مقدمه

«حجاب و عفاف»در قاموس بشري ، واژه هاي آشنايي هستند که در گذر زمان از سنت به سوي  مدرنيته ، فراز و نشيب هاي زيادي را طي کرده است . در اين ميان مردان و زنان (به خصوص زنان) در مسير تند باد حرکت به سوي مدرنيسم ، در معرض برهنگي فرهنگي و فرهنگ برهنگي قرار گرفتند تا در توسعه سرمايه داري نقش خويش را ايفا کنند .

  اما با گذر زمان از هويت و شخصيت و ماهيت خود بيشتر دور شدند ، و در يک حرکت جديد با بازگشت دوباره به سوي منيت خويش و توجه به سرشت و طبيعت و احتياجات حقيقي خودرا ، در ميان معنويت ، هويت خويش را در «عفاف و حجاب» جستجو کردند .

  نگاهي به مباني «حجاب و عفاف» که برخاسته از حقايق دين و در افق بالاتر از عالم ماده تدوين و تبيين شده است ، در عصر برهنگي ، تنها پاسخ مثبت و حقيقي به نيازهاي دروني و بازگشت به گرايش هاي فطري جامعه انساني است که سلامت ،امنيت ، معنويت و کمال را در خانواده و اجتماع ميسور مي سازد ؛ و اين انتخاب  تنها راه رسيدن به کمال و سعادت الهي است ، مباني و ريشه و راه هاي اين حقيقت را مي توان از بطن قرآن و روايت هاي اصيل اسلامي به دست آورد .

  از اين روي در اين تحقیق «مباني عفاف و حجاب» از قرآن مورد نقد و بررسي قرار گرفته است .

مفهوم حجاب

   حجاب را از دو بعد لغوي و اصطلاحي مي توان تعريف کرد که در بعد لغوي در ساده ترين تعريف حجاب به معني پوشش و فاصله ميان دو چيز معنا شده است ؛ چنان که ابن منظور مي نويسد : «الحجاب :الستر ... و الحجاب اسم ما احتجب به وکل ما حال بين شيئين : حجاب ... و کل شي ءٍٍ منع شيئاً فقد حجبه ...»1 ؛ (ابن منظور ، 2000 م ، ج 4 : 36) «حجاب به معناي پوشانيدن است و اسم چيزي است که پوشانيدن با آن انجام مي گيرد و هرچيزي که ميان دو چيز ، جدايي مي اندازد، حجاب گويند و هر چيزي که مانع از چيز ديگر شود او را حجب نموده است .»

و در کلامي ديگر خداوند منّان مي فرمايد : «و من بنينا و بينک حجاب.»2 (سوره فصلت : آيه 5)؛  «ميان ما و شما حاجز و فاصله اي در نحله و دين وجود دارد ، نيز بدين معنا به کار رفته است .»

 شهيد مطهري در مورد واژه «حجاب با تأکيد بر مفهوم پوشش بيان مي کنند : «کلمه ي حجاب هم به معني پوشيدن است و هم به معني پرده و حاجب . بيشتر استعمالش به معني پرده است . اين کلمه از آن جهت مفهوم پوشش مي دهد که پرده وسيله ي پوشش است ، و شايد بتوان گفت که به حسب اصل لغت هر پوششي حجاب نيست ، آن پوششي حجاب ناميده مي شود که از طريق پشت پرده واقع شدن صورت گيرد . در قرآن کريم در داستان سليمان ، غروب خورشيد را اين طور توصيف مي کند : «حَتّي تَورات بالحجاب»3 ، (سوره ص :آيه 32 ) «تا آن وقتي که خورشيد در پشت پرده مخفي شد .» ، پرده ي حاجز ميان قلب و شکم را «حجاب» گويند .4(مطهري ، 1353 : 63)

 در کتب لغت فارسي نيز براي واژه ي «حجاب» معناي مختلفي مانند : «پرده ، ستر ، نقابي که زنان چهره ي خود را به آن مي پوشانند ، روي بند ، برقع ، چادري که زنان سرتاپاي خود را بدان مي پوشانند .» 5 (معين ، 1379 ، ج 1 :1340 / عميد ، 1367 : 557) آمده است . در کل مي توان گفت حجاب به معني پوشش ، بديهي ترين تعريفي است که مي توان به آن اشاره کرد .

 به نظر مي رسد واژه «ستر» در طول زمان به «پوشش» تغيير يافته است که زن در پس پوششي مانند  حجاب خود را در جامعه از گزندهاي مختلف مصون مي دارد . چنان که «حجاب در علومي چون عرفان و طب و شايد ديگر علوم اصطلاح خاصي دارد ؛ اما اين واژه در قرآن و حديث نيز با عنايت به همين معناي لغوي به کار رفته و معناي خاصي پيدا نکرده است . در دوران متأخر اين واژه معناي اصطلاحي خاصي پيدا کرده و به پوشش خاص زنان اطلاق شده است .»1 (جمشيدي ، 1386 : 2)

 «شهيد مطهري در مورد واژه «ستر» و تغيير آن به «پوشش» مي نويسد:« مورد استعمال کلمه ي [ستر به پوشش در مفهوم] حجاب در مورد پوشش زن يک اصطلاح نسبتاً جديدي است . در قديم و مخصوصاً در اصطلاح فقهاء ، کلمه ي «ستر» که به معني پوشش است به کار رفته است . فقها چه در کتاب الصلوه و چه در کتاب النکاح که متعرض اين مطلب شده اند ،کلمه ستر را به کار برده اند، نه کلمه ي حجاب را . بهتر اين بود که اين کلمه عوض نمي شد و ما هميشه همان کلمه ي پوشش را به کار مي برديم ، زيرا چنان که گفتيم معني شايع لغت حجاب ، پرده است و اگر در مورد پوشش به کار برده مي شود به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است و همين امر موجب شده که عده ي زيادي گمان کنند که اسلام خواسته است زن هميشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بيرون نرود . پوشش زن در اسلام ، اين است که زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوه گري و خودنمايي نپردازد .»2 (مطهري ، 1353 : 64)

سير تاريخي حجاب

 بنابر گواهي متون تاريخي ، در اکثر قريب به اتفاق اقوام و ملل ، حجاب در ميان زنان معمول بوده ، هر چند فراز و نشيب هاي زيادي را طي کرده است و گاهي با اعمال سليقه ي حاکمان تشديد يا تخفيف يافته است ولي هيچ گاه به طور کامل از ميان نرفته است .

