اصول آئين پروتستان با اصول مذهب كاتوليك رومي در تفسير رستگاري تفاوت دارد نه در راه رستگاري كه به وسيلة خداوند در مسيح انجام شد، بلكه در راهي كه به وسيلة فردي مسيحي اختصاص داده مي شود. عقيدة لوتر در مورد توجيه به وسيلة ايمان (عقيده) يا به صورت كامل تر و دقيق تر، توجيه از طريق بخشش به واسطة ايمان كه خودش آن را هدايت كرد در مقابل آنچه كه او براي بودن تمايلي گسترده در مورد مسيحيت قرون وسطايي جهت ارائة اين موضوع درك كرد كه اعمال انسان قسمتي از اعتبار براي ترميم (اعادة) حق ارتباط بين خداوند و بشر مي باشد. اين موضوع را به عنوان انكاري دربارة خصوصيت كاملا غير معوض رستگاري مورد حمله قرار داد. نقش ارادة انسان در رستگاري كاملا منفعل بود، قبول عفو (گذشت) گناهان به عنوان يك بخش صرف و همكاري ابدا به معناي به سبب مهرباني خودش براي معامله با خداوند نبود. ايمان، بنابراين، عملي از نيروي عقلاني نبود (يا، در هيچ درجه اي، ‌اصولا نبود) كه به همان اندازه درست مي پذيرد آنچه را كه خداوند معلوم مي كرد اما عملي از اراده خودش را به طور غير مشروط به توجه (التفات) خداوند مي سپارد همان گونه كه به مسيح اعطا شد. چنين اعتماد نامشروطي منجر به تبديل زندگي انسان از تلاش خود محوري براي سربلندي به عبادت خدا محور دربارة ديگران شد (« راه زندگي مسيح » را در ذيل مشاهده كنيد) . تا حدي در پاسخ به عقيدة لوتر، ‌انجمن ترنت در ششمين جلسه اش اظهار كرد كه « ايمان آغاز رستگاري انسان، اساس و پاية تمام توجيهات مي باشد » ، اما هر كسي را محكوم كرد كه « مي گويد كه گناهكار به وسيلة صرف ايمان تصديق (تاييد) مي شود، همان گونه كه به هر حال هيچ كس ديگري براي همكاري مورد نياز نبود » (‌براي بحث بيشتر در مورد عقايد رستگاري مسيحيت، توجيه وشايستگي،‌ مقاله اي در مورد مفاهيم مسيحيت، را مشاهده كنيد) .

انجمن پرستش مسيحيان. به عنوان سيستمي در مورد اميد (انتظار) ، مسيحيت به واسطة عيسي مسيح خارج از قول زندگي ابدي نگه داشته مي شود. در الفاظي كه « خلاصة انجيل » ناميده شده است (Jn.3:16 ) ،‌ « خداوند جهان را به قدري دوست داشت كه آن را به تنها پسرش داد، كه هركسي كه به او اعتقاد داشت ممكن نيست بميرد بلكه زندگي ابدي دارد » . اما آن قول و اميد زندگي براي كساني كه اعتقاد دارند در جداسازي محدودة كاملي از اميد مسيحيت،‌ انتظار تمام نعمت هاي خداوند براي زمان و براي ابديت، و پذيرش آن نعمتها و تشكر و ستايش اميد قرار نمي گيرد. بالنتيجه، خودش را مخصوصا در دعا و عبادت‌ بيان مي كند، كه هر دو دعاي فردي از شخص معتقد به مسيحيت و عبادت يكپارچه از اجتماع مسيحي مي باشد.

