بررسي تطبیقی حقوق زنان در  دین زردشتی و يهوديت

راضیه معافی دانشجوی دکترای ادیان و عرفان

چکیده

در این مقاله به بررسی حقوق زنان در دین زرتشی و آئین یهودیت خواهیم پرداخت. در دین زرتشت و همچنین در دین یهودیت به حقوق زنان تاکید شده است. در هر دو دین مخصوصا در آئین زرتشتی به برابری زن و مرد تاکید شده است. در واقع می توان گفت که ادیان می توانند منبع خوبی در زمینه حقوق زنان باشند؛ در عین اینکه از حقوق زنان دفاع کنند؛ حقوق آنان را نیز حفظ کنند و باعث حفظ حرمت آن شوند. در این مقاله در ابتدا به بررسی حقوق زنان در دین زرتشت خواهیم پرداخت، در مرحله بعد به بررسی حقوق زنان در یهودیت و در مرحله آخر به نتیجه گیری و مقایسه آنها خواهیم پرداخت.

کلمات کلیدی: حقوق زنان، یهودیت، زرتشت، حقوق اجتماعی

مقدمه

زن حقيقتي است كه در طول تاريخ، فراز و نشيب‌هاي فراواني را تحمل كرده و از زنده به گور شدن تا خدايي شدن را به خود ديده است. زن غير از حقيقت انساني، رازي در خود نهفته دارد كه بايد جلوه‌هاي مختلف آن كشف و صورت‌هاي گوناگونش پديدار شود تا آن گونه كه هست، شناسايي و معرفي گردد.

با نظري به تاريخ حيات زن در اعصار پيشين و جستجو در رويدادهاي گوناگوني كه زن عهده‌دار نقش آنها بوده اين نكته آشكار مي‌شود كه هرگاه زن جان و روان خويش را پاك نمايد، به عوالم روحاني گرايد و هربار كه ضمير خويش را از نگار هوس و ظاهرسازي‌ها بزدايد، چنان با عظمت و نيرومند مي‌شود كه حتي ممكن است تعيين سرنوشت تاريخ ملتي، به اراده او بستگي پيدا كند.

بنابراين زن، مربي بشريت است و كانون تربيت خانواده، بدون اين مربي شايسته، جامعه رنگ سعادت نخواهد ديد و خانه، حضور مسئولانه و مدبرانه مادري كاردان را مي طلبد. اين نقش نمي تواند تشريفاتي يا حتي قراردادي باشد و حق تعالي در نظام زيبا و حكيمانه آفرينش زن را در چنين جايگاهي قرارداده است. زن كانون هستي و پايگاه مهرورزي و عشق خانواده، مركز آموزش صفا، صميميت، ايثار و عطوفت به همگان است.

این مقاله در سه بخش تنظیم خواهد شد: در ابتدا به بررسی حقوق زن در دین زرتشت خواهیم پرداخت، در مرحله بعد به بررسی حقوق زن در یهودیت می پردازیم و در آخر و به عنوان نتیجه کار به مقایسه حقوق زن در این دو آیین خواهیم پرداخت.

حقوق زنان در دین زرتشت

زرتشت، معیار اصلی سنجش و تشخیص را اندیشه و خرد انسان می‌داند.این دو عنصر در جهان‌بینی او نقش مهمی ‌دارد. سپنتامینو- به نام خرد مقدس- آفریدگار کل نامیده می‌شود. او بر آن است که فقط دانایان و انسان‌های باخرد هستند که به یاری اندیشه و خرد والای خود آیین راستی و درستی را در می‌یابند و موجب آگاهی و خوشبختی دیگران می‌شود[1]و دانایی را کلید معرفت و درک راستی و دین حق می‌داند. او دانش را میزان تشخیص خیر و شر قرار داده‌است.[2]

انسان  مسؤول رفتار و اعمال خود است و به‌دنبال آن، پاداش یا پادافره دریافت می‌کند. اغلب کردار زشت به دلیل بیکاری است. مطابق مزدیسنا، بر هر کس واجب است در کار نیک و سودرسانی مشغول بوده و از پرتو جد و جهد، سعی و عمل مشکلات را حل و نیازمندی‌های خود و دیگران را برطرف نماید.[3]
در این آیین به عدالت، به منزلة حقیقتی مسلم تأکید بسیار شده‌است. مردم بر اساس اعمالی که در این جهان انجام می‌دهند به سه گروه تقسیم می‌شوند: 1- کسانی که اعمال نیک و شایسته انجام می‌دهند2- کسانی که اعمال ناشایست انجام می‌دهند3-کسانی که اعمال نیک و بدشان برابر است. پاداش گروه نخست بهشت است که از آن به صورت سرای درخشان، کشور نیکی، فردوس و... یاد شده‌است. جایگاه گروه دوم سرای دیو که دوزخ است و گروه سوم برزخ که در اوستا میسوانه و در پهلوی همستگان خوانده می‌شود به معنای جای آمیخته است. وجدان، قوة تشخیص و نیروی تمییز آدمی را شامل می‌شود و به وسیلة اختیار آدمی اعتبار پیدا می‌کند. بر اساس روایت‌های کهن، در آن دنیا به کمک انسان می‌شتابد و برای نیکوکاران به صورت دوشیزه‌ای زیبا موجب سهولت در گذشتن از پل چینوت و رسیدن به فردوس می‌شود اما برای بدکاران به صورت عجوزه‌ای زشت که آنان را به دوزخ می‌برد.[4]

در جهان‌بینی زرتشت، زندگی دارای اهمیت بسیاری است زیرا به نیکی و اهورا تعلق دارد و در برابر آن، مرگ زادة اهریمن- وجود دارد.[5] ازین‌روی خرد و اندیشه، دانش، آزادی، اختیار و انتخاب، کار و کوشش، رستاخیز، بهشت و دوزخ، دین، زندگی و نیکی اساس باورهای زرتشت را تشکیل می‌دهد. بنابرین «در تعالیم زرتشت، نزاع میان اورمزد و دشمنش، انگره مینو نبردی همه‌جانبه میان راستی(اشا) و ناراستی(دروغ) است»[6]