«مورخان به ندرت از اقوامي بدوي ياد مي کنند که زنان شان داراي حجاب مناسب نبوده يا به صورت برهنه در اجتماع ظاهر مي شدند . تعداد اين اقوام به قدري نادر است که در مقام مقايسه -  به قول انديشمندان -  قابل ذکر نيستند و شايد بتوان گفت : وجود برخي موانع سبب جلوگيري از بروز تمايلات و استعدادهاي فطري و طبيعي آنان شده است و يا عواملي باعث انحراف آنان از مسير فطرت گشته است .»3 (محمدي آشناني ، 1373 : 22)  

 شهيد مطهري در مورد اين که کدامين اقوام داراي حجاب بوده اند چنين بيان مي کند : «در ايران باستان و در ميان قوم يهود و احتمالاً در هند حجاب وجود داشته است و از آن چه در قانون اسلام آمده سخت تر بوده است اما در عرب جاهليت حجاب وجود نداشته است و به وسيله ي اسلام در عرب پيدا شده است .»4 (مطهري ،1353: 5)

مهدي قلي هدايت در کتاب خاطرات و فطرت زنانه پوشش در ملل مختلف مي گويد : «اگر به لباس ملي کشورهاي جهان بنگريم به خوبي حجاب و پوشش زن را در مي يابيم . براون واشنايور ، نويسنده ي غربي ، در کتابي به نام پوشاک اقوام مختلف ، پوشاک اقوام گوناگون جهان از عهد باستان تا قرن بيستم  را به صورت مصور ارائه کرده اند . نگاهي کوتاه به اين کتاب روشنگر اين واقعيت است که در عهد باستان در ميان يهوديان ، مسيحيان ، زرتشتي ها ، يونانيان و اهالي روم ، آلمان ، خاور نزديک و برخي مناطق ديگر پوشش زن به طور کامل رعايت مي شده است ، به گونه اي که زنان چين در معابر عمومي جز در پرده و ملحفه ظاهر نمي شدند و در خانه نيز داراي اندروني و بيروني بوده اند.»1 (هدايت ، 1363 : 405)

در مجموع مي توان گفت حجاب به معناي يک رفتار انساني در طول تاريخ با فراز و نشيب هاي فراواني همراه بوده و گرايش هاي مختلفي در هر دوره بر نوع حجاب افراد مؤثر بوده است . اگر چه رسم حجاب در بين اقوام غير عرب مانند ايران باستان ، اروپا ، قوم يهود و ... مرسوم بوده است . اسلام ، نه تنها واضح قانون حجاب نبوده است ، بلکه در جهت جلوگيري از افراط و تفريط هايي که در طول تاريخ در مورد حجاب به وجود آمده بود، به قانونمند کردن و تنظيم و تخفيف آن همت گماشته است و آن را به صورتي متعادل ، صحيح و متناسب با فطرت انساني زن ارائه نموده است .

مباني حجاب در قرآن

حجاب در کلام الله مجيد در سوره هاي نور و احزاب به صراحت و وضوح تبيين شده است . «در اين آيات شريفه حدود حجاب ، آثار و کارکردهاي آن بيان گرديده است ؛ در حقيقت ، حجاب زن مسلمان به فتواي همه ي مراجع معروف تقليد در اين زمان يکي از ضروريات دين است .»1

 لزوم پوشيدگي زن براساس شش دليل قطعي قابل اثبات است که هر يک به تنهايي براي اثبات ضرورت حجاب کافي است : 1-  قرآن کريم ، 2-  روايات شريفه ، 3-  سيره ي اهل بيت عليه السلام ، 4-  براهين عقلي ، 5- فطرت و طبيعت انساني و تاريخ .

 نکته مهم در بررسي حجاب از نظر دين مبين اسلام ، اين است که نگرشي مطابق با فطرت و هويت حقيقي زنان است که نه تنها يک بُعدي نبوده ، بلکه همه ي ابعاد و جوانب شخصيت زن مسلمان در بُعد مادي و معنوي را مدّ نظر قرار داده است . از اين روي در اينجا  حجاب تنها از ديدگاه قرآن و روايت ها مورد بررسي قرار گرفته است که حجاب فيزيکي بدن ، حجاب در نگاه ، گفتار ، رفتار و در قلب را مي توان اشاره         کرد .

حجاب فيزيکي بدن

 اين بُعد همان محوري است که مورد توجه اکثر دانشمندان ، علما ، فقها و روشنفکران بوده است . اين بخش از حجاب محسوس ترين و ملموس ترين بُعد مي باشد . در آيات شريفه قرآن کريم «در سوره نور و احزاب» به اين بُعد از حجاب  با عنوان «خُمار» و «جلباب»تأکيد ويژه شده است .

 

خمار

 

 قرآن کريم از دو نوع حجاب و شيوه ي پوشش زن سخن به ميان آورده است : «خمار» و «جلباب» ؛ از خمار در آيه سوره نور سخن گفته شده است : «وَليضرِبنَ بِخُمُرِ هِنَّ عَلي جُيوبِهِنَّ»2 ؛ (سوره نور ، آيه 30) «خمارهاي خود را بر گريبان  هاي خويش بيفکنيد .» که اين قسمت آيه بيان گر کيفيت پوشش است که زن بايد آن را بپوشاند .

  «خمر» ، جمع خمار است و در کتب لغت آمده است : «الخمار ثوب تغطي به المرأه أسما»3 ؛ (راغب اصفهاني ، 1992 م : 298) «خمار لباسي است که زن سر خود را با آن مي پوشاند .» آقاي مصطفوي در التحقيق في کلمات القرآن مي نويسد : «خمر و خمار به معني ستر و پوشش است . شراب را خمر گويند ؛ زيرا حواس ظاهري و باطني را مي پوشاند . به روسري زن نيز خمار گويند ؛ زيرا به وسيله آن سرش را مي پوشاند .»4 (مصطفوي ، 1360 ،چ 3 : 129) ابن عباس در تفسير اين بخش از آيه ي شريفه مي گويد : «تغط شعرها و صدرها و ترائبها و سوالصفا» 5  ؛ (طبرسي ، 1380 ، چ 7 : 185) «زن موي سر، سينه و دور گردن و زيرگلوي خود را بپوشاند .»

«آنچه مي تواند به اين فرمان الهي جامه ي عمل بپوشاند ، مقنعه يا روسري بلندي است که علاوه بر پوشش کامل سر ، بر روي گردن و سينه افتد .»1 (بيرقي اکبري ، 1377 : 38) و شهيد مطهري معتقد است : «ترکيب لغوي «ضَرَب علي» در لغت عرب اين معنا را مي سازد که چيزي را بر روي چيز ديگر قرار دهند ، به طوري که مانع و حاجبي براي او شمرده شود .»2 (مطهري ، 1353 : 138) براساس آيه ي شريفه و تفسير ابن عباس ، اين پوشش سرهر چه که هست ، اعم از شال ، روسري ، مقنعه بايد مو ، سينه ، دورگردن و زيرگلوي زن را بپوشاند .