كليساي مقدس كاتوليك. جزئي جدايي ناپذير از مسيحيت هم به عنوان « الگويي از ايمان » و هم به عنوان « اجتماعي از پرستش و عبادت » مي باشد كه در عباراتي از عقيدة Apostles (عالي ترين مرجع روحاني) بيان مي شود: « من به كليساي مقدس كاتوليك، صميميتي از اولياي مقدس اعتقاد دارم. » . طبق گزارشات پيمان جديد، آن قصد عيسي براي يافتن كليسايي بود (Mt. 16 : 18)  : « من كليسايم را خواهم ساخت » خواه كسي تاريخ گرايي واقعي آن گزارشات را قبول كند يا قبول نكند. عيسي در حقيقت، انجمني از مريدان را جمع كرد و سفرة دوستي را تشكيل داد. در اوايل مسيحيت، ما قادر به آشكار كردن آن هستيم كه قبلا يك مسيحيت مذهبي (كليسايي) مي باشد، براي آنچه كه در حقيقت ما داراي انجيل ها و تمام كتب ديگر پيمان جديد مي باشيم. براي مسيحيان با هر عقيده و مذهبي، كليسا زمان يكساني براي فضاي ابتدايي عبادت و پرستش مي باشد.

‌به هر حال، يكدلي خيلي كمتري دربارة ماهيت كليسا يا دربارة سازمان و اختيارش وجود دارد. مجموعة سه جانبه اي از اختيار كه از تضادهاي مسيحيت اوليه پديدار شد. (در بالا « تاريخچة مسحيت » را مشاهده كنيد) كه به اسقف اعظم ادارة اعمال حكومتي قابل رويت كليسا واگذار شد و بنابراين كليسا را تعريف كرد. دو قاعده از Cyprian (فوت. 258) ، اسقف اعظم كارتاژ، اين تعريف را خلاصه مي كند: « جايي كه اسقف باشد، آنجا كليسا مي باشد »  و « رستگاري جدا از كليسا وجود ندارد » .براي خود Cyprian ، همان گونه كه در اين مجادلات با Stephen (اسقف روم از سال 254 تا سال 257 ) آشكار مي شود، ‌به هر اسقفي اختيار ادارة خودش نسبت داده مي شود و براي اختيار مسيح و دربارة اسقف هاي برادرش پاسخگو بود، اما نه براي هر اسقفي به عنوان پادشاه تمام كليسا. اما قبلا نشانه هايي از توسعة يك ساختار هرمي قدرت، با مراكز معيني وجود داشت كه قلمروي آشكاري بر ديگران دارند. از جملة اينها، مقر اسقف روم برتري داشت و دارد. همان طور كه پيش تر مورد ملاحظه قرار گرفت، اين ادارك از اختيار در قرون وسطي به تعريفي از كليسا به عنوان يك حكومت سلطنتي قابل رويت، قابل مقايسه و در برخي روش ها براي ديگر حكومت هاي سلطنتي منجر شد، از انچه كه پاپ حاكم مطلق بود  « هر گونه قضاوتي مي كرد، اما توسط هيچ كسي مورد قضاوت قرار نمي گرفت » . همان گونه كه Dictatus pape Gregory VII‌ گفت. ارتدكسي، ‌در مقابل، در برابر الگوي هرمي اختيار كليسا پايداري مي كرد، و براي جستجوي انجمن يكپارچه اي از اسقف هاي كليسا ترجيح مي داد، مخصوصا هنگامي كه آنها در شوراي جمع شده اي، به عنوان يك هويت متحد و دانشكده اي، با اسقف روم به عنوان « first among equals » اما نه به عنوان پادشاه مي باشند. يكي از تاكيدات عمدة دومين شوراي واتيكان تاكيد جديدي بر كار مشترك دانشكده اي مربوط به كليساي اسقفي در مسيحيت بود اما نه با هزينة ‌برتري اسقف روم در درون كالج. آن تاكيد به دقت به حكم (فرمان) شورا براي ترميم تعريف كليسا متصل شد همان طور كه اساسا انجمن عبادت مسيحيان بود. (مريدي و كليسا را مشاهده كنيد. براي بحث دربارة اجتماع به عنوان پديده اي هراسناك در جنبة عريض مذهبي، انجمن را مشاهده كنيد) .

Template Design:Afzadi