در يكي از بخش‌هاي اوستا كه به «يسنا» يا «گات‌ها» معروف است، در «گات» گفته شده است: «منم زرتشت آن برانگيزاننده‌ي اهورا مزدا كه براي نخستين بار آموختم كه تويي مزداي بي‌همتا آن داور بي‌همال كه مردم را به توسط من به ميانجي، ‌منش نيك و بهترين راستي به كار و كوشش به روي زمين خواندي كه ستوران را بیداد نكنند و پيرو راه نيكي و راستي باشند.[7] اين چنين كسان، مردان و زناني كه دستورات دين را به كار برند، رستگار خواهند بود و به پاداش به گزيني‌شان در آن سرزمين جاويداني اهورايي وارد شوند و همه‌‌ي آناني كه آيين‌پذيرند نيز رستگاري يابند و من با همه‌ي آنان سرودگويان از پُل چينوت (صراط مستقيم) خواهيم گذاشت.» مي‌بينيم در اين فراز از زنان و مردان ياد مي‌شود و تمام كساني كه از زن و مرد به اين آيين بپيوندند و دستورات اين آيين را رعايت كنند، مسير تكامل را خواهند گذراند، يعني؛ تفاوتي ميان زن و مرد در دين‌داري و پيروي از اين آيين وجود ندارد و به صورت مشترك به آن تصريح شده است.[8] اما در «گات» بيش‌تر به جايگاه اجتماعي زن و مرد اشاره شده است. در اين فراز آمده است: «اينك اي دختران شوي‌كننده و اي جواناني كه پيوند زناشويي مي‌بنديد، سخنان مرا خوب به ياد بسپاريد، با آموزه‌هاي دين راه نيك‌منشي را بگزينيد و از روي مهر و فرزانگي هر يك از شما بايد بر آن باشد كه در مهرورزي، پاكي و درستي و پارسايي بر ديگري پيشي جويد، چه اين بهترين شيوه‌ي كام‌ياري در زندگي خواهد بود.»[9] تمام آن چيزي كه در متن اوستا در مورد زن و مرد وجود دارد، همين دو فراز است و از همين دو متن كلي برداشت در برابري و همانندي ميان زن و مرد شده است.

برابرای زن و مرد

در آئین زردشت و در اوستا، نامه مقدس اشو زردشت، همه جا نام زن و مرد در یک ردیف ذکر می شود. هر آنچه در اوستا راجع به زن و مرد است، متضمن برابری حقوق می باشد و زنان و مردان پارسا با هم تقدیس می شوند.[10] در بین همه باورها و اعتقادات دینی پیش از اسلام در ایران، به نظر می رسد کیش زرتشتی بیش از آئین های دیگر معتقد به مساوات در خلقت زن و مرد بوده است.[11]

و در بخش گاهان از یسنای اوستا، زرتشت می سراید: «ای مزدا اهورا! به درستی می گویم، هر کس چه مرد، چه زن، در پرتو اندیشه نیک، بورزد آنچه را که تو بهترین کار شناخته ای، از پاداش فرشته موکل بر راستی و عدل و نیز از شهریاری مینوی (آن جهانی آسمانی) برخوردار خواهد شد.» و در ارداویراف نامه چنین می خوانیم: «پس دیدم روان مردی و زنی که زبانشان را بریده بودند. پرسیدم این تن ها چه گناهی کردند که روان آنها چنین پاد افره گران را تحمل می کند؟ سروش اهلا (پارسا) و ایزد آذر گفتند این روان آن مرد و زن دروند (پلید) و بد کنش است که در میان زندگان، سخن دروغ و ناراست، بسیار گفتند.»[12]

وضعیت ازدواج زنان و حق انتخاب همسر

بنیاد بیوکانی(= زناشویی) در دین زرتشت باید بر پایة خرد، عشق، هم‌کاری و دل‌بستگی به سازندگی استوار باشد. ازدواج در دین زرتشت اهمیت بسزایی دارد.[13]در کتب مقدس زرتشتی آمده‌است که، هرگاه دختران جوان به سن بلوغ می‌رسیدند از اهورامزدا درخواست می‌کردند تا شوهری دانا، زیبا و تندرست نصیب آنان گرداند. و اهورامزدا تأکید کرده ‌است آیین بیوکانی از بهترین کارها می‌باشد. در دین زرتشت آزادی نسبی برای انتخاب همسر وجود داشت. بنا به توصیة زرتشت، پیوند زناشویی نوعی پیوند برابری بین زن و مرد است ازین‌روی او مردان و زنان را به‌طور یکسان مورد خطاب قرار می‌دهد و می‌گوید در انتخاب همسر، خرد را ملاک خود قرار دهید.[14]زرتشت هم‌چنین به دختر خود- چیستا- و دیگر دختران جوان توصیه می‌کند که دانایی را یکی از شرایط انتخاب همسر قرار دهند.[15] منبع زرتشتی دیگر نیز به مرد زرتشتی توصیه می‌کند برای دختران خود شوهری هوشیار و دانا انتخاب نمایند زیرا مرد هوشیار مانند زمین بارور است هر تخمی که در آن کاشته شود حاصل دهد. سن ازدواج برای دختران 15 سالگی ذکر شده‌است.[16]

دختران حق داشتند در مورد همسر آیندة خود تصمیم بگیرند. بنابرین آزادی نسبی در گزینش همسر را داشتند هرچند که رضایت پدر و مادر برای ازدواج نیز یکی از شروط ازدواج بود. در دین زرتشت، پدر حق نداشت دختر خود را مجبور به ازدواج با کسی نماید. دختر در صورت مخالفت با پدر از ارث محروم نمی‌شد مگر آن‌که، دختر به مردی علاقه‌مند می‌شد و با وجود مخالفت پدر و مادر با او ازدواج می‌کرد که در دین زرتشت به آنان خودرأی‌زن یا خودسر‌زن می‌گفتند. رسم نامزدی نمودن دختران در خردسالی نیز از جملة سنت‌هایی بود که تا‌حدی مانعی برای آزادی در انتخاب همسر در آینده به شمار می‌آمد.[17]زرتشتیان برآنند که هرگاه فرشتة اشی- مظهر توانگری و برکت - با زنان همراه شود سپید‌بخت می‌گردند. و زنانی که یار مرد پارسای خود باشند به توانگری می‌رسند.[18]