  «در زمان جاهليت و صدر اسلام زنان عرب غيرمسلمان لباس هاي بلند و گشاد مي پوشيدند ، برسر يا شانه خود عبا مي انداختند و پوششي کوتاه و کوتاه تر از جلباب روي سرشان مي بستند . شهيد مطهري به نقل از تفاسير معتبر از جمله تفسير کشاف بيان مي کنند که زنان عرب معمولاً پيراهن هايي مي پوشيدند که گريبان هاي شان باز بود ، دور گردن و سينه را نمي پوشاند و روسري هايي هم که روي سر خود مي انداختند از پشت سر مي آويختند ، قهراً گوش ها و بناگوش ها و گوشواره ها و جلوي سينه و گردن نمايان مي شد . اين آيه دستور مي دهد که بايد قسمت آويخته ي همان روسري ها از دو طرف روي سينه و گريبان خود بيافکنند تا قسمت هاي ياد شده پوشيده گردد .»3 (همان : 136 و 137)

در ذيل اين آيه محمدبن يعقوب کليني در کافي به سند خود از محمدبن يحيي ، از احمد بن محمد بن حکم از سيف بن عميره از سعد اسکاف از ابي جعفر عليه السلام چنين روايت مي کند که فرمودند : «استقبل شابُ من انصار امراه بالمدينه و کان النساء يتفلعن خلف آذانهّن فنظر الميعاد مقبلد فلمّا جازت نظر الميعاد و دخل في زقاق قد سماه ببني فلان فجعل ينظر خلفها و اعترض وجهه عظم في الحائط أو زجاجه فشقّ وجهه فلمّا مفت الامرأه نظر فاذا الدماء تسيل علي صدره و ثوبه ؛ فقال ، والله و آتين رسول الله (ص) و لأخبرنّه قال : فأتاه فلمّا رآه رسول الله (ص) قال له ما هذا . فأخبره . فهبط جبرئيل عليه السلام بهذه الآيه اقُل لِلمُؤمِنينَ يغُضُّوا مِن اَبصارِهِم وَ يحفَظوا فُرُوجَهُم ذلک أَزکي لَهُم إنَّ اللهَ خَبير بما يصنَعونَ .»1 (کليني ، 1413 هـ . ق ، ج 5 : 520)

 

 «يکي از جوانان انصار با زني از اهالي مدينه روبه رو شد در آن زمان ، زنان مقنعه خود را پشت گوش  مي بستند . جوان به زن ، که از رو به رو مي آمد ، آن قدر نگاه کرد که زن از مقابل او گذشت و رفت . جوان درحالي که هم چنان از پشت سر ، آن زن را نگاه مي کرد ، وارد کوچه بني فلان شد که ناگاه استخوان يا شيشه اي که در ديوار بود ، صورت او را دريد . وقتي زن رفت ، ناگاه جوان متوجه شد که خون روي لباس و سينه اش ريخته است ؛ با خود گفت : به خدا حتماً نزد رسول الله (ص) مي روم و ماجرا را توضيح مي دهم . جوان نزد پيامبر (ص) آمد . وقتي که رسول خدا (ص) او را ديد پرسيد : اين چيست ؟ جوان ماجرا را توضيح داد . جبرئيل در اين هنگام بر پيامبر چنين خواند : «به مردان بگو که چشمان خويش را ببندند و شرمگاه خود را نگاه دارند ، اين براي شان پاکيزه تر است ؛ زيرا خدا به کارهايي که مي کنند آگاه است .» 2 (سوره نور ، آيه 30)

جلباب

نوع دوم پوشش جلباب است که در سوره احزاب بدان تصريح شده است : «يا أَيهَا النَبي قُل لِأَزواجِکَ  و بَناتِکَ وَ نِساءِ المُؤمِنينَ يدُنينَ عَلَيهِنَّ مِن جَلا بيبهنَّ ذلِِکَ أَدني أَن يعرِفنَ و لايوذَينَ و کان الله غفوراَ رحيماَ .»1 (سوره احزاب ، آيه 59)

 «اي پيامبر ، به زنان و دخترانت و زنان مؤمن بگو : جلباب هاي خود را به هم نزديک سازند تا با اين پوشش بهتر شناخته شوند و از تعرض هوس رانان آزار نبينند و خداوند بخشنده و مهربان است .»

 علامه طباطبايي در تفسير الميزان در ذيل آيه شريفه آورده است : «الجلابيب جمع جلباب و هوثوب تشتمل به المرأه فيغطّي جميع بدنها او الخمار الذي تغطّي به رأسها و وجهها .»2 (طباطبايي ، 1396 هـ . ق ، ج 16 : 361) «جلابيب جمع جلباب است و آن لباسي است که زن آن را در بر مي کند و همه بدن خود را مي پوشاند يا مقنعه اي است که سر و صورت خود را به آن مي پوشاند .» زمخشري نيز در کشاف به نقل از ابن عباس همين معني را به کار برده است و مي گويد : «الرداء الذي سيته من فوق الي اسفل»3 (زمخشري ، 1352 ، ج 3 : 559) «در جلباب ردايي است که سراسر بدن را از بالا تا پايين را مي پوشاند . »

ابن منظور نيز در لسان العرب جلبا را لباس بلند معنا کرده و مي نويسد : «الجلباب ثوب اوسع من  الخمارد دون الرداء تغطي به االمرأه راسها و صدرها و قيل هوثوب واسع دون الملحفه تلسبه المرأه و قيل هو الملحفه»4 ؛ (بيرقي اکبري ، 1377 : 44) «جلباب لباسي بزرگ تر از سرپوش و کوچک تر از رداست که زن سر و سينه خود را با آن مي پوشاند و گفته شده است لباسي بزرگ است که از محلفه کوتاه تر است و زن آن را مي پوشد و گفته شده است همان ملحفه است .»

واژه ي ادناء در تفاسير «هم به معناي دنو (نزديک کردن) آمده .»5 (فيض کاشاني ، بي تا ، ج 4 : 203) و «هم به معناي ارحاء و اسدال و آويختن .» 6 (زمخشري ، 1352 : 565) آيه شريفه مي فرمايد : «يدنينَ عَلَيهِنَّ مِن جلا بيهَّن ذلِکَ أَدني أَن يعرِفنَ فَلا يؤذَينَ ...» معناي آيه اين است که زنان مسلمان بايد جلباب هاي شان را به خود نزديک کنند يا بر سر بياويزند تا شناخته شوند به اينکه زن مسلمان آزاد هستند . »

7- (فيض کاشاني ، بي تا ، همانجا) يا« شناخته شوند به اين که پوشيده و با عفت هستند .»

