دیده شود  هیچ شخصی حقی ندارد که استدلال کند که چرا هر فرمان ویدیک خاص باید پیروی شود چون دلیلی هرگز نمیتواند آنرا کشف کند وتنها به خاطر این است که دلیل نمیتواند بیابد که چرا چرا یک قانون معین ویدیک منجر به اثر معینی میشود که وداها به صورت فرمانها وممنوعیتها آشکار شده است که مسیر سعادت را نشان دهد. 

بنابراین درسهای ویدیک به درسهای ازکارما مارگا متعلق است ویا به کارایی وظایف ویدیک قربانی و غیره متعلق است به حال اوپانیشادها کار هر گونه عمل را لازم ندارند . لیکن تنها حقیقت غائی واقعیت را که دانشی از آن یکفرد را رهائی می بخشد باز میکند. خوانندگان فلسفه هندو آگاهند که تناقض زیادی در این نکته بین هواداران ودانتا (اوپانیشادها) وهواداران ودا وجود دارد. برای مورد اخیر در پی تشابه به سنت به بخشهای دیگر جزوات ویدیک است تا این اوپانیشادها سپس به صورت یک استثناء لحاظ گردند وآنها نیزباید طوری تفسیر وتعبیر گردند که کار و انجام وظایف را می ستایند. لیکن مورد قبلی اوپانیشادها را از مابقی جزوات ویدیک جدا کرده واظهارمی دارد که آنها جزئی مبنای هیچ وظیفه ویدیک نیست تیکن تنها واقعیت غائی ونهای را که بالاترین دانش رادر اذهان افراد سزاوار مشخص و معین میکند .  

ترجمه مستقیم ویسواکارمان وهیرانیگرابها به آتمن وبرهمنی اوپانیشادها به نظر میرسد بسیار وارداتی باشد با وجود این کاملا مایلم که بپذ یرم که این تصورات را دکترین آتمن بلعیده است وقتی که تاحد مناسبی رشد کرده بود. 

در سرتاسر اوپانیشادهای اولیه نباید وقرار نیست که ذکری از ویسواکرمان و هیرانیگرابها یا برهمن اسپاتی ومرجعی یا رفرانسی از چنین ماهیت یافت شود زیرا میتواند ما را در ارتباط دادن نظریات اوپانیشاد با آن تصورات تائید وتصدیق کند. 

پی گردی جهانی بدون تردید در اوپانیشادها رخ میدهد لیکن معنائی که به همراه ان می آید در همه جا متفاوت از معنای پروساسوکا مربوط به رع ودا است. 

وقتی که رع ودا ویسوا کارمن را توضیح می دهد او آنها را به صئرت خلق کننده از خارج یا از سمت بیرون وبه صورت یک کنترل کننده رویدادهای ماندانا توضیح می دهد که آنها برای نفع جهانی بدان دعا می کنند موقعیت چه بود اصل کدام وکی بود که از آن ویسواکارمان زمین را به وجود آورد وبا قدرت خویش آسمان را باز کرد خدای یکتا که در همه ی جهات چشم ودر همه طرف چهره ودر هر جهت بازوان ودر هر جهت پا ها وقتی که آسمان وزمین را خلق می کرد خو د آنها را شکل می دهد و با بال های خود ویسوا کارمن را به دوستانش عطا می کرد که بالا ترین وپایین ترین ومیانه وحد وسط بود آیا یک فرزند سنجی در اینجا برای ما می ماند باز مادر میابیم ویسواکارمان عاقلانه ودرست است پر انرژی وخلاق است وهم زنده وبالا ترین موضوع قوه ادراک مستقیم است .... کسی که پدر ما وخالق ما وبرهم زننده ی ماست کسی که تمام کرات ومخلوقات را می داند تنها او نام های خویش را منتصب به خدا می کند برای دانستن تمام مخلوقات به او متوصل میشوند باز ما در باره ی هیرانی گرا بها میابیم که هیرانی گرابها در آغاز انگیزش یافت متولد شد اوتنها خدا ومالک چیزهای موجود بود. 

اواین زمین وآسمان را برقرارکرد ما خیرات خود را باید تقدیم چه خدای بکنیم او به ما صدمه نزند او است به وجود آورنده زمین اوبا حکمفرمای وبا مشیت ساکت خود بهشت ها را وابهای بزرگ ودرخشنده را به وجود آورد یعنی به چه خدای تقدیم کنیم پراجپاتی کسی به جزتو خدا ومالک این چیزهای خلق شده نیست خدا ما را اربابهای ثروتمندان کند در هر طرف که کره زمین را احاطه کرده است او آن را با فضای از بین ده انگشت نزئل داد او آن مخلوقات هوای را شکل داد و نیز حیوانات راهم حیوانات وحشی وهم حیوانات اهلی را حتی این هیمن مشهور که آنگاه نه موجودی بود نه عدمی نه هوا نه آسمان بود شروع میشود وبا گفتن از آن موقع این خلاقیت پیدا شد خواه خلق شده باشد یا نه یعنی هر که در آسمان بالا میباشد حاکم است یا بداند یا نداند خاتمه یافت. 

به هر حال در اوپانیشادها این موقعیت ووضعیت تماما عوض می شود ومرکز و خیل بودن در یک خالق از طرف خارج وبیرون نیست بلکه در خودش است یعنی تکامل ورشد موقعیت مونوتیستی خیرات ودا نمی توانست به شکل تئیسم رشد و توسعه یافته رشد کند بلکه به صورت دکترینی هم که در آن خویشتن تنها واقعیت بوده باشد نیز ممکن نبود به این صورت که هر چیز دیگر خیلی پایین تراز آن بوده است.  

در اینجا رابطه ای از عبادت کننده وعبادت شده نیست وبرای وی نمازی ودعایی نمیشود بلکه کل مساله عبادت است از موضوع با بزرگ ترین واقعیت این تغییر موقعیت فلسفی به نظر من میرسد که موضوع بهره وعلاقه ای زیاد باشد این تغییر ذهن از ذهنیت قبلی به عینی به همراه آن در اوپانیشدها هیچ بحث فلسفی استادانه ای را ندارد وتحلیل دقیق فکر وذهن را ندارد او در آنجا به صورت موضوع تصور مستقیم یا ادراک مستقیم ومحکومیتی می یابد که حقیقتی که با آن کسب شده نمیتواند درمانده از تاثیر گذاری بر خواننده باشد و اینکه خارج از نقشها ی ظاهرا بی معنی برهمن این دکترین میتوانست بوجود آید خود میتوانست به نظر برسد که آنقدر غیرمحتمل است که نمی توان باور کرد. 

بالاکی گرای آجاتاسترا سوتاکو پراواهان به زور داستانهای گارب فکر میکند که میتوان ثابت کرد که ژرفترین عقل برهمن یعنی دکترین کتی که یک تاثیر غیر قابل اشتباهی را در زندگی منطقی حتی درزمان ما تجربه کرده است منشاء خود رادر دایره برهمن ها ابدا نداشت و اینکه در سلسله ورتبه های طبقه جنگ جو برخاست این اگر حقیقت دارد البته منجر می شئد به رشد اوپانیشادها بدور از تاثیرارنیکه ها وبرهمن ها و ودا اما آیا حقایق این راتایید میکنند. 

Template Design:Afzadi