حق طلاق

با این که ازدواج در دین زرتشت، امری مقدس به شمار می‌رفت. طلاق گرفتن امری ساده نبود. در ایران باستان قوانین سختی در مورد طلاق وجود داشت. شوهر به راحتی نمی‌توانست همسر خود را رها کند. در کتاب دین‌کرت آمده‌است، هرگاه شوهر بخواهد همسرش را طلاق بدهد باید نزد قاضی شکایت کند. اگر قاضی رأی به ادامة زندگی داد آن‌ها باید زندگی خود را ادامه بدهند. شوهر متمرد نیز به مجازات سخت محکوم می‌شد تا بی‌جهت متمایل به طلاق نگردد. موارد طلاق در دین زرتشت به چهار مورد زیر محدود می‌شد: 1- ارتکاب زن به عمل زنا و محرز شدن فساد اخلاقی او 2- در‌صورتی که زن به جادوگری پرداخته و آن را تعلیم می‌داد 3- عقیم بودن زن. درین صورت مرد می‌توانست ابتدا او را شوهر دهد و زن دیگری اختیار کند یا آن‌که بدون طلاق زن اول، زن دوم اختیار کند 4- زن، ایام دشتان را مخفی نگه می‌داشت شوهر می‌توانست او را طلاق دهد. زن تنها درصورتی که مرد، توانایی جنسی نداشت می‌توانست درخواست طلاق نماید.[19]

زنان و مشارکت در امور مذهبی

 وجود سه امشاسپند زن در دین زرتشت- سپنته آرمئی‌تی، هئوروتات و امرتات به ترتیب مظهر مهرورزی، بالندگی و خروش آب و مظهر جاودانگی و رویش هستند.[20] بیانگر اهمیت نقش زن و مادر در اندیشة زرتشتی و امکان دخالت زنان در امور دینی می‌باشد. در منبع دیگر نیز اشاره شده، در دین زرتشت، زنان بعد از یائسه شدن می‌توانستند مقام نگهداری از آتش مقدس را به عهده بگیرند و مجاز بودند تا مدیر تشریفات مذهبی نیز گردند. در دین‌کرت، به توانایی زنان در امر قضاوت نیز اشاره شده است به‌گونه‌ای که زنان مطلع به علم حقوق را بر مردانی که از این دانش بی‌بهره‌اند رجحانی دهند.[21] در انجام وظایف دینی زن و مرد مساوی بودند. هر دو ملزم بودند تا هر سال 6 وظیفة مذهبی خود را به جا آورند. یکی از این وظایف، جشن گرفتن روزگار پدر و مادر بود. در این جشن، مجلس بزرگ‌داشتی برای شادی روح پدر و مادر بر پای می‌شد. در خور توجه است که، مشغول بودن زن به امور خانه و بچه‌داری باعث معافیت او از انجام تشریفات مذهبی نیز می‌شد.[22]

زنان و حق آموزش

از ویژگی‌های برجستة آموزه‌های دینی زرتشت، تأکید بر خرد و دانایی است. همراهی تنگاتنگ زرتشت با ایزد چیستی- که الاهه دانایی و معرفت است- جایگاه علم در نزد زرتشت را برای ما روشن می‌سازد. این ایزد که گاهی در اوستا به شکل الاهة زن- که موکل علم و دانش است- نمایانگر می‌شود خود مبین رسالت زنان در علم‌آموزی و تربیت اطفال است. ایزد چیستا از اهورامزدا نقش اصلاح‌کننده و تعلیم‌دهنده را برای مادران اخذ کرده‌است. ازین‌روی مادر بهترین تعلیم‌دهنده در دین زرتشت به شمار می‌آید. و از همان سال‌های اولیة زندگی کودکان، تعلیم و تربیت او را آغاز می‌کرد. به این طریق مادران با تربیت فرزندان خود روشنایی‌‌بخش دل و جان می‌شدند و در‌صورت نبودن مادر، خواهر یا عمه وظیفة تعلیم را به‌عهده می‌گرفتند. آموزش عمومی یعنی مرحلة خانوادگی، دختران را از پسران جدا می‌کردند و آنان را برای امور خانه‌داری و مادر شدن مهیا می‌نمودند.[23]در مرحلة آموزش بالاتر، برحسب موقعیت اجتماعی خانواده‌ها، آموزش آنان نیز متفاوت بود ولی واقعیت این است که آموزش اختصاصی در دورة ساسانی مخصوص طبقة اشراف بود و جنبة عمومی نداشت.[24]

به طور‌کلی، تعالیم دینی و اخلاقی تا سن 5 سالگی به وسیلة مادر به فرزندان آموخته می‌شد سپس روحانیون، آموزش فرزندان را به دست می‌گرفتند. بنابراین می‌توان گفت در دورة ساسانی محدودیتی برای کسب علم و دانش برای زنان وجود نداشت.[25] چنان‌که منابع اشاره کرده‌اند آتوسه خط را آموخت و در تربیت نجیب‌زادگان دربار، تلاش فراوانی نمود. خشایارشاه زیر نظر آتوسة دانا تربیت شد و برای جانشینی آماده گشت.[26]در یشت‌ها - هر جا که ستایش آمده- زنان در ردیف مردان نام برده شده‌اند: «اینک ما جان و وجدان و قوة ادراک و روان و خرد و فروهرهای نخستین آموزگاران کیش و نخستین شنودگان آیین، آن مردان و زنان پاک را که سبب پیروزی راستی بوده‌اند می‌ستاییم».[27]