8 (طباطبايي ،1396 هـ .ق، همانجا)

علاوه بر مباحث لغت شناسي ، چند نکته ويژه نيز در آيه ي جلباب وجود دارد :

1-  تأخير نزول آيات مورد نظر در سوره ي احزاب پس از آيات خمار در سوره ي نور .»1 (عابديني ، بیتا:) با توجه به مسئله تدريجي بودن احکام ، اين نظر محتمل است که آيه ي خمار دستور نخستين وآيه ي جلباب دستور نهايي آن است ؛ حجاب برگزيده و برتر مورد نظر اسلام حجاب جلباب است

 

2-  عموميت آيه ي جلباب بر همه ي زنان مؤمن و زنان و دختران پيامبر (ص) به عنوان يک حکم نهايي و استثنا ناپذير .» 2 (هدايت خواه ، 1374 : 184)

   3-  دستور بر نحوه ي پوشش جلباب با عنوان «يدنين عليهن من جلابيبهن» با چيزي مانند عبا و چادر سازگارتر است تا با لباس و روسري ؛ زيرا شکل لباس سراسري به گونه اي است که بايد اطراف آن را به يکديگر نزديک کرد و بر روي هم قرار داد تا بدن را بپوشاند .

4-  اثر اجتماعي پوشش جلباب در اين آيه ي شريفه ذکر شده است در حالي که اين اثر براي پوشش خمار بيان نشده : «ذلک أدني ان يعرفن فلا يؤذين» ن آن آن

؛ اين پوشش جلباب نزديک ترين چيزي است که به وسيله ي آن ايمان و عفاف تعيين مي يابد و همان طور که گفتيم به اين وسيله زنان مؤمن و عفيف بهتر شناخته مي شوند تا از تعرض هوس رانان آزار نبينند ؛ از همين رو اراذل و اوباش مجبور مي شوند حساب اين زنان متين و پوشيده را از زنان کنيز و .... جدا نمايند .

   هم چنان که در شأن نزول آيه آمده است : «فانه کان سبب نزولها ان النساء کن يخوص الي المسجد و نعيلين حلف رسول الله (ص) و اذا کان باليل حرجن الي صلاه المغرب و العشاء الاخر و الغداه يقعد الشباب لهن في طريقهن فيوذونهن و يتعرضون لهن فانزل الله «يا اَيها النَبِي قُل لِأزواجِکَ و نباتک و نساء المؤمنين ...» الي قوله »3  ؛ (قمي ، 1378 هـ . ق ، ج 2 : 199) سبب نزول آيه اين بود که زنان براي گزاردن نماز مغرب پشت سر رسول خدا صلي الله عليه و آله از منزل خارج مي شدند و شب هنگام که براي گزاردن نماز مغرب و عشاء و نماز صبح به سوي مسجد مي رفتند ، جوانان بر سر راه آنان مي نشستند و به آزار و اذيت زنان نمازگزار مي پرداختند ، در اين هنگام اين آيه شريفه نازل شد و به آنها دستور داده شد حجاب خود را به طور کامل رعايت کنند تا به خوبي شناخته شوند و کسي بهانه ي مزاحمت پيدا نکند .

در سوره ي مبارکه نور آيه ي شريفه 31 دو نهي وجود دارد . نهي مورد نظر در اين مبحث «و لايبدين زِينُتهنَّ» است ؛ «زنان نبايد زينت خود را آشکار سازند .» ؛ و بلافاصله بعد از آن عبارت «اِلّا ما ظَهر مِنها» آمده است ؛ «زينت هايي که آشکار هستند مشمول اين نهي نمي باشند .»

  در تعيين اين که از زينت ها چه زينت هايي نبايد آشکار شوند ، ميان فقها اختلاف رأي وجود دارد . کلمه ي «زينت» در زبان عربي عام تر از واژه ي «زيور» در زبان فارسي است ؛ زيرا زيور به زينت هايي گفته مي شود که از بدن جدا مي شود ؛ مانند طلاجات و جواهرات ، ولي کلمه زينت هم به اين دسته گفته مي شود و هم به آرايش هايي که به بدن متصل است ؛ مانند سرمه و خضاب .» 1 (مطهري ، 1353 : 128)

   «مفاد اين دستور آن است که زنان نبايد آرايش و زيور خود را آشکار سازند ؛ اما استثناي اول  مي گويد : پوشش  زينت هايي که آشکار است، لازم نيست . پس زينت هاي زن بر دو نوع است : يک دسته آشکارند و نوع ديگر مخفي ، مگر آن که زن به قصد و عمد بخواهد آن را آشکار کند ؛ اما سؤالي که در اينجا پيش مي آيد اين است که زينت آشکار کدام است و زينت پنهان کدام ؟ درباره ي اين انشاء از قديم ترين زمان ها از صحابه و تابعين و ائمه ي طاهرين :سؤال مي شده و به آن جواب داده شده است .»1 (همان : 129)  ايشان در پايان اين مبحث تصريح مي کنند : «ما اين مسئله را از نظر خودمان بيان مي کنيم و استنباط خودمان را ذکر مي کنيم و اما هر يک از آقايان و خانم ها از هر کس که تقليد مي کنند عملاً بايد تابع مرجع تقليد خودشان باشند .»2 (همان : 135) شهيد مطهري در اين مبحث معتقد است : «پوشاندن چهره و دست ها تا مچ واجب نيست ؛ حتي آشکار بودن آرايش عادي و معمولي که در اين قسمت ها وجود دارد ، مانند سرمه و حنا که معمولاً زن از آن خالي نيست و پاک کردن آنها يک عمل فوق العاده به شمار مي رود نيز مانعي ندارد . ايشان تأکيد مي کنند که نظرشان با فتواي بعضي از مراجع تقليد تطبيق مي کند، ولي ممکن است که با فتواي برخي ديگر تطبيق نکند ؛ گرچه يادآوري مي کند که فتواي مخالفي وجود ندارد و هر چه هست احتياط است نه فتواي صريح .» 3 (همان، همانجا)

 

حجاب در نگاه

  بُعد ديگر حجاب از ديدگاه قرآن و روايات در «نگاه» است . اين بخش از حجاب بعد از بُعد اول ، شناخته شده ترين بُعد از ابعاد حجاب است و دستور صريح قرآن کريم بر اين بُعد از حجاب دلالت دارد . که حجاب هم براي زن و هم براي مرد است ، هم چنان که خداوند در سوره ي مبارکه نور به مردان و زنان به طور جداگانه امر مي کند که چشم هاي خود را فرو افکنند : «قُل لِلمؤمِنينَ يغُضُّوا مِن اَبصارِهِم» و «قُل لِلمؤمِناتِ يغضُضنَ مِن أَبصارِهنَّ» .4 (سوره نور آ آيات 30 و 31)

اصطلاح «غضّ بصر» در لغت به معناي فرو افکندن چشم مي باشد و نه فروبستن آن . «غض» به تنهايي به معناي کاستن ، تخفيف و نگهداري است که هم براي صدا استفاده مي شود و هم براي چشم ؛ براي مثال  آيه ي 19 سوره لقمان مي فرمايد : «واغضُض مِن صَوتِکَ» ؛ «صداي خود را کوتاه کن .»5 (قريشي ، 1378 ،  ج 5 : 105 و 104)

 شهيد مطهري با تأمل در لغت عرب مي فرمايد : «غض بصر» با «غمض عين» متفاوت است . «غمض» به معناي فروبستن است که با کلمه عين همراه مي شود نه کلمه بصر . شهيد مطهري «با مبناي فلسفي خود نگاه را به دو دسته ي «استقلالي» و «آلي» تقسيم مي کند . «در نگاه استقلالي» يعني اين که نگاه کردن به کسي يا چيزي براي خوب تماشا کردن و ورانداز کردن آن براي ارزيابي آن ؛ اما «نگاه آلي» يعني نگاه کردني که خودش هدف نيست ، بلکه به عنوان مقدمه و وسيله سخن گفتن است . بر اين اساس ، امر الهي به زنان و مردان مؤمن ، پرهيز از نگاه استقلالي است نه نگاه آلي ؛ يعني پرهيز کردن از نگاهي که هدفش صرفاً تماشا کردن و لذت بصري بردن و چشم چراني است .»1 (مطهري 1353 : 124 و 123 )

  «بصر» نيز در لغت عرب به ابزار بينايي ، يعني چشم گفته مي شود و هم به حس بينايي و گاهي نيز به دلالت التزامي به معناي علم است، دلالت دارد .»2 (قريشي ، 1378 : ج 1 ، 195)

 

از مطالب مزبور نکات ذيل را مي توان بدست آورد :

   1- امر جداگانه نه به مردان و زنان مؤمن به خاطر تأکيد اين امر .

   2 - تقدم امر به مردان پيش از زنان ؛در اين دستور مشترک ابتدا مردان مورد خطاب الهي قرار گرفته اند و پس از آنان زنان ؛ و اين امر شايد دلالت بر ضرورت و اولويت اين نوع از حجاب در ميان مردان  داشته است .

   3 - تعلق گرفتن امر به مردان و زنان مشروط به شرط ايمان : لازمه ي ايمان مردان و زنان مؤمن پرهيز از چشم چراني است ؛ در حقيقت بخشي از ايمان افراد مؤمن در گرو پاک داشتن چشم شان از آلودگي ها ، لذت هاي حرام و آلودگي هاي بصري است .

 حضرت رسول (ص)در زمينه نگاه و حرمت آن مي فرمايند : «از نگاه بعد از نگاه بپرهيز ؛ زيرا نگاه اول از آن توست و ناخواسته است ، اما نگاه دوم به زيان توست و عمدي مي باشد و نگاه سوم ويران گر است . »3 (محمدي ري شهري ، 1377 ، ج 13 : 325) و «امام صادق عليه السلام نيز مي فرمايند : نگاه بعد از نگاه ،  بذر شهوت در دل مي کارد و اين خود براي به گناه کشاندن و به فتنه انداختن صاحبش کافي است .»4 (همان : همانجا)

   حضرت رسول (ص) مي فرمايند : «پيرامون نگاه حرام و تبعات آن هر که چشم خود را از حرام پرکند ، خداوند در روز قيامت چشم او را از آتش پر مي کند ، مگر اين که توبه کند و از عمل خود دست بردارد .» 5  (همان : 6323) نکته ي مهم آن است که پرهيز از نگاه به نامحرم و نگاه هاي حرام اگر چه در روايات بيشتر مربوط به مردان است ولي همان گونه که آيات شريفه نيز تصريح شد ، پرهيز از نگاه خيانت کارانه و نگاه هوس آلود به نامحرم در مورد زنان نيز صدق مي کند ؛ از اين رو حضرت رسول (ص) مي فرمايند : «خشم خداوند سخت است بر زن شوهرداري که چشم خود را از غيرشوهر خود يا از کسي که محرم او نيست پرکند .»1 (همان : همانجا)  آن چه به «غض بصر» کمک مي کند ، در نظر گرفتن قدرت خداوندي است که از نهاني هاي انسان ، آگاه است و ادراک و مشاهده ي عظمت و جلال خداوند در دل ، ياور انسان در حفظ چشم از نگاه به محرمات الهي است . حضرت رسول (ص) مي فرمايند : «بسته شدن چشم ها از حرام عامل بازدارنده ي خوب و توانمندي است براي تهذيب نفس و پاک کردن دل از خواهش هاي نفساني .» 2 (همان : 6317) تأمل در اين دستور الهي  سخنان معصومين :حرمت روابط اجتماعي و حفظ خانواده را تداعي مي کند که اسلام  مي خواهد جامعه اي  سالم و بدور از حرام داشته باشد تا همه ي اقشار بدور از جنسيت بتوانند با امنيت و مصونيت؛ در جامعه کارکردهاي خود را به نحو احسن انجام دهند .

حجاب در گفتار

  تبيين روشن وحي در باب نحوه ي سخن گفتن زنان مؤمن با مردان ، يکي از مهم ترين ابعاد حجاب است که در قرآن ذکر شده است که حتي لحن سخن گفتن زنان را در بُعد روانشناسانانه مدّنظر قرار داده است . حجاب در گفتار در آيات شريفه ي قرآن کريم مؤکداً در مورد نحوه ي گفتار زنان به نامحرم است آنجا که مي فرمايد : «فلا تَخضَعنَ بالقَول فَيطمَعَ اَلَّذي في قَلِبه مَرَضٌ وَ قُلنَ قَولاً مَعروفاً .»3 ؛ (سوره احزاب ، آيه 32) «با خضوع در گفتار سخن نگوييد که بيمار دل طمع ورزد ، بلکه شايسته و متعارف سخن گوييد .»

  مخاطب نخست آيه ي شريفه ، زنان رسول خدا (ص) هستند و سپس تمام زنان مؤمن ؛ علامه طباطبايي مي نويسد :« معناي خضوع در کلام آن است که در برابر مردان آهنگ سخن گفتن را نازک و لطيف کنند تا دل او را دچار ريبه وخيال هاي شيطاني نمود ، شهوتش را برانگيزند و در نتيجه آن مردي که بيمار دل است به طمع بيفتد و منظور از بيماري دل ، نداشتن نيروي ايمان است ؛ آن نيرويي که آدمي را از ميل به سوي شهوات حرام باز مي دارد . » 1 (طباطبايي ، 1396 هـ . ق : 482)

  بنا به نظر شهيد مطهري «مسئله جو از استعماع صداي زن جزء مسلمات است و دليل آن سيره ي قطعي رسول خدا (ص) و ائمه اطهار عليهم السلام است و دليل ديگر آن سيره ي قطعي و رايج ميان مسلمانان  مي باشد .» 2 (مطهري ، 1353: 243)

ايشان از مرحوم آيت الله طباطبايي يزدي در عروه الوثقي نقل مي کنند که : «لابأس صوت الاجنبيه مالم يکن تلذذ و لاريبه من غيرفوق بين الاعلي و البصير و إن کان الاحوط الترک فيغير مقام الضروره و يحرم عليها اسماع الصوت الذي فيه تهييج للسامع بتحسينه و ترقيقه . قال تعالي : فَلا تَخصَعنَ بِالَقول الَّذي في قَلِبه مَرَض .» ؛ «شنيدن صداي زن در صورتي که تلذذ و ريبه نباشد ، جايز است ولي در عين حال مادامي که ضرورت نيست ترک آن بهتر است و بر زن حرام است که بخواهد صوت خود را نازک کند و نيکو سازد ، به طوري که تحريک آميز باشد ؛ چنان که خداي متعال در قرآن خطاب به زنان پيغمبر (ص) مي فرمايد : در حرف زدن صدا را نازک و مهيج نکنيد که موجب طمع بيمار دلان گردد .» 3 (همان : 243 و 242)

   علامه طباطبايي معتقد است : «آيه ي مذکور در مجموعه ي آياتي قرار دارد که به همسران  رسول خدا (ص) مربوط است و به آنان تذکر مي دهد که از دنيا و زينت آن جز عفاف و رزق کفاف بهره اي ندارد ؛ البته در صورتي است که بخواهند همسر او باشند ، و گر نه مانند ساير مردم اند .»4 (طباطبايي ، 1396 هـ .ق : 476)

 

  به بيان ديگر شارع مقدس با نهي زنان از خضوع در گفتار با نامحرم ، آنان را به حصار امن تقوا دعوت نموده است تا خود و جامعه را از مصايب بي تقوايي و بي پروايي ايمن نگه دارند ؛ چرا که نوع سخن گفتن زن از بي حجابي و بدحجابي فيزيکي اغواکننده تر است و به همين دليل ، خداوند متعال همسران پيغمبر را به طريق اولي از آن نهي کرده است . نکته ديگر در آيه شريفه اين است که اگر مردي داراي تقواي قلب باشد ، حتي کلامي چنين آلوده به دعوت هاي باطل دلش را به هوس نمي اندازد ؛ چرا که آيه شريفه مي فرمايد : «فيطمع الذي في قَلبه مرضٌ»1 ؛ (سوره احزاب ، آيه 32) يعني اگر زني بي تقوايي کند و حجاب در گفتار را رعايت ننمايد ، تنها مردان بيماردل هستند که در دام شيطان مي افتند و مردان با تقوا در قلعه ي ايمان در امانند .

 حجاب در رفتار

   مقصود از حجاب در رفتار اعمال و افعالي است که به واسطه ي اعضا و جوارح پديد مي آيند . آن چه به حجاب در رفتار تعلق مي گيرد ، مجموع چند امر و نهي الهي است :

    1) آشکار ساختن زينت هاي پنهان : خداوند در سوره مبارکه نور مي فرمايد : «ولايضر بنَ بار جُِلِهِنَّ ِلِيعلَمَ ما يخفينَ مِن زينَتِهِنَّ» ؛(سوره نور، آيه 31) «به زنان مؤمن بگو آن گونه بر زمين پاي نزنند که خلخال و زينت پنهان پاهاي شان معلوم شود .» نهي مذکور در آيه ي شريفه مرتبط با بحث زينت در حجاب فيزيکي است و از به جلوه درآوردن و اظهار زينت هاي پنهان زنانه سخن مي گويد . اظهار نمودن بدون ظاهر نمودن ، يعني سهل انگاري يا مکر زنانه در جلوه گري و خود نمايي . خداوند متعال در آيه ي شريفه از نحوه ي خاصي از راه رفتن نهي نموده است ؛ راه رفتني که ديگران را به زينت هاي پنهاني زن آگاه مي کند

   شهيد مطهري در ذيل آيه شريفه چنين مي گويد : «زنان عرب معمولاً خلخال به پا مي کردند و براي آن که بفهمانند خلخال قيمتي به پا دارند، پاي خود را محکم بر زمين مي کوفتند . از اين دستور مي توان فهميد که آنچه موجب جلب توجه مردان مي گردد ؛ مانند استعمال عطرهاي تند و زننده و هم چنين آرايش هاي جالب نظر در چهره ممنوع است و به طور کلي زن در معاشرت نبايد کاري بکند که موجب تحريک و تهييج و جلب توجه مردان نامحرم گردد .»2 (مطهري ، 1353 : 145)

 برخي ديگر از صاحب نظران معتقد هستند آن چه در اين بخش از آيه ي شريفه از آن نهي شده است ، آشکار شدن هر گونه زينت و زيبايي هاي زنانه است که پنهان است و بايد پوشيده بماند و اين اعم از صداي النگو و صداي پاشنه کفش است که موجب جلب توجه نامحرم به خود زن يا پاي زن مي باشد . از سوي ديگر ، زينت پنهان مي تواند پوشيدن لباس ها و زينت هاي خاصي در زير چادر باشد که با اندک کنار رفتن چادر ، آن زينت ها آشکار شده و ناقض حجاب مي گردد . » 1 (شجاعي ، 1385 : 177)

  2) استعمال عطر : از جمله مواردي که به شدت از آن نهي شده است ، اين است که زن به هنگام خروج از خانه خود را معطر سازد ، به طوري که بوي عطر وي به مشام نامحرم برسد . حضرت پيامبر (ص) مي فرمايند : «هر زني که به خود عطر بزند و از خانه اش خارج شود تا وقتي که به خانه اش برگردد لعنت و نفرين  مي شود [تا] هر وقت که برگردد .» (شعبه الحراني 1363: 42)آن چه مسلم است ، اين است که عطر زدن براي خانم ها نه تنها اشکالي ندارد بلکه استحباب نيز دارد ، به خصوص که براي همسر باشد . آن چه که از آن نهي شده اين است که زن موقع بيرون رفتن از منزل و يا موقعي که با نامحرم در تماس است ، طوري عطر بزند که بوي آن به مشام نامحرم برسد و ايجاد مفسده کند .»2 (همان ، ص 178)

   3) آرام گرفتن در خانه و پرهيز از تبّرج جاهلي : در آيه ي شريفه 33 سوره احزاب به زنان پيامبر (ص) علاوه بر تقوا ، امر مي شود که در خانه هاي خود آرام و قرار گيرند و هم چون جاهليت نخستين در ميان جمعيت ظاهر نشوند .» 3 (سوره احزاب ، آيه ي 33)

  «کلمه ي «قَرن» امر از ماده ي قرء است که به معناي پا برجا شدن است و ممکن است از ماده ي قازيقار به معناي اجتماع و کنايه از ثابت ماندن در خانه ها باشد . »4  (طباطبايي ، 1396 هـ .ق : 483) و کلمه ي «برج» يعني آشکار شدن . صاحب مجمع البيان مي گويد : «تبّرج آن است که زن زيبايي هاي خود را اظهار کند . اصل آن به معناي ظهور است و به عبارتي ديگر ، از آن جهت به آن «برج» گويند که ظاهر و هويداست . زمخشري نيز در کشاف مي گويد : «بداو برز» به معناي ظهور و نظير تبرج هستند . اشتقاق بروج از تبرج است به جهت ظاهر بودن آن ها . براساس نظرات تفسيري مذکور ، معناي آيه شريفه «و تبرجن تبرج الجاهليه الاولي» ؛ «ظاهر نشويد و خودنمايي نکنيد مانند خودنمايي «جاهليت اولي» .»5 (قريشي ، 1378، ج 1 : 174)

 نکته اي که در اين آيه شريفه مطرح گرديده است «تحرّز و پرهيز از آميزش و مراوده با مردان بيگانه » اختصاص به زنان رسول خدا (ص) ندارد بلکه و شامل عموم زنان مي شود . همان گونه که در روايت هاي  بسياري آمده است که بهترين محيط زندگي براي زن خانه اش است، حتي ثواب نماز زنان جوان در خانه به مراتب از حضور در مساجد و مجامع بالاتر شمرده شده است و البته اين بدان معني نيست که زن از فعاليت اجتماعي محروم باشند .

 مقصود از اين دستور زنداني کردن زنان پيغمبر (ص) و هيچ زني در خانه نيست ؛ زيرا تاريخ اسلام به صراحت گواه است که رسول خدا (ص) زنان خود را با خود به سفر مي برد و آنان را از بيرون شدن از خانه منع نمي فرمود . بلکه مقصود از اين دستور ، آن است که زن به منظور خودنمايي از خانه بيرون نشود . آن چنان که امروز عده اي از زنان براي بيرون رفتن از خانه و خودنمايي و پرسه زدن در خيابان ها ، ساعت ها در پاي ميز آرايش به سر و وضع خود و لباس خويش مي رسند .» 1 (هدايت خواه ، 1363 : 186)

  حجاب در قلب

 خداوند متعال در برتري تقواي دل در امر حجاب در سوره احزاب ، آيه 53 مي فرمايند : «واذا سألتموهنّ متاعا فاسئلُِوهُنَّ مِن وَرَاء حجابٍ ذلکُم اَطهَرُ لِقُلُوبِکم و قُلوِبِهنّ» (سوره احزاب ، آيه 53)؛ «هنگامي که از همسران پيامبر (ص)  چيزي خواستيد از پشت حجاب و پرده از ايشان بخواهيد که اين کارتان براي دل هاي شما و دل هاي ايشان پاکيزه تر است .»

  در ذيل آيه صاحب تفسير نمونه چنين بيان مي کند : «هنگامي که رسول خدا (ص) با زينب ازدواج کرد ، وليمه نسبتاً مفصلي به مردم داد . انس که خادم مخصوص پيامبر (ص) بود مي گويد : پيامبر (ص) به من دستور داد که اصحابش را به غذا دعوت کنم ، من همه را دعوت کردم ، دسته دسته مي آمدند و غذا مي خوردند و از اتاق خارج مي شدند ، تا اين که عرض کردم : اي پيامبر خدا ؛ کسي باقي نماند که من او را دعوت نکرده باشم ، فرمود : اکنون که چنين است سفره را جمع کنيد ، سفره را برداشتند و جمعيت پراکنده شدند ، اما سه نفر هم چنان در اتاق پيامبر (ص) ماندند و مشغول بحث و گفتگو بودند . آيه نازل شد و دستورات لازم را بيان کرد .» (مکارم شيرازي ، 1376 : ج 3 ، 607)

  از بعضي قرائن استفاده مي شود «که گاهي همسايگان و ساير مردم طبق معمول براي عاريت گرفتن اشيايي نزد بعضي از زنان پيامبر (ص) مي آمدند، براي حفظ حيشيت همسران پيامبر(ص) آيه نازل شد و به مؤمنان دستور داد که هر گاه مي خواهند چيزي از آنها بگيرند، از پشت پرده بگيرند .»1 (بابايي ، 1380،ج 3 : 625)

 علامه طباطبايي در ذيل آيه شريفه مي نويسد : «درخواست متاع از همسران حضرت ، کنايه از اين است که مردم با آنها درباره ي حوايجي که دارند، سؤال کنند ؛ يعني اگر به خاطر حاجتي که براي شما  پيش آمده ناگزير شديد با يکي از همسران آن جناب صحبتي بکنيد از پس پرده صحبت کنيد، براي اين که وقتي از پشت پرده صحبت کنيد دل هاي تان دچار وسوسه نمي شود و در نتيجه ، اين روش دل هاي تان را پاک تر نگه مي دارد . »2 (طباطبايي ، 1396 هـ .ق : 528)

 نکته حايز اهميت در اين مورد که جزء دستورات ويژه براي زنان پيامبر (ص) است و نه دستور عمومي براي تمام زنان آن است که خداوند اين نحوه ي پوشش خاص را براي رعايت حجاب در قلب ذکر مي نمايد . نکته ديگري که در اين آيه ذکر شده است پاک ماندن قلب مردان را پيش از قلب زنان بيان نموده است و چه بسا بتوان از اين نکته استفاده نمود که اين تقدم نشان دهنده ي آسيب پذيري دل مردان بيش از زنان است ؛ چرا که زنان پيامبر (ص) در مأمن و مأواي زوجيت آن حضرت در امانند ، امّا کساني که بيش از پيش از ايشان مي توانند در معرض خطر باشند، مرداني هستند که به خانه رسول خدا (ص) مراجعه و با زنان ايشان مواجه مي شوند ؛ البته زنان نيز بايد دل خود را پاک نگه دارند و از اين رو ، پرده پوششي و حفظ حجاب و عفاف براي پاکي دل آنان نيز بهتر  است .

 براي آن که کسي حريم الهي را در حيطه ي تعامل با افراد نامحرم به درستي رعايت نموده و حيطه حجاب و پوشش را حفظ کند ، لازم است بعد قلبي حجاب را جدّي تلقي نمايد و در اين زمينه ، تسامح و تساهل روا ندارند که دروازه ي دل ، چشم است و «دل کتاب چشم است .»1 (محمد ري شهري ، 1377 : 6315 )

  يکي از راحت ترين  و مهم ترين راه ها براي حفظ دل ، حفظ نگاه از نامحرم است ؛ به قول شاعر :                                        

               زدست ديده و دل هردو فرياد                     که هرچه ديده بيند دل کند يا

                بسازم خنجري نيشش زفولاد                       زنم بر ديده تا دل گردد آزاد

 

در دنيايي که در تبليغات رنگارنگ خويش که فرهنگ برهنگي و سقوط اخلاقي و ارزش هاي انساني نماد برتري و پيشرفت و توسعه !! را جلوه گر ساخته است ، دين مبين اسلام با فرهنگ پوشش و توجه به  هويت انساني ، معنويت و جاذبه ي روحي و آرامش را در جامعه نمايان گر ساخته است . زيرا قاموس الهي بر اساس فطرت ، هويت ، توانايي و جاذبه هاي فيزيکي زن و مرد نازل شده است ، که اگر جوامع انساني اگر تنها به فطرت و دستورات الهي عمل کنند به جايگاه و هويت اصلي خود دست پيدا مي کنند و جامعه با امنيت و مصونيت مي تواند راه خويش را طي کند . 

نتيجه گيري

  فرامين الهي از جمله حجاب هم از مرحله صحت تا مرحله قبول ، داراي درجات و مراتبي است که حداقل آن ، شرط تماميت است که در «حجاب خمار» جلوه گر مي شود و حد کمال آن در جامعيت ابعاد پنج گانه حجاب قرآني «جلباب» به تجلي مي آيد .

  پوشش بدن به جز  وجه کفّين و مهار کردن جاذبه هاي جنسي زنانه معيار حجاب الهي و قرآني است که اگر در پوشش چند قطعه اي خمار و به تناسب فرهنگ و تمدن هر ملتي عينيت يابد ، نمره ي صحت عمل را در منظر آيات شريفه به دست آورده است و اگر ابعاد قلبي ، گفتاري و رفتاري و بُعد نگاه را نيز در پوشش يکسره جلباب تجلي بخشد ، نمره ي کمال و برتري الهي را کسب نموده است .

 اين امر نشان دهنده اين است که در دين مبين اسلام با طرح و تأکيد حجاب به تمام جوانب شخصيت زن و مرد در اجتماع توجه کرده است و با توجه به آن حجاب را به صورتي متعادل و متناسب مطرح نموده است تا جامعه اي سالم و به دور از فساد داشته باشيم تا انسان هاي به ما هو انسان بتوانند در کمال مصونيت و امنيت به کارکردها و نقش هاي خويش بپردازند و سير کمال و سعادت را با پيروي از دستورات و مباني ديني درجامعه بشري با لطافت معنوي و کمال حقيقي تجربه کنند .

 فهرست منابع و مآخذ

قرآن کريم ، ترجمه مهدي الهي قمشه اي ، تهران:گلبان ، 1380 .

منابع عربي

1 - ابن منظور ، ابي الفضل جمال الدين . لسان العرب . بيروت : دارصادر . 2000 م ، چ 4 .

2 -  زمخشري ، ابوالقاسم محمد بن عمر . تفسير کشاف . قم: دارالکتب الاسلاميه ، 1352 ، ج 3 .

3 -  راغب اصفهاني ، ابوالقاسم حسين بن محمد بن مفضل .مفردات الفاظ القرآن . بيروت : دارالشاميه . 1992 م .

4 -  طباطبايي ، محمد حسين . الميزان في تفسير القرآن . تهران : دارالکتب الاسلاميه . 1398 ق ، ج 16 .

5 -  طباطبايي يزدي ، محمد کاظم . عروة الوثقي . قم . کراوري . 1373 .

6 -  طبرسي ، ابو علي الفضل بن الحسن . مجمع البيان . تهران : سازمان چاپ و انتشارات وزارت  ارشاد اسلامي  . 1380 ، ج 7 .

 

7 -  فيض کاشاني ، محمد حسن . تفسير الصافي . مشهد : دارالمرتضي . بي تا ، ج 4 .

8 -  قمي ، ا بي الحسن علي بن ابراهيم . تفسير القمي . نجف . بي تا . 1378 هـ . ق ، ج 2 .

9 -  کليني ، محمد بن يعقوب اسحاق . اصول کافي . بيروت . دارالاضواء . 1413 هـ . ق ، ج 5 .

منابع فارسي

1 -  الحراني ، حسين بن شعبه ، تحف العقول ، تصحيح علي اکبر غفاري ، قم : جامعه مدرسين 1363 .

2- بابايي ، احمد علي . برگزيده تفسير نمونه . تهران: دارالکتب الاسلاميه ، چ 9 ، 1380 ، ج 3 .

3 -  بيرقي اکبري ، محمد رضا . تحليلي نو و عملي از حجاب در عصر حاضر . اصفهان : پيام عزت ، 1377 .

4 -  شجاعي ، محمد . درو صدف . قم : محيي ، چ 5 ، 1385 .

5 -  عميد ، حسن . فرهنگ عميد . تهران : امير کبير ، 1367 .

6 -  قريشي ، علي اکبر . قاموس قرآن . تهران : د ارالکتب الاسلاميه ، 1378 ، ج 5 ، ج 1 .

7-  محمدي آشناني ، علي . حجاب در اديان الهي . قم : اشراق ، 1373 .

8 -  محمدي ري شهري ، محمد . ميزان الحکمه .ترجمه حميد رضا شيخي . قم : دارالحديث ، 1377 ، ج 13 .

9 -  محمدي نيا ، اسداله . بهشت جوانان . قم : سبط اکبر عليه السلام ، چ 19 ، 1383 .

10-  مصطفوي ، حسين . التحقيق في کلمات القرآن . تهران : بنگاه ترجمه و نشر کتاب ،1360 ، ج 3 .

11 -  مطهري ، مرتضي . مسئله حجاب . تهران : نشريه انجمن اسلامي . 1353 .

12 -  معين ، محمد . فرهنگ فارسي . تهران : امير کبير ، 1379 ، ج 1 .

13- مکارم شيرازي ، ناصر . برگزيده تفسير نمونه . تصحيح احمد علي بابايي . قم : دارالکتب الاسلاميه ، چ دوم ، 1376 ، ج 3 .

14 -  هدايت ، مهدي قلي . خاطرات و خطرات . تهران : زوار ، چ 4  ،1363 .

15 -  هدايت خواه ، ستار . زيور عفاف . مشهد : معاونت پرورشي سازمان آموزش و پرورش خراسان ،  1374 .

Template Design:Afzadi