مرتبه زن در آیین زرتشت

پس از امور زرتشت بر اساس باورها زن از آن وضع نابهنجار نجات یافت و در بسیاری از امور اجتماعی مانند مردان دخالت داشت تا حدی که در مواقع بسیاری رهبری و ریاست خانواده به عهده او محول شد در ازدواج هم شخصیت و نظر او محفوظ بود و برخلاف روش بسیاری از مردم شهادتش درمحاکم کم و بیش مقبول و حتی  از نظر روحانیت می توانست در مراسم دینی هفت نفری که مقدم و رئیس زاواتا خوانده می شد زن به آن مقام برسد. در پندنامه آذرمهر اسپندان می خواینم که: زن و فرزندان خود را از تحصیل هنر باز مدار تا غم و اندوه به خانه تو راه نیابد و در آینده پشیمانی نبری. در آیین زرتشن زن و مرد همشأن و هم رتبه اند ولی فرشته ها از جنس زن . برای او ارزش و اهمیتی آسمانی قائل بودند و او را مظهر پاکی و عفت معرفی کرده اند.[28]

حقوق زن در یهودیت

دین یهود، مبتنی بر نظامی حقوقی است. بعد از فروپاشی معبد دوم (۷۰ سال بعد از میلاد) توسط رومیان، شاهد عرفی شدن نظام حقوقی هستیم. اولین گام در این زمینه، تعطیل کردن اجرای احکام حدود مانند اعدام و قطع دست تا «ظهور منجی عالم بشریت» است. در اروپا فعالیت دادگاههای یهودی تا قرن ۱۸ برای تنفیذ قوانین یهودی (به جز قصاص و حدود) ادامه داشت. با طرح اندیشه های جدید در زمینه «خودمختاری نوع بشر» و تاکید بر حق قانونگذاری عام توسط انسان، شاهد محدودتر شدن حوزه فعالیت دادگاههای یهودی به امور ازدواج، طلاق، ارث و وصیت هستیم. رهبران مذهبی یهود، به وضع احکام جزائی سختی پناه بردند. خاخامهای یهود که متولیان رسمی دین موسی شده بودند و خود در رفاه و راحتی می زیستند، برای اجرای اخلاق قوانین و احکام جزائی شدیدی از قبیل سنگسار کردن زانی و زانیه و لاطی و ملوط و وضع کردند. عدم بکارت عروس نشانی از بی عفتی بود و دختر سنگسار می شد. در دین یهود ازدواج عامل جدائی زن از خانواده است. ربودن دختران و کنیزان نوعی ازدواج محسوب می شود.[29] اصل ازدواج بر مبنای خریدن دختر است که قیمت او به عنوان مهریه پرداخت می شود. رضایت پدر شرط اصلی ازدواج است. اگر پدر راضی به ازدواج دختر نباشد، تنها به گرفتن وجه نقد اکتفا می کند. اجازه ازدواج با اولیای دختر است و پدر ممکن است از گرفتن مهریه صرف نظر کند. اگر چه رضایت دختر در نظر گرفته می شود. مرد باید با بیوه برادر متوفای خود که فرزند ندارد، ازدواج کند. اولین فرزند زن متعلق به بردار متوفی خواهد بود. این ازدواج برای حفظ میراث برادر است. اگر کسی از گرفتن زن برادر خود ابا کند بزرگان و مشایخ قوم او را نصیحت و اگر قبول نکند باید او را رسوا سازند. تعدد زوجات در میان یهودیان رایج است.[30]

در میان یهودیان ازدواجها با خویشاوند صورت می گیرد و با بیگانه ممنوع است. زن در خانه مطیع شوهر است و عبادات او نیز منوط با اجازه شوهر است. دختران یهود اگر ازدواج کرده باشند ارث نمی برند، و پسران دو برابر دختران ارث می برند، ارث در صورتی به دختر می رسد که متوفی فرزند پسر نداشته باشد. طی فرآیند گفته شده شریعت یهودی به مرور زمان به قوانین عرفی تبدیل می شود. اگر چه علمای یهود در برابر عرفی شدن قوانین خانواده مقاومت کردند. از نظر ایشان، وجود قوانین سختگیرانه فعلی ازدواج، ضامن استحکام خانواده است. همچنین ثواب تنها در چارچوب خانواده شرعی رخ می دهد، لذا ضرورت دارد از حریم خانواده دفاع شود. سهم دختر یهودی از میراث پدری، صرفا جهیزیه است. اگر چه با اصلاح قانون، سهم ایشان به یک دوم سهم پسران افزایش یافت.[31]

دختر یهودی، مانند دختران مسلمان، حق درخواست طلاق (و طلاق غیابی) را ندارند. در آیین یهود مذهب از مادر به ارث می رسد. در تورات تشخص زیادی به زن داده شده است. خداوند در تورات می گوید: «ما تورات را به دست زنان سپرده ایم.» در برداشت ارتدکس از آیین یهود، هویت زن در نهاد خانواده به صورت مادر، خواهر و همسر معنا می یابد. اگر چه برداشتهای محافظه کار، رویکردهای فردگرایانه تری را انتخاب کرده، اجازه فعالیت زنان را به عنوان روحانی و پیش نماز ممکن کرده اند. با ظهور رفورمیستها، شاهد حرکت به سمت فردگرایی، تضعیف خانواده به نفع هویت فردی، رانده شدن قوانین شرعی به حوزه خصوصی و اتخاذ رویکرد برابری خواهانه میان انسانها هستیم.[32]

وضعیت آموزش زنان در فرهنگ یهود

در فرهنگ یهود، به تعلیم و تربیت و آموختن تورات بسیار توصیه شده است. طبق هلاخا پدر موظف است که به فرزندش تورات بیاموزد. اما این الزام فقط در مورد فرزند پسر است و نه دختر.[33] مساله ای که باید مورد توجه قرار گیرد، نظرات مخالف یکدیگر در امر تعلیم و تربیت دختران است. گفته شده: «انسان موظف است که تورات را به دختر خود بیاموزد، چنان است که گویی، مطالب زشت و بیهوده را بدو آموخته است.[34] گرچه این عبارت، بعدها کمی تعدیل و گفته شده است که زنان ملزم به خواندن تورات نیستند؛ لذا زنان کمی تعلیم می یافتند.[35] اما نگاه غالب در امر تعلیم و تربیت دختران آن است که هر کس به دختر خود تورات بیاموزد، چنان است که گویی به او کلمات و مطالب جلف و هرزه و پوچ و بی معنا آموخته است. در تلمود آمده است که عالمی یهودی در پاسخ به پرسش زنی در باب مساله ای از تورات طفره می رود و با تندی به آن زن می گوید: عقل زن به درد خیاطی می خورد.[36]

جایگاه زن در تورات

هنگام خواندن کتاب تورات (تنخ) مشکل می توان باور کرد که با زنانی نظیر سارا، ریوقا، راحل و دبورا مواجه هستیم که با ما فاصله زمانی سه یا چهار هزار سال دارند ولی صفات بشری آنها چنان است که انگار امروز در بین ما هستند. تورات معیارهای بسیار والایی در تقوا چه برای مردان چه برای زنان دارد ولی در عین این که از خوبی تجلیل می کند، ضعفها و کاستی های افراد را حتی در بالاترین مقام گوشزد می کند، بدینسان است که اغلب شخصیتهای آن هیچ گاه در یک موضع مطلقا «نیک» قرار نمی گیرند.[37] به استناد رویکرد نخست زنی که تورات می آموزد، شایسته پاداش است، اما نه همانند مرد؛ زیرا وی مامور به یاد گرفتن نیست. لیکن علما فرمان داده اند که مرد به دخترش تورات نیاموزد؛ چرا که ذهن و عقل بیشتر زنان پذیرش تعلیم را نداشته و آنان کلام تورات را ضایع می سازند.[38]

در باب چگونگی خدمت زنان به تورات و ارتباط آنان با امر آموزش گفته شده است که زنان با خدمت به همسر و پسرانشان و این که خانه را برای آنها آماده می کنند و آنها را تشویق می کنند که به دنبال خواندن تورات و تلمود باشند و شب، به هنگام بازگشت آنان به خانه به استقبالشان بروند . . .. از این طریق به تورات خدمت می کنند و ثواب و اجر عظیم بدست می آورند.[39]

محیط اجتماعی زمان تورات

مقصود از دوران تورات دوره ای است که تقریبا از زمان حضرت ابراهیم یعنی دو هزار سال قبل از میلاد شروع و تا زمان عزرا یعنی قرن پنجم میلادی به طول می انجامد. در این دوران طایفه متشکل از چند خانواده بود که مرد در رأس آن قرار می گرفت و افراد خانواده تحت حمایت او بودند.[40] بیشتر پسران بعد از ازدواج در خانواده خود باقی می ماندند و بزرگترین آنها و پس از فوت پدر جانشین او می شد. زن در چنین خانواده ای مسئولیتی و سنگین داشت زیرا کار عمده نگهداری از خانه و کارهایی نظیر خوشه چینی، آسیاب کردن، ریسیدن پشم و کتان، رنگ کردن، اداره امور عروسان و دختران و... تماما به عهدة او بود. با وجودی که زن تحت انقیاد شوهر بود از بالاترین درجه احترام برخوردار بود و اگر شوهر به زن جسارتی می کرد یا او را کتک می زد باید مجازات می شد. هر چند تورات و تلمود نقاط ضعفی برای زنان برشمرده اند ولی عبارات تمجیدآمیز فراوانی را نیز ذکر کرده اند: «زن با تقوا تاجی بر سر شوهرش است»[41] یا «زن دلیر ارزشش بیش از یاقوت است.»[42] زن در تورات بسیار مورد ستایش است و حقوق زیادی نسبت به موقعیت زمانی قدیم به او عطا شده که بسیاری از موارد مساوی با حقوق مردان است، حتی تا جایی که بعضی از زنان به مقام رهبری، پیامبری و قضاوت نیز رسیده اند.[43]

ارث زنان در یهودیت

تفاوت های اساسی ارث زن ومرد وبه طور مشخص محرومیت های کلی وجزئی زن دردین یهود بدین شرح است:درصورتی که متوفی فرزند باشد یعنی پدرومادراوزنده باشده پدربه تنهایی درطبقه ی دوم وراث قرارمیگیرد ولی مادربامحرومیت کلی ازارثیه ی فرزندش مواجه است واگروراث منحصر درپدرومادر باشند تنهاپدرازترکه ی فرزند ارث میبرد مادراصولاًدرهیچ یک ازطبقات وراث قرارنمیگیرد. درصورتی که متوفی دارای فرزند پسرویاحتی نوادگان پسری باشددختربهره ای ازارثیه ی پدرنخواهدداشت دخترانی که درزمان حیات پدربه خانه شوهر نرفته اند مادامی که شوهر نکرده اند برادران موظفند تمام مخارج ولوازم تعلیم وتربیت آن ها راقبول نمایند وهنگامی که میخواهند به خانه شوهر بروند به آنان جهیزیه بدهند که جهیزیه هریک ازدختران نباید کمتر از سهم الارث پسران باشد وپدران میتوانند برحسب وصیت سهم الارث دختران خودرانسبت به پسران نصف تعیین کند.[44]البته این قاعده درمقررات اصلاحی،اصلاح گردیده به موجب آن دخترچه ازدواج کرده باشد چه ازدواج نکرده باشد نصف وراث ذکوراز ماترک والدین خود ارث میبرد.اگرچه زوجه درطبقه اول وراث اززوج قراردارد ولی این امردرصورتی است که زوجه اولادی نداشته باشد ولی اگردارای اولاد باشد تنهاحق دارد که مهریه وجهیزیه ی خودراکه درواقع اموال اوست مالک گردد درصورتی که اولاد نداشته باشد علاوه برمهریه وجهیزیه ترکه ی زوج رابه ارث میبرد.[45]

 نگاه منفی یهودیت نسبت به حقوق زنان

در تورات، كتاب آسماني يهود، همه جا به زن به چشم حقارت نگريسته شده و زن همواره تحقير مي‌شود. مثلاً در آن آمده است كه پدر حق دارد دخترش را مانند برده بفروشد و دختر حق سرپيچي از كار پدر را ندارد.[46] در اين قانون دختر (يا جنس مؤنث) در حكم شيئي و مال است و داراي ارزش و كرامت انساني نيست.

در جاي ديگري از تورات آمده است كه « حوّا (زن) از دنده آدم (مرد) آفريده شد».[47] و چون چنين است پس بايستي زن همواره تابع و ملك مرد باشد و مالكيت مرد بر زن از همين قاعده ادعايي در آفرينش ريشه گرفته است. براساس همين كلام تحريف شده كه اصل آن معلوم نيست چه بوده نزد علماي يهود و مسيحي تفسيرها شده از جمله پولس پايه‌گذار مسيحيت در نامه خود به قرنتيان[48] مي نويسد: «مرد از زن نيست بلكه زن از مرد است و مرد براي زن آفريده نشده بلكه زن براي مرد».

در عقيده و آئين يهود، حوّا در بهشت سبب فريب آدم و ارتكاب گناه خوردن ميوه ممنوعه و اخراج از بهشت شده و از اينرو جنس زن تا آخر عمر جهان بعنوان يك گناهكار دائمي بايد مجازات شود و در تورات[49] آمده است كه زن بجبران گناهي كه در بهشت نموده و شوهرش را از بهشت بيرون كرده‌اند بايد تمام عمر قصاص پس بدهد (و مجازات شود). بخشي از مجازات او همان آبستني و زايمان اوست.

برابری زنان در حقوق کیفری و مدنی

وضعیت برابر زنان در حقوق کیفری و مدنی، عوارض اجتماعی قابل توجهی نیز در پی داشت. حتی محدودترین قراردادهای ازدواج، استقلال اقتصادی نسبتا وسیعی را برای همسر تجویز می کرد و چون زنان حتی پس از ازدواج، تا حدودی کنترل اموالشان را به عهده داشتند، بسیاری از آنان به کار تجارت پرداخته، طرف تجاری معاملات گوناگونی قرار می گرفتند.[50] در بعضی از خانواده ها، به ویژه خانواده های بازرگانان ثروتمند، زنان در تدبیر منزل کاملا مستقل عمل می کردند. زنی که جهیزیه زیاد و قابل ملاحظه ای به خانه شوهر می آورد، از کار کردن در خانه معاف بود؛ از این رو، بعضی از این زنان فارغ البال اوقات فراغت خود را صرف شطرنج یا بازی با سگ های خانگی می کردند.[51] با آن که حکیمان یهودی مطالعه شعر و زبان آوری یونانی را جایز نمی دانستند، برخی از ایشان آن کارها را برای زنان، به عنوان «زیوری برای این جنس»، مجاز می شمردند.

ازدواج زن در یهودیت

ازدواج و تشکیل خانواده یک فریضه‌ی دینی به شمار می‌آید. در نخستین فرمان از 613 فرمان تورات مقدس، خداوند به آدم «ابوالبشر» فرمان داد كه صاحب اولاد شود تا آن‌ها نام خدا را ذکر کنند. دانشمندان یهود به امر ازدواج اهمیت بسیار می‌دهند و درباره‌ی اجرای آن، تأکید فراوان می‌کنند. در تلمود آمده است: «هر کس زن ندارد از شادمانی و برکت و نیکی محروم است.» در کتاب پیدایش فصل 2 آیه‌‌ی 18 می‌فرماید: «خداوند فرمود خوب نیست که آدم تنها باشد، پس برایش یاری در مقابل او درست کنم».[52] در آیه‌ی 25 هم می‌فرماید:
«از این سبب مرد، پدر و مادر خود را ترک کرده به زن خویش می‌پیوندد و یک تن حساب می‌شوند.» بنابراین دانشمندان یهود گفته‌اند هر کس زن ندارد، یک آدم کامل به تمام معنی نیست.[53]

ازدواج یک امر مهم و اساسی است چنان که در میشنا مگیلا آمده است: «انسان مجاز است یک سِفر تورات بفروشد و با پول آن هزینه‌ی ازدواج خود را فراهم سازد، همان طوری که انسان مجاز است برای تحصیل تورات (علم و دانش) نیز به فروش تورات مبادرت کند». مقام و مرتبه‌ی فریضه‌ی زناشویی، بسیار عالی است. اصطلاح معمول برای عقد، کلمه‌ی «قیدوشین» است که معنی آن، تقدیس می‌باشد. با ازدواج، زن و مرد برای یک‌دیگر تقدیس می‌شوند تا مقدس‌ترین هدف زندگی را دنبال کنند. کلمه‌ی قیدوش دلالت بر آن دارد که زن و مرد موظفند دقیق‌ترین نکات عفاف را در زندگی زناشویی رعایت کنند.[54] میشنا سوطا از قول دانشمندان مي‌گويد: «کسی که به خاطر ثروت یک زن با او ازدواج کند، به شدت مورد مذمت قرار گرفته و دارای فرزندانی ناشایست و ناخلف خواهد شد.» اين كتاب هم‌چنين درباره‌ی انتخاب همسر اندرزهای حکیمانه می‌دهد. برای مثال اختلاف زیاد بین سن زن و مرد را نامناسب دانسته و دلیل از تورات مقدس می‌‌آورد که فرموده است: «دخترت را بی‌عصمت مساز و او را به فاحشگی وامدار».[55] اشاره است به پدری که دختر جوان خود را به زوجیت یک پیرمرد درآورده است.

مراتب زن در یهودیت

يهود با اين نكته تكليف خود را با زنان مشخص كرده است:

روشن كردن شمع هاي شبات به عهدة زنان است. ولي اگر در منزل زن نباشد، مرد اين وظيفه را انجام خواهد داد. علت اين امر اين است كه حوا،آدم را وادار كرد از ميوة ممنوعه بخورد و او را واداشت تا از امر خدا سرپيچي نمايد. گفته شده است كه زن با اين گناه چراغ زندگي بشر را خاموش كرد. زیرا جان انسان ها چون چراغي است و گناه كردن موجب تاريك شدن آن مي شود. از اين رو زن با روشن كردن چراغ شبات تا حدودي اين خطا را جبران مي نمايد.[56] زيرا اجراي دستورات شبات و روشن كردن شمع ها ايمان را روشن ميسازد و بدين وسيله گناه زن تخفيف پيدا مي كند. البته زن زائو و يا بيمار از روشن كردن شمع شبات معاف است و بايد شوهرش به جاي او اين كار را انجام دهد. زن ها در دوران ناپاكي ماهانه نبايد از روشن كردن شمع شبات خودداري نمايند.

در تلمود (مهمترين كتاب يهود بعد از تورات) نیز در خصوص مرتبه زن آمده است: انسان موظف است هر روز اين سه دعاي بركت را بخواند : متبارك است خدايي كه مرا يهودي خلق كرد. كه مرا زن نيافريد. كه مرا يك بي سواد وبي معرفت به وجود نياورد. در كتاب نمازِ دعاي بركت اين چنين آمده است كه مرا بت پرست خلق نكرد. كه مرا غلام نيافريد و كه مرا زن به جهان نياورد.[57]

درباره ظرفيت عقلاني زن نظريات مختلفي اظهار شده است. زن ها كم ظرفيت هستند. رسم زنان چنين است كه در خانه بمانند و روش مردان اين است كه به كوچه و بازار بروند واز مردان ديگر كسب اطلاعات و دانش نمايند.

دربارة زني كه شوهرش ناپديد شده است نيز تلمود آورده است : زني كه شوهرش ناپديد گشته باشد يا بدون طلاق او را ترك كرده باشد و بدون اينكه معلوم باشد زنده يا مرده است، چنين زني كه در "عبري عگونا" و در فارسي "زنده بيوه" نام دارد از نظر هلاخا (شرع) شوهردار محسوب مي شود و تا اينكه ثابت نشده باشد كه شوهرش مرده است حق ندارد شوهر ديگري اختيار كند.[58]

تلمود در خصوص دخترنيز به نقل از ابن سيرا مي نويسد : دختر براي پدر گنجينه اي نگران كننده است..... وقتي كه كوچك است پدر مي ترسد مبادا او را فريب دهند و بي عصمت سازند، هنگامي كه به سن بلوغ مي رسد پدر بيم آن دارد كه مبادا از راه عفاف منحرف شود وقتي كه بزرگ شد پدر در تشويش است كه مبادا كسي او را به زني نگيرد و هنگامي كه به خانه شوهر رفت پدر اين نگراني را دارد كه مبادا وي بي فرزند بماند و چون پير شد پدر از اين واهمه دارد كه مبادا وي دست به جادوگري بزند.[59]

همين نظررا در تفسيري كه بر يكي از آيه هاي دعاي خير كاهنان كرده اند مي توان يافت : خداوند تو را بركت دهد و محافظتت كند  تو را بركت دهد يعني اين كه تو را صاحب پسران سازد و تو را محافظتت كند از داشتن دختران، زيرا دختران احتياج به مراقبتي دقيق و دائمي دارند.[60]

 مقایسه و نتیجه گیری

یکسان‌نگری زرتشت و یهودیت در اکثر موارد به زن و مرد سبب شد تا موقعیت اجتماعی، سیاسی زنان در این دو آئین به منزلة طبقة اجتماعی قدرتمند، سازمان یافته‌تر از قبل گردد. در دین زرتشت زنان از آزادی‌هایی چون حق انتخاب همسر برخوردار بودند هر‌چند که پاره‌ای از سنت‌ها چون نامزد نمودن آنان در خردسالی و کسب رضایت والدین برای ازدواج تا حدی دامنة این آزادی را محدود می کرد. ازدواج در دین زرتشت فقط بعد جسمانی نداشت بلکه زرتشتیان به ازدواج به منزلة امری مقدسی که منشأ خیر و برکت فراوان است می‌نگریستند. مزایا و امتیازات زنان با توجه به نوع ازدواجشان متفاوت بود. فسخ  قرارداد ازدواج در دین زرتشت امری آسان نبود. در این دین، دو طرف ازدواج می‌توانستند درخواست طلاق را مطرح کنند بنابرین حق طلاق فقط در اختیار مردان نبود مردان نیز تنها با ارائة دلیل قانع‌کننده در محکه می‌توانستند همسر خود را طلاق دهند. در این زمینه در دین یهودیت گفته های متفاوتی وجود دارد؛ از یک طرف بر برابری زن و مرد تاکید می کند و از طرف دیگر بیان می کند که نظارت پدر بر دختر آن اندازه مطلق است كه حتي اگر بخواهد مي‌تواند دخترش را بفروشد و اين نكته در نوشته‌هاي ربيون آمده است: «مرد مي‌تواند دخترش را بفروشد، اما زن نمي‌تواند، مرد مي‌تواند دختر را نامزد كند، اما زن نه».

      ربيون يهود، حق شوهر بر دارايي‌هاي همسرش را به عنوان يك نتيجه‌ي فرعي از مالكيت شوهر بر همسر مي‌دانند. اگر شخصي، مالك‌ زني شود آيا به اين نتيجه نمي‌رسيم كه او مالك دارايي‌هاي او نيز هست؟ و اگر او زن را به دست آورد. آيا دارايي او را به دست نمي‌آورد؟

پوشش زنان ساسانی با توجه به موقعیت و طبقات اجتماعی‌شان متفاوت بود. زنان طبقات حاکمه و اشراف مقیدتر به امر حجاب بودند به نظر می‌رسد زنان طبقات پایین‌تر به دلیل کار در بیرون از خانه نمی‌توانستند مانند طبقة اشراف پیراهن و شنل‌های بلند را تحمل نمایند. در آیین یهودیت نیز قوانین سختی نسبت به حجاب داشتند. یکی دیگر از علمای معاصر یهود درمورد کیفیت پوشش و حجاب زنان بیان کرده است:

لباس زنان باید به حدی گشاد و آزاد باشد تا اندام بدن به هیچ عنوان درآن برجسته نشده و کمربند بسته نشود. همچنین وی درباره پوشش گردن و مچ پا می‌گوید: تمام دور گردن پوشانده شود حتی پاها باید پوشیده باشد و از پشت جوراب نباید پوست پا دیده شود و جوراب های عکس دار وبا رنگ‌های تند ممنوع است. در واقع در این زمینه می توان گفت که هم آیین زرتشت و هم یهودیت دارای نکات مشترک فراوانی هستند.[61]

آرایش زنان هرچند که در هر دو دین، امر قبیح به شمار می‌آید اما شواهد باستانی حاکی ازین است که، زنان اشراف خود را می‌آراستند و از زینت‌آلات برای زیبایی خود استفاده می‌نمودند. مهم‌ترین محدودیت‌های اجتماعی اعمال شده بر زنان در ایام عادت ماهیانه و زایمان بود. هرچند‌که ریشة این تفکر در ایران به قبل از ظهور زرتشت بر می‌گشت ولی بعد از ظهور زرتشت نیز این محدودیت قانونی‌تر شد. زنان در این ایام از خانة خود دور و از فعالیت‌های اجتماعی‌شان محروم می‌گشتند. مراسم پیچیدة تطهیر زنان حایض و زائو به وسیلة روحانیون نیز زنان را آزرده‌تر می‌ساخت و بر خستگی آنان می‌افزود. علی‌رغم این محدودیت‌ها بایستی گفت جایگاه سیاسی و مذهبی زن بعد از زرتشت در ایران مستحکم‌تر از زمان‌های قبل گشت. برای دست‌یابی زنان به امور سیاسی چون پادشاهی مانع خاصی وجود نداشت. هرچند، تا وقتی که مردان لایق برای چنین امور وجود داشتند آنان را بر زنان ترجیح می‌دادند.

زنان هم‌چنین می‌توانستند بعد از شرایط خاص، تصدی امور مذهبی را نیز بر عهده بگیرند، اموری چون نگهداری آتش مقدس و امر قضاوت به آنان واگذار می‌شد.

در دین زرتشت خردورزی امری مقدس شمرده شده، به همین دلیل مانعی برای تحصیل زنان وجود نداشت. یکی از مهم‌ترین وظایف مادران در دین زرتشت، آموزش و تعلیم فرزندان بود. آنان می‌توانستند به منزلة مربی نیز به امر تعلیم مشغول شوند. چنان‌که ملکه آتوسا به امر تعلیم نجیب‌زادگان مشغول بود. وجود جشن سپنته‌آرمئی یا روز زن بیانگر این است که با وجود محدودیت‌های اجتماعی زنان در ایران باستان و اهمیت پدر در خانواده، زنان نیز از موقعیت اجتماعی بالایی برخوردار بودند. قدردانی از زنان نیکو در این روز و پیشکش نمودن هدایا از سوی فرزندان و شوهر به زن، بیانگر نقش مهم زن در جامعة آریایی بود.

در خود دوران تورات نیز مانند دین زرتشت حقوق زیادی برای زن قائل بودند مقصود از دوران تورات دوره ای است که تقریبا از زمان حضرت ابراهیم یعنی دو هزار سال قبل از میلاد شروع و تا زمان عزرا یعنی قرن پنجم میلادی به طول می انجامد.[62] در این دوران طایفه متشکل از چند خانواده بود که مرد در رأس آن قرار می گرفت و افراد خانواده تحت حمایت او بودند. بیشتر پسران بعد از ازدواج در خانواده خود باقی می ماندند و بزرگترین آنها و پس از فوت پدر جانشین او می شد. زن در چنین خانواده ای مسئولیتی و سنگین داشت زیرا کار عمده نگهداری از خانه و کارهایی نظیر خوشه چینی، آسیاب کردن، ریسیدن پشم و کتان، رنگ کردن، اداره امور عروسان و دختران و... تماما به عهدة او بود. با وجودی که زن تحت انقیاد شوهر بود از بالاترین درجه احترام برخوردار بود و اگر شوهر به زن جسارتی می کرد یا او را کتک می زد باید مجازات می شد. هر چند تورات و تلمود نقاط ضعفی برای زنان برشمرده اند ولی عبارات تمجیدآمیز فراوانی را نیز ذکر کرده اند: «زن با تقوا تاجی بر سر شوهرش است» یا «زن دلیر ارزشش بیش از یاقوت است.» زن در تورات بسیار مورد ستایش است و حقوق زیادی نسبت به موقعیت زمانی قدیم به او عطا شده که بسیاری از موارد مساوی با حقوق مردان است، حتی تا جایی که بعضی از زنان به مقام رهبری، پیامبری و قضاوت نیز رسیده اند.

بنابر آنچه گفته شد مشخص شد که در دین زرتشت و در اکثر موارد در یهودیت، مرد و زن دو فرد، از يك نوع و از يك جوهرند، جوهري كه نامش انسان است، چون تمامي آثاري كه از انسانيت در صنف مرد مشاهده شده، در صنف زن نيز مشاهده شده است، (اگر در مرد فضائلي از قبيل سخاوت، شجاعت، علم، خويشتن‌داري و امثال آن ديده شده در صنف زن نيز ديده شده است) آن هم بدون هيچ تفاوت، بطور مسلم ظهور آثار نوع، دليل بر تحقق خود نوع است، پس صنف زن نيز انسان است، بله اين دو صنف در بعضي از آثار مشتركه (نه آثار مختصه از قبيل حامله شدن و امثال آن) از نظر شدت و ضعف اختلاف دارند ولي صرف شدن و ضعف در بعضي از صفات انسانيت، باعث آن نمي‌شود كه بگوييم نوعيت در صنف ضعيف باطل شده و او ديگر انسان نيست. و با اين بيان روشن مي‌شود كه رسيدن به هر درجه از كمال كه براي يك صنف ميسر و مقدور است براي صنف ديگر نيز ميسور و ممكن است و يكي از مصاديق آن استكمال‌ معنوي، كمالاتي است كه از راه ايمان به خدا و اطاعت و تقرب به درگاه او حاصل مي‌